گنجور

قطعه شمارهٔ ۱۵

بر سر بازار جانبازان منادی می‌زنند
بشنوید ای ساکنان کوی رندی بشنوید
دختر رز چند روزی شد که از ما گم شده‌ست
رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید
جامه‌ای دارد ز لعل و نیمتاجی از حباب
عقل و دانش بُرد و شد تا ایمن از وی نغنوید
هر که آن تلخم دهد حلوا بها جانش دهم
ور بوُد پوشیده و پنهان به دوزخ در روید
دختری شبگردِ تندِ تلخِ گلرنگ است و مست
گر بیابیدش به سوی خانهٔ حافظ بَرید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر بازار جانبازان منادی می‌زنند
بشنوید ای ساکنان کوی رندی بشنوید
هوش مصنوعی: در بازار جانبازان، طنین‌افکن‌هایی به صدا درآمده‌اند که صدا می‌زنند، ای ساکنان محل رندی، گوش سپارید و بشنوید.
دختر رز چند روزی شد که از ما گم شده‌ست
رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید
هوش مصنوعی: دختر گل چند روزی است که از ما دور شده و رفته تا به زندگی و خواسته‌های خود برسد. حالا بیایید و آماده باشید.
جامه‌ای دارد ز لعل و نیمتاجی از حباب
عقل و دانش بُرد و شد تا ایمن از وی نغنوید
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی از ویژگی‌های خاص یک جامه سخن می‌گوید که از سنگ‌های قیمتی و معرفت بافته شده است. این جامه به صاحبش کمک می‌کند تا از خطرات و مشکلات دور بماند و او را در مسیر درست هدایت می‌کند. به نوعی این جامه نمادی از ارزش‌های والای انسانی و دانش است که فرد را از ندانم‌کاری‌ها و نابسامانی‌ها محفوظ نگه می‌دارد.
هر که آن تلخم دهد حلوا بها جانش دهم
ور بوُد پوشیده و پنهان به دوزخ در روید
هوش مصنوعی: هر کسی که به من بدی کند، جانم را برایش می‌دهم. اما اگر این بدی پنهان باشد، او در جهنم خواهد رفت.
دختری شبگردِ تندِ تلخِ گلرنگ است و مست
گر بیابیدش به سوی خانهٔ حافظ بَرید
هوش مصنوعی: دختری با ویژگی‌های خاص و جالبی مانند زیبایی و طبعی تند و تلخ دارد. اگر به او برخورد کنی، ممکن است به سوی منزل حافظ هدایت شوی.

خوانش ها

قطعه شمارهٔ ۱۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
قطعه شمارهٔ ۱۵ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1393/12/23 22:02
مصطفی

به نظرم قالب این شعر قطعه نیست. از مصرع آخرش که قافیه ی جدا دارد نشون میده که مسمّط هست

1395/05/25 15:07
امیر

به زیبایی شراب رو به دختر رز استعاره کرده است .

1398/11/31 11:01

دختر رز
لغت‌نامه دهخدا
دختر رز. [ دُ ت َ رِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب لعلی باشد. (برهان ). شراب انگوری . (شرفنامه منیری ) (آنندراج ). مجازاً باده . شراب . می . باده ٔ گلرنگ . خمر. بنت العنب . (یادداشت مؤلف ) :
زانسوی عید دختر رز زیر پرده بود
زرین جهاز آورد از ملک مادرش .
خاقانی .

فریب دختر رز طرفه میزند ره عقل
مباد تا بقیامت خراب تارم تاک .
حافظ.

عروسی بس خوشی ای دختر رز
ولی گه گه سزاوار طلاقی .
حافظ.

دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد بر محتسب و کار بدستوری کرد.
حافظ.

و در بیت ذیل نیز می نماید که آب انگور و توسعاً شراب مراد باشد :
جمال دختر رز نور چشم ماست مگر
که در نقاب زجاجی و پرده ٔ عنبی است .
حافظ.

- دختر گلچهر رز ؛ شراب انگوری لعلی :
به نیم شب اگرت آفتاب می باید
ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز.
حافظ.

1403/12/17 11:03
محمد ملکی

این قطعه اگر غزل بود چه می شد...