غزل شمارهٔ ۷۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش فریدون فرحاندوز
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش احسان حلاج
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش شاپرک شیرازی
حاشیه ها
بی چیزی بیدلیل
تفسیر عرفانی
1. ای معشوق! خماری آن چشم فتنه انگیز و پیچ و تاب آن گیسوی آشفته ات بی علت و حکمت نیست؛ چشم خواب آلود و تاب زلف تو برای این است که دل های بسیاری را شیفته و گرفتار خود کند.
2. تو هنوز طفل بودی و لبت از رطوبت شیر خیس بود که من با خود گفتم:این شیرینی گرداگرد نمکدان دهان زیبای تو بی علت و سبب نیست؛ از همان روزها همه را عاشق خود کرده بودی.
3. ای یار! عمرت دراز و سرت سلامت باشد؛می دانم که تیر مژگانت بدون دلیل در کمان ابرو قرار نگرفته است؛ من می دانم نگاه تو عاشقان را خواهد کشت. این نگاه معشوق است که عاشقان را گرفتار می کند.
4. ای دل عاشق! به رنج و اندوه و هجران و فراق مبتلا شده ای و این ناله و فریاد تو بدون دلیل و علت نیست و حکمتی در آن است. ناله و فریاد عاشق، دلیل و حکمتی دارد که همانا شدت عشق است.
5. دیشب باد، بوی خوش معشوق را با خود آورد و تو ای گل سرخ! از حسادت، گریبان خود را دریدی.
6. ای حافظ! اگرچه دلت پنهان کننده ی غم عشق است و آن را از چشم مردم مخفی می سازد، اما چشم گریان تو پرده از این راز برخواهد داشت و آن را فاش می کند. اشک عاشق، راز عشق او را فاش خواهد کرد.
منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول
منبع: راسخون ( پیوند به وبگاه بیرونی/ )
تفسیر تفسیر عرفانی:
درخت گردگان با آن بزرگی
درخت خربزه الله اکبر
و یا : از کرامات شیخ ما این است
شیره را خورد و گفت شیرین است!!
خوابِ آن نرگس ِ فتّان تو بی چیزی نیست
تاب آن زلفِ پریشان تو بی چیزی نیست
خواب: خماری،خرابی
نرگس: چشم
فتّان: فتنه انگیز
بی چیزی: بی سبب، بی حکمت
تاب: توان، طاقت، پیچ، جعد، چین، خمش، شکن، پرتو، تابش، روشنی، فروغ، نور ، حرارت، سوزش، گرمی،
آرام، پایداری، تحمل، دوام، مقاومت
این غزل خطاب به معشوق زمینیست ومعنای عرفانی ندارد.
معنی بیت: خرابی وخُماریِ چشمان ِ فتنه انگیزتو،اتّفاقی وبی علّت نیست. چشمان تودسیسه ای درسردارد، این خواب آلودگی مقدّمه چینی برای انجام کاری دیگراست. چشمان تو قصدِ جان عاشقان را کرده اند. فروغ ِ دلکش و پیچ وتابِ گیسوان تو نیز بی حکمت نیست این جلوه گری منظوری را درپی دارد. زلفِ تابدارتو دامی برای به بند کشیدن دلهای عاشقان است.
زلف راحلقه مکن تا نکنی دربندم
طُرّه را تای مده تا ندهی بربادم
از لَبت شیر روان بود که من میگفتم
این شِکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست
"ازلبت شیر روان بود" کنایه اززمان ِخُردسالیست.
شکر: کنایه ازلبِ شیرین
نمکدان: کنایه ازدهان معشوق، شکر(لب) گِرداگردِ نمکدان(دهان) قرارگرفته است. (تضاد حافظانه)
معنی بیت: ای محبوب، توبسیار خُردسال بودی من به اسرار زیبائی ِ توپی برده بودم. همآن زمان که شیرینی ِ لبهای سرخ وآبدارتورا دیدم، باخود گفتم که این شکر(لب) گِرداگردِ دهان ِ نمکین تو(نمکدان) دلیل خاصّی باید داشته باشد. حال می بینم که حدس وگمان من درست بوده وخداوند تورا برای دلبری آفریده است. این زیبایی، واین ترکیب شکر ونمک را که خالق هستی برای دهان ولب تو درنظر گرفته، بی حکمت نیست.
