گنجور

قطعه شمارهٔ ۱۸

زآن حَبّه‌ی خَضراخور، کَز رویِ سَبُک‌روحی
هرکـ‌او بِخورَد یک جو، بر سیخ زَند سی مرغ
زآن لقمه که صوفی را، در معرفت اندازد
یک ذرّه و صد مَستی، یک دانه و صد سی‌مرغ

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زآن حَبّه‌ی خَضراخور، کَز رویِ سَبُک‌روحی
هرکـ‌او بِخورَد یک جو، بر سیخ زَند سی مرغ
هوش مصنوعی: از آن دانه‌ی سبز که به خاطر سبک‌دلی هرکسی آن را بخورد، بر روی سیخ، سی مرغ زنده است.
زآن لقمه که صوفی را، در معرفت اندازد
یک ذرّه و صد مَستی، یک دانه و صد سی‌مرغ
هوش مصنوعی: از آن لقمه‌ای که می‌تواند یک ذره معرفت به صوفی بدهد، او را در دنیایی از آگاهی غرق کند، و همچنین یک دانه‌ای که قادر است صد نوع خوشحالی و نشاط را به ارمغان بیاورد.

خوانش ها

قطعه شمارهٔ ۱۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
قطعه شمارهٔ ۱۸ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1392/12/26 23:02
میلاد آزرده

حبه ی خضرا؟ :حافظ اشاره دارد به گیاه شاهدانه و ایجاد اشتهای کاذب آن(بخورد یک جو بر سیخ زند سی مرغ) و کاری که با انسان میکند(ذهن درگیر است انسان به هر چه فکر میکند ) و همچنین قدرت این گیاه که ذره ای از آن اینگونه دگرگون کننده است و پرندگان که با خوردن دانه ی کوچک این گیاه چنان مستی میکنند که گویی صد سیمرغ

1394/10/10 14:01
مرتضی

خوردند همه رندان هر چیز که بود اینجا .......بر روی نیاوردن کین حاصل یک عمر است.

1397/12/14 01:03

من عجیب می‌دانم انتساب این قطعه را به حافظ. نه که تعصب خاصی داشته باشم که بله حافظ اهل این حرف‌ها نبوده و... منتها در مضامین قریب به پانصد غزل حافظ، هرگز اشاره به حبه خضرا و... نشده. چه طور است که در یک قطعه چنین مضمونی بگوید؟ وانگهی... حافظ در اشعارش از می گفته. و می با حبه خضرا سازگاری ندارد...

1398/11/25 23:01

واژه سیخ تنها در این اثر استفاده گردیده است

1398/11/26 00:01

حبه ٔ خضرا
لغت‌نامه دهخدا
حبه ٔ خضرا. [ ح َب ْ ب َ ی ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بنگ . چاتلانقوش . گیاه بنگ . (شرفنامه ٔ منیری ). حبةالخضراء. کسبور. رجوع به حبةالخضراء و بنگ شود
اطلاعات بیشتر واژه
واژه حبه ٔ خضرا
معادل ابجد 1616
تعداد حروف 8
نمایش تصویر حبه ٔ خضرا
حبه ٔ خضرا. [ ح َب ْ ب َ ی ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بنگ . چاتلانقوش . گیاه بنگ . (شرفنامه ٔ منیری ). حبةالخضراء. کسبور. رجوع به حبةالخضراء و بنگ شود :
زان حبه ٔ خضرا خور کز روی سبک روحی
هر کو بخورد یک جو بر سیخ زند سیمرغ .
(منسوب به حافظ).
مطالب مرتبط
چرخ خضرا
چرخ خضرا. [ چ َ خ ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چرخ . فلک . آسمان . سپهر : میر تو خدای
گنج خضرا
گنج خضرا. [ گ َ ج ِ خ َ ] (اِخ ) نام گنج ششم است از جمله ٔ هشت گنج خسروپرویز.
هفت خضرا
هفت خضرا. [ هََ خ َ ] (اِ مرکب ) به معنی دوم ِ هفت خزینه است که هفت آسمان باشد. (برهان ). هفت
خضرا شدن
خضرا شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سبز شدن . سبزه شدن : آب چو نیل برکه
خضرا
خضرا. [ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از گنجهای هفتگانه ٔ پرویز. (یادداشت بخط مؤلف ) : دگر گنج کز در
خضرا
خضرا. [ خ َ ] (اِ) چمن کاری . جایی که چمن در آن کاشته اند : چون کولکی چنان دید
منبع:
پیوند به وبگاه بیرونی%

1400/02/23 13:04
محسن

درود به همراهان گرامی حبه الخضرا یا چاتلانقوش در طب ایرانی بنگ نیست بلکه ثمر درخت بنه (پسته کوهی) هست که خواص بسیار فراوانی داره علاوه برکوچک و ریز بودنش همانطوری که استاد میفرماید هرکس به اندازه یک جو از اون بخوره .....
منبعی که میخوام معرفی کنم هم جلد دوم کتاب قانون ابن سینا صفحه صد و شصت و دو پاراگراف آخر هست .
توجه داشته باشیم در ایران باستان سیمرغ نماد عطار و طبیب بوده .