غزل شمارهٔ ۶۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش فریدون فرحاندوز
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش هادی روحانی
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش احسان حلاج
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
مصرع اول بیت هفتم به چند صورت ضبط شده است؛ برخی قلندران طریقت ضبط کرده اند ، برخی مجردان طریقت و برهنگان طریقت که ضبط و تصحیح هوشنگ ابتهاج است با توجه به اینکه تداعی پاک بازی که شیوه ی اهل طریق و طریقت است را می کند به نظر ضبط "برهنگان طریقت " ضبط مناسب تری است.
نافه تاتاری نافه اهوی تاتاری
به به
زهی مراتب خواری که به زه بیداریست
زهی مراتب خوابی که به زه بیداریست
اشکارا از الهام در خواب سخن گفته شده است
نسیم عربی از ریشه نسم است و نسم همان نفس است ، نفس به کردی و لری هنس و هناسه خوانده می شود که خیلی به نفس شبیه است اما به فرانسه شیهه اسب را که باز نوعی نفس است henir می گویند که همان هن و هن کردن فارسی است همه با هنس ماننده هستند،
اما نشیم به معنی نشیمن است و به معنی خانه مرغان و اشیانه سیمرغ در شاهنامه امده است
در آن چمن که نسیمی وزد ز طره دوست..
به حق که این غزل از عجایب خواجه شیراز است...
استاد شجریان ابیاتی از این غزل را در اوج احساس و معنی به آواز خواندهاند:
پیوند به وبگاه بیرونی
در مصرع اول بیت دوم به جای "زمین" واژه "چمن" مناسب تر است و در اکثر دیوان های حافظ هم "چمن" به کار رفته است: "در آن چمن که نسیمی وزد ز طره ی دوست..."
در مصرع "قلندران حقیقت به نیم جو نخرند ..." در خیلی از نسخه ها "قلندران طریقت" یا "روندگان طریقت" نیز استفاده شده است.
بیت زیر نیز در اکثر نسخه ها وجود دارد که در اینجا نوشته نشده است:
نبسته اَند در توبه حالیا برخیز // که توبه وقت گل از عاشقی ز بیکاریست"
1-
ای بلبل، اگر فکر می کنی با من یار هستی، ناله کن که من و تو دو عاشق زار هستیم و کار ما زاری کردن است.
2-
در آن جایی که از خم ِ زلف ِ دوست عطر ِ خوشی به مشام برسد، دیگر نافه های تاتاری (عطر) جایی برای حرف ندارند.
3-
جامه ی زرق جامه ی فاخری است که صاحب نامان و شهیران می پوشند. می گوید باده را بیاور که با آن رنگ جامه ی زَرق مان را بپوشانیم. چون نامور بودن نشان از هشیاری است و ما مست ِ جام ِ غرور هستیم. بیا این نشان ِ هشیاری را بزداییم و ردای فاخرمان را با باده رنگین (بی رنگ!) کنیم.
4- خیال خام پختن (فکر و خیال بیهوده)
می گوید که فکر و خیال کردن به زلف ِ تو کار ِ هر تازه کاری نیست. چون که عیاران اند که می توانند غل و زنجیر شدن را تاب بیاورند و هر خامی از پس ِ این کار بر نمی آید. سلسله علاوه بر زنجیر (غل و زنجیر) به معنی ی مو و زلف ِ یار هم هست (سلسله ی موی دوست...) از اول: در بند خیال زلف یار بودن کار خامان نیست. از جان گذشته می باید بود.
5-
یک نکته ی نغز و لطیف پنهان وجود دارد که عشق از آن بر می خیزد. که این «لطیفه»، نه لب لعل است و نه خط زنگاری (موی نازکی که بر کنار صورت معشوق می رسته و بسیار الهام بخش بوده آن زمان)
6-
زیبایی شخص نه به چشم است و نه به مو و نه به صورت و نه خال. دلدار شدن و دل ربا شدن هزار نکته می طلبد.
7- بیت مشخصی است
8- بیت مشخصی است
9- سحر کرشمه ی چشم ات را در خواب می دیدم ای خوشا مرتبه های آن خوابی که از بیداری بهتر است
10-
این قدر با ناله دل او را آزار نده و به این حرف ها پایان بده حافظ
که اگر می خواهی همیشه رستگار باشی باید کم به مردم آزار برسانی (ارسال مثل!)