حریف عشق توبودم چوماه نو بودی
کنون که ماهِ تمامی نظر دریغ مدار
جان درازی تو بادا که یقین میدانم
درکمان ناوکِ مژگان توبی چیزی نیست
جان درازیّ ِ توبادا: جانم فدای توباد،عمرم من به طول عمرتواضافه شود.
کمان: کنایه ازابرو
ناوک: تیر
معنی بیت: ای معشوق جانم فدای تووعمرتودرازباد. اطمینان دارم که تیرهای مژگان تو درکمان ابروانت، به منظورخاصی تعبیه شده اند. تیرهایی که هرکدام برای گرفتن جان یک عاشق کافیست.
خمی که ابروی شوخ تو درکمان انداخت
به قصدجان من زارناتوان انداخت
مبتلایی به غم مِحنت و اندوه فراق
ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست
خطاب به دل خود می فرماید:
معنی بیت: ای دل ِ عاشق پیشه ی من، تودچار غم واندوهِ هجران شده ای، این گریه وزاری وفریادِ تو بی سبب نیست.
کوهِ اندوهِ فراقت به چه حالت بکشد
حافظ خسته که ازناله دلش چون نالیست.
دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاکِ گریبان تو بی چیزی نیست
چاک گریبان: نسیم ازکوی دلبربه باغ واردمی شود وغنچه های فروبسته راباعطروبوی دلبربه وجد وشَعف می آورد.غنچه ها ازخودبیخودشده و گریبان خودرا چاک می دهند وبا شکوفاشدن به گل تبدیل می شوند.
معنی بیت: دیشب نسیم ازسمتِ کوی معشوق به گلستان واردشد وعطرو بوی معشوق را درگلستان منتشرنمود. ای گل من خبردارم که تو ازعطر وبوی معشوق، ازخودبیخودشده و گریبان پیراهن خویش پاره کرده ای این چاکِ گریبان تو اتّفاقی نبوده است.
چوگل هردَم به بویت جامه برتن
کنم چاک ازگریبان تا به دامن
دردِ عشق اَر چه دل از خَلق نهان میداری
حافظ این دیده ی گریان تو بی چیزی نیست
ای حافظ اگرچه سعی می کنی سِرّعاشقی راپنهان نگاه داری امّا نمی دانی که اشک چشمانت رازتورا برمَلا می سازند. روشن است که این چشمان تو بی دلیل به گریه نیافتاده اند.
گرکمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی رازپنهانم چوشمع ؟
ظاهرا بیت سوم از قلم افتاده
چشمه آب حیات است دهانت اما
زیر لب چاه زنخدان تو بی چیزی نیست
( غزل 75 در خانلری نیست)
-سرشار زیبایی راز آلود معشوق و سرمست حال خوش می گوید-خواب چشمان فتنه انگیز تو بی دلیل نیست.تاب موهای پریشانت نیز بسیار رازآلود است.
از لبت شیر روان بود که من می گفتم
این شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست
گویا از لبانت چون شیر طراوت می ریخت ( ایهام: عشق از دوران کودکی و یا کودک بودن معشوق)که می گفتم این شیرینی و دلنشینی در اطراف نمکدان لبت بی دلیل نیست.
3-یقین دارم تیرهای مژگانت نیز در کمان ابرو بی دلیل نیست و جانم را می گیرد، اما بقای عمر تو باشد.( در نسخه ختمی لاهوری این بیت آمده:چشمه آب حیات است دهانت/ اما زیر لب چاه زنخدان تو بی چیزی نیست. دهان تو چشمه زندگی است ولی گودی چانه تو بی دلیل نیست- می کشد تا زندگی دهد-)
4- ای دل گرچه سرگرم سختی و اندوه دوری هستی اما این فریادهای عاشقانه ات بی دلیل نیست( راهگشاست)
5- ای گل شکوفایی ات را( چاک گریبان) مدیون گذر کردن نسیم از کوی معشوق هستی.
