گنجور

شمارهٔ ۱۳

صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز
کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!
چه حلقه‌ها که زدم بر در دل از سر سوز
به بوی روز وصال تو در شبان دراز
دلا! ز هجر مکن ناله، زان که در عالم
غم است و شادی و خار و گل و نشیب و فراز
شبی وصال سحرگه ز بخت خواسته‌ام
که با تو شرح سرانجام خود کنم آغاز
به هیچ در نروم بعد از این ز حضرت دوست
چو کعبه یافتم آیم ز بت‌پرستی باز
ز طرهٔ تو پریشانی دلم شد فاش
ز مشک نیست غریب آری ار بود غماز
هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود
نظر به روی کسی بر نمی‌کنی از ناز
امید قد تو می‌داشتم ز بخت بلند
نسیم زلف تو می‌خواستم ز عمر دراز
غبار خاطر ما چشم خصم کور کند
تو رخ به خاک نه ای حافظ و بر آر نماز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: حمیدرضا محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز
کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!
صبا باز هم گلستان را خوش‌عطر خواهد کرد، کجاست بلبل که با نوای خوش بسراید؟
چه حلقه‌ها که زدم بر در دل از سر سوز
به بوی روز وصال تو در شبان دراز
چه شب‌ها که غمناک و از درد به در تو منتظر ماندم و در زدم باشد که خورشید وصال طلوع کند.
دلا! ز هجر مکن ناله، زان که در عالم
غم است و شادی و خار و گل و نشیب و فراز
ای دل، از دوری یار گله مکن زیرا که بنای زندگی و عالم این‌گونه است که هم غم است و شادی و هم خار و گل.
شبی وصال سحرگه ز بخت خواسته‌ام
که با تو شرح سرانجام خود کنم آغاز
شبی وصال سحرگاه را از بخت و اقبال خواسته‌ام که قصه سرانجام خود را با تو بگویم.
به هیچ در نروم بعد از این ز حضرت دوست
چو کعبه یافتم آیم ز بت‌پرستی باز
پس از این جایی نخواهم رفت چونکه کعبه را یافتم از بت‌پرستی روی می‌گردانم.
ز طرهٔ تو پریشانی دلم شد فاش
ز مشک نیست غریب آری ار بود غماز
از موی پریشان تو، دلم فاش و رسوا شد. از مشک عجب نیست که پراکنده و افشاگر است.
هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود
نظر به روی کسی بر نمی‌کنی از ناز
همه در زیبایی تو مبهوت و حیران شده‌اند و تو از روی کبر و ناز به‌هیچ کس نگاه نمی‌کنی.
امید قد تو می‌داشتم ز بخت بلند
نسیم زلف تو می‌خواستم ز عمر دراز
از بخت، امید رسیدن به قامت نیک و بلند تو را داشتم و از عمر، رسیدن به عطر زلف لطیف و دراز تو را.
غبار خاطر ما چشم خصم کور کند
تو رخ به خاک نه ای حافظ و بر آر نماز
دل‌آزردگی ما، چشم خصم را کور کند، تو رخ بر خاک نه ای حافظ و بر آر نماز.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۳ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
شمارهٔ ۱۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
شمارهٔ ۱۳ به خوانش فریبا علومی یزدی

حاشیه ها

1388/02/30 21:04

متن این غزل از این نشانی برداشت و نقل شده است:
پیوند به وبگاه بیرونی

1390/07/07 17:10
محیا

لینک دیگر کار نمیکند.
من سه غزل با این ابیات یافتم:
1
به راه میکده عشاق راست تک و تاز *** همان نیاز که حجاج را به راه حجاز
چه حلقه ها که زدن بر در دل از سر سوز *** به بوی روز وصال تو در شبان دراز
دو تآ شدم چو کمآن از غم و نمیگویم *** هنوز ترک کمآن ابروآن تیرانداز
تنم ز هجر تو چشم از جهان فرو می دوخت *** امید دولت وصل تو داد جانم باز
شبی وصال سحر گه ز بخت می خواهم *** که با تو شرح سرانجام خود کنم آغاز
دلآ ز هجر مکن نآله زآنکه در عآلم *** غمست و شآدی و خآر و گل و نشیب و فرآز
ز شوق مجلس آن یار خرگهی حافظ *** گرت چو شمع سوزند پای دار و بساز
2
خوش آن شبی که درآیی به صد کرشمه و ناز *** کنی تو ناز به شوخی و من کشم به نیاز
امید قد تو می داشتم ز بخت بلند *** نسیم زلف تو می خواستم ز عمر دراز
ز طره تو پریشانی دلم شده فآش *** غریب نیست ز مشک آری ار بود غمآز
چو غنچه سر درونش کجا نهان ماند *** دل مرا که نسیم صباست محرم راز
هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود *** نظر به روی کسی بر نمی‌کنی از ناز
مرا چه فکر ز جور تو و جفای رقیب *** سر عشق ندارد غم از بلای دراز
غبار خاطر ما چشم خصم کور کند *** تو رخ به خاک نه ای حافظ و بر آر نماز
3
عروس گل دگر آمد به بزم گلشن باز *** کجاست بلبل خوش گو برآورد آواز
صبا به مقدم گل راح روح می بخشد *** هزار رحمت حق باد بر چنین غماز
چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت *** که کرد نرگس شوخش سیه به سرمه ناز
به هیچ در نروم بعد از این ز حضرت دوست *** چو کعبه یافتم آیم ز بت پرستی باز
نه این زمآن من شوریده دل نهآدم روی *** بر آستان تو کاندر ازل به سوز و نیآز
یکیست صعب و سهل در طریق:حآفظ را *** که مرغ را چه تفآوت بود نشیب و فرآز

1391/08/23 09:10
میثم آیتی (شاعر)

محیا جان غزل دوم بیت ششم باید به این شکل اصلاح شود تا وزن آن بهم نخورد(بر طبق برخی سایت ها):
مرا چه فکر ز جور تو و جفای رقیب *** اسیر عشق ندارد غم از بلای دراز
همچنین این بیت منتسب به شخصی به نام "همتعلی شاه" نیز هست.

1396/03/01 01:06
سید احمد مجاب

ز طرهٔ تو پریشانی دلم شد فاش
ز (اشک) نیست غریب آری ار بود غماز

1399/10/03 02:01
یسنا

خوب است بدانید بیت هفتم کاملا از اوحدی هست که به زیبایی تمام تضمین شده است