>>>>>>>>>>>>>>>>>>
****************************************
****************************************
............................... به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست
برهنگان طریقت : 9 نسخه (816، 819، 821، 822، 825، 867 و دو نسخۀ بسیار متأخر: 894 و 898) عیوضی، سایه
قلندران حقیقت : 11 نسخه (827، 843 و 5 نسخهی متأخر: 857، 858، 862، 864، 867 و 4 نسخۀ بسیار متأخر یا بیتاریخ) قزوینی، نیساری، خُرّمشاهی
مجرّدان طریقت : 1 نسخه (نسخۀ بیتاریخ کتابخانۀ عزّت قویون اوغلو احتمالاً از نیمۀ نخست قرن نهم) خانلری
روندگان طریقت: 2 نسخه (یکی متأخر: 866 و دیگری بسیار متأخر: 889)
قلندران مجرّد : 1 نسخۀ متأخر (874)
مجرّدان حقیقت : 2 نسخه (یکی متأخر: 875 و دیگری بیتاریخ)
قلندران طریقت : 1 نسخۀ بیتاریخ
غزل 67 را 38 نسخه دارند و از آن جمله 11 نسخه مورخ 792، 801، 811، 813، 818، 824، 849، 855، 859، 893 و 894 بیت فوق را ندارند. نسخۀ مورخ 803 غزل را ندارد.
بیت هفتم: قلندران حقیقت: قلندران ِ راستین. حقیقت صفت است برای قلندر. یعنی قلندر ِ حقیقی!
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان:
حافظ این غزل را به استقبال از غزل خواجو کرمانی ساخته و پرداخته است. غزل خواجو در 9 بیت و بسیار روان و دارای تشبیهات دلنشین است و حافظ در چند بیت در مقام مقابله با خواجو برآمده است:
1- خواجو در مطلع غزل خود خویشتن را شیفته و دل از دست رفته به خاطر طره مشکین و خط زنگاری محبوب خود قلمداد میکند و حافظ در مقام تعریض برآمده میفرماید:
لطیفهیی است نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاری است.
و بطوری که مشاهده میشود شاعر شیراز با دیدی وسیعتر به انگیزه عشق و مطلب و مضمون نگریسته است و در دو بیت بعد نیز در این باره داد سخن داده میفرماید زیبایی در چشم و زلف و خال و رنگ چهره نیست و هزار نکته دیگر در کار است که چشم تیزبین عاشقان عارف آن را میبیند و فیالجمله به یکی از آنها اشارت کرده میفرماید:
مجردان طریقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاری است
حافظ در این بیت که به صورت ضربالمثل درآمده دید خود را از قالب ظاهری جمال یار برگرفته و به ویژگیها و امتیازاتی متوجه میکند که سبب عمق و پایداری و دوام عشق میباشد و یکی از آنها را که هنر است نام میبرد.
2- خواجو میفرماید:
ندانم این نفس روحبخش جانپرور
نسیم زلف تو یا بوی مشک تا تاری است
و حافظ در مقام اعتراض و پاسخ برآمده خطاب به خواجو میفرماید:
در آن زمینکه نسیمیوزد زطره دوست
چه جای دم زدن نافههای تا تاری است
و تشبیه خواجو را دون شأن زلف محبوب میداند.
3- خواجو در عظمت مقام و بیاعتنایی محبوب میگوید:
به حضرتیکه شهانرا مجالگفتن نیست
چه جای زاری سرگشتگان بازاری است
و حافظ قدم را فراتر نهاده میفرماید:
برآستان تو مشکل توان رسید آری
عروج بر فلک سروری به دشواری است
چه رسد به اینکه عاشق به آنجا رسیده و بنشیند و ناله و زاری سر دهد.
4- خواجو در غزل خود مضمون و تشبیه زیبایی دراین بیت دارد:
فغانزمردم چشمتکه خونجانم ریخت
چهمردمی است که درعین مردم آزاری است
و حافظ در مقطع غزل خود میفرماید:
که رستگاری جاوید درکم آزاری است.
و این اشارهیی است به سوابق این مضمون درتاریخ ادبیات فارسی چه در قابوسنامه و کیمیای سعادت غزالی و مخزنالاسرار نظامی درباره کمآزاری و بیآزاری به صورت نثر و نظم عبارات و ابیات مستندی آمده است. نظامی میفرماید:
خانه بر ملک ستمکاری است
دولت باقی ز کمآزاری است
***
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
بامن اَت: با من تورا،یا تورا بامن
سَرِیاری : میل ِ همراهی، قصدِهمنوایی،
عاشق زاریم: عاشق نالانیم
ای بلبل اگربامن سریاری داری ومی خواهی همنوایی وهمدلی کنی پس ناله سرکن که من وتو دودلداده ی نالان هستیم وکارهردوی مانالیدن است.