6- گرچه دلم درد عشقت را پنهان می کند ولی حافظ این چشم اشکبارت هم بی دلیل نیست( رسوایت می کند)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
عزیزان کسی میدونه دلیل استفاده شاعر از ردیف "بی چیزی نیست " چیه؟ چون ظاهرا اگر مثلا از ردیف "بی حکمت نیست" استفاده میکرد مشکلی پیش نمیومد و هم قابل فهم تر بود هم آشنا تر به ذهن خواننده!!
خیلی واضح است که این شعر حافظ درباره معشوق زمینی است. چرا عده ای سعی می کنند حافظ را عارف معرفی کنند. به نظر من اشعار حافظ عرفانی نیست.
این غزل را "در سکوت" بشنوید
حافظ در ابیات زیر از نحوه گشودگی جمال محبوب و نامحسوس بودن آن چنین اظهار میدارد:
معنی ابیات
۱- اینطور نیست که خواب چشم فتنه انگیز تو را دیدن چیز کم و بی اثری باشد،
- همچنین زلف پر پیچ و خم تو( کنایه از ظهور جمال و انوار الهی )چیز کمی نیست که بتوان از آن گذشت.
۲- در دوران طفولیت ، وقتی شیر از لبت روان بود،
- من می دانستم که شکری( کنایه از لب) که گرداگرد نمکدان( کنایه از دهان) توست چیز کمی نخواهد بود.
( آنچه که در مرحله بلوغ از تو به ظهور آمده ،همه از آعاز نمایان بود/ از ابتدا بنای تو جلب عشاق و عطا کردن عشق به کسانی بود که آماده اند در این راه قدم بگذارند.).
۳- عمرت دراز باد که اطمینان دارم،
- که در کمان بودن تیر مژگانت بی حساب و کتاب نیست( با تیر مژگانت قلب عشاق را هدف قرار می دهی).
۴- ( حافظ بخود می گو ید:) ای دل تو مبتلا به غم و غصه و اندوه فراق شده ای،
- ولی اینطور نیست که این ناله و فغان بی فایده باشد و چیزی به حساب نیاید.
۵- دیشب باد از سر کوی او بطرف گلشن
( فضای گشوده شده دل) عبور کرد،
- ای دل این چاک پیراهن تو بی دلیل نیست.
( خبر او را از باد گرفتی و از شوق یقه ات را شکافتی)
۶- اگر چه دل ، عشق را از مردم پنهان نمی کند و تلاش می کند آنرا درون خود نگه دارد،
- ولی دیده گریان حافظ که حاکی از عشق است ،بدون علت و بی دلیل نیست.
( ای حافظ ،اگر چه دل، درد عشق را پنهان می دارد، ولی اشک چشم آنرا بیان می کند.،پس عاشقی تو از آن معلوم است.
عرض ادب و احترام محضر همه دوستان عزیز و ادیب
این غزل از حافظ دارای مضامین عاشقانه، عرفانی، و هنری است. در اینجا به بررسی تفسیر محتوایی و ادبی این شعر با دقت به نکات ادبی به کار رفته در آن میپردازیم.
تفسیر محتوایی
بیت اول:
شاعر در این بیت از «نرگس فتّان» و «زلف پریشان» محبوب سخن میگوید. واژهٔ «نرگس» به چشم محبوب اشاره دارد و آن را به عنوان گلی که ویژگی فریبندگی دارد توصیف کرده است. «فتّان» نیز به معنای فریبنده و دلربا است. زلف محبوب نیز به صورت پریشان به تصویر کشیده شده و شاعر از این تصویر به عنوان نمادی از جذابیت و دلبری او بهره میگیرد. حافظ در این بیت تأکید میکند که هر کدام از این ویژگیها (چشم فتّان و زلف پریشان) بدون اهمیت و معنا نیستند و هرکدام نشانهای از عشق و زیبایی دارند.
بیت دوم:
در این بیت، حافظ از «لب» محبوب سخن میگوید که مانند شیرهای روان و شیرین است. واژه «شکر» به شیرینی و جذابیت لب محبوب اشاره دارد، و «نمکدان» نیز کنایه از جاذبه و دلبری است که هر دو مفهوم شکر و نمک را با هم ترکیب میکند. شاعر در حقیقت لبهای محبوب را به مثابه نمکدان میبیند که با شکر پر شده است و این ترکیب نیز نشانهٔ زیبایی و جاذبهٔ بینظیر است.
بیت سوم:
در اینجا شاعر دعا میکند که عمر محبوب طولانی باشد، زیرا مطمئن است که «کمان مژگان» او، یا همان چشمان نافذ و گیرا، معنای عمیقی دارد. «کمان» و «ناوَک» (به معنای تیر) دو نماد از نگاه نافذ و اثرگذار معشوق است که در دل عاشق مینشینند و او را تحت تأثیر قرار میدهند. حافظ به صورتی شاعرانه، مژگان معشوق را به ابزاری برای جلب توجه و تصرف دل تشبیه کرده است.
بیت چهارم:
شاعر در این بیت از دل خود سخن میگوید که درگیر غم فراق و دوری از محبوب شده است و ناله و فریاد از دل او برخاسته است. این نالهها را حافظ نیز تأیید میکند و میگوید این فریادها بیهوده نیستند و نشانی از عمق عشق و درد دل هستند.
بیت پنجم:
در این بیت، حافظ به تجربهای اشاره دارد که شب گذشته باد از کوی معشوق عبور کرده و به گلستان رسیده است. باد با عبور از کوی یار، عطری از او به گلستان رسانده و گلها را متأثر کرده است. شاعر در اینجا چاک گریبان گلها را به نوعی تسلیم شدن در برابر عشق معشوق تشبیه کرده است.
بیت ششم:
این بیت پایانی است و حافظ به درد عشق اشاره میکند که او را وادار به اشک ریختن کرده است، حتی اگر بخواهد این درد را از مردم پنهان کند. حافظ میگوید این چشمان اشکآلودش بدون دلیل نیستند و نشانهای از عمق عشق و دلباختگی است.
تفسیر ادبی
تشبیه و استعاره:
این غزل سرشار از تشبیهات و استعارات عاشقانه است. به عنوان مثال، «نرگس فتّان» استعارهای برای چشمهای معشوق است که فریبنده و زیباست. همچنین، زلف پریشان معشوق نیز به جذابیت و آشفتگی دل عاشق اشاره دارد. «شکر» به عنوان استعارهای از شیرینی لب محبوب، و «نمکدان» برای توصیف جذابیت او استفاده شده است. کمان و ناوک مژگان نیز استعارهای برای اثر نگاه عاشقانه معشوق بر دل عاشق است.
ایهام:
در این غزل، حافظ از ایهام نیز استفاده کرده است. برای مثال، «شکر» هم به معنای شیرینی و هم به معنای سخنان دلنشین است و معنای دوگانهای را به لب معشوق میدهد. همچنین، واژه «نمکدان» که هم میتواند به معنای واقعی نمکدان باشد و هم به عنوان نمادی از دلبری و جذابیت به کار رود، در این بیت حس ایهامآلودی به شعر افزوده است.
کنایه:
بیت «در کمان ناوک مژگان تو، بی چیزی نیست» کنایه از نافذ بودن نگاه و اثرگذاری آن است و به کنایه از کشش و گیرایی معشوق سخن میگوید. همچنین، «چاک گریبان» در بیت پنجم کنایه از اندوه و تأثر است که گلها نیز از عطر معشوق به آن دچار شدهاند.
تکرار و تأکید:
عبارت «بی چیزی نیست» در پایان هر بیت تکرار شده و به نوعی نقش تأکید را دارد. این تأکید، خواننده را بر عمق احساسات شاعر در هر بیت و اهمیت تکتک ویژگیهای معشوق آگاه میسازد.
نمادپردازی:
حافظ در این غزل از نمادهای زیادی بهره میبرد، مانند «نرگس» که نماد چشمهای زیبا و نافذ است، «زلف» که نماد دلربایی است، «کمان مژگان» که به نگاه نافذ و گیرای معشوق اشاره دارد و «چاک گریبان» که نشانی از تأثر و تألم دارد.
آهنگ و موسیقی درونی:
استفاده از قافیههای آهنگین مانند «فتّان»، «پریشان»، «نمکدان»، «مژگان»، «افغان»، و «گریبان» باعث ایجاد موسیقی درونی در غزل میشود. این موسیقی به غزل زیبایی و ریتم خاصی بخشیده و درک احساس شاعر را برای مخاطب آسانتر میکند. ارادتمندهمه دوستان