عالم ازناله ی عشّاق مبادا خالی
که خوش آهنگ وفرحبخش هوایی دارد
درآن زمین که نسیمی وزدزطُرّه ی دوست
چه جای دَم زدن نافههای تاتاریست
طُرّه: مویی که دلبران به قصدِ دلستانی به پیشانی ریزند.
نافه: کیسه ایی در زیر شکم بعضی از آهوان سرزمین ختا که دارای عطرنابیست.
دَم زدن: دراینجا لاف زدن، اظهار وجود کردن.
نافه ی تاتاری: مُشک تاتارستان که به خوشی وناب بودن معروف است
معنی بیت: درآن سرزمین که ازگیسوان معطّر دوست نسیمی وزیدن آغازد نافه های تاتاری که بهترین عطروبوی جهان است رنگ می بازند ودیگرجایی برای اظهاروجودِ آنهانمی ماند.
تابِ بنفشه می دهد طُرّه ی مُشک سای تو
پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو
بیار باده که رنگین کنیم جامه ی زَرق
که مستِ جام غروریم و نام هشیاریست
جامه ی زُرق: جامه ی زرق وبرق دار کنایه ازجامه ی تظاهروریا. جامه ی زرق خودش دارای رنگ هست لیکن حافظ می خواهد ازشراب رنگ بزدتا رنگ های دیگررابپوشاند وبی ریاشود.
غرور: خودخواهی
نام هشیاریست: به ظاهرهوشیاریم
معنی بیت: شراب بیاورتا جامه ی آلوده به رنگ ریا ونیرنگ را به رنگ شراب رنگین کنیم وبی ریا شویم چراکه ما مست باده ی منیّت وخودخواهی هستیم وخیال می کنیم که هوشیاریم. شراب همانگونه که رنگ ریا را می شوید مستی غرور رانیز زایل می کند.
دَلق حافظ به چه اَرزد به می اَش رنگین کن
وانگهش مست وخراب ازسر بازاربیار
خیال زلفِ تو پختن نه کارهرخامیست
که زیر سلسله رفتن طریق عیّاریست
خیال روی توپختن: تجسّم کردن تصویر رخسار تو. سودای عشق تودرسرپرورانیدن
نه کارهرخامیست: کارهرکس نیست، حریفِ عشق توباید،آدمی پخته،سینه سوخته وجان برکف باشد.
سلسله:غُل و زنجیر،کنایه از حلقه های زلف یار که دلهای عاشقان رابه بند می کشد.
زیر سلسله رفتن: زیرغُل وزنجیر رفتن وازبندوزندان نهراسیدن.
عیّاری: عیّاران گروهی ازمردانِ چابک وچالاک بودند که به قصدِ حمایت ازفقیران وناتوانان گردهم آمده وحقوق پایمال شده ی آنها را ازحلقوم ثروتمندان واغنیا بیرون کشیده وبه آنها بازمی گرداندند. "عیّاری" یعنی زرنگی، چالاکی وجوانمردی وبی باکی
معنی بیت: سودای عشق تو درسر پرورانیدن وتصویرگیسوان تو در کارگاهِ خیال کشیدن، کارهرکسی نیست. کسی که دل به تومی بازد باید که چون عیّاران بی باک باشد وازبند وزندان نهراسد. عشق تو بلا ومصیبت وگرفتاریهای بزرگی دارد وهرکسی نمی تواند قدم به این میدان خطرناک بگذارد.باید ابتدا دودست ازدل وجان بشوید سپس واردشود.
زان طُرّه ی پرپیچ وخم سَهل است اگربینم ستم
ازبند وزنجیرش چه غم هرکس که عیّاری کند
لطیفهایست نهانی که عشق ازاوخیزد
که نام آن نه لبِ لَعل وخطِّ زنگاریست
لطیفه: هرچیزی که ظریف ولطیف باشد هم ازلحاظ فیزیکی هم ازلحاظ معنایی. دراینجا حالت واحساسی ناب ولطیف، نگرشی برخاسته ازاحساسات وعواطف درونی که تمام وجود آدمی رافراگرفته واندیشه وکردار وگفتاررامتآثّرودگرگون سازد.
لبِ لعل: لب شیرین وآبدار،لب سرخرنگ
خط: موهایی نرم ولطیف که گِرداگِرد رخسارمی روید وبه زیبایی وگیرایی چهره می افزاید.
زنگاری: 1. رنگ سبز مایل به آبی،هرچیزی که رنگ آن شبیه زنگار یا مس زنگزده باشد؛ به رنگ زنگار، سبزرنگ.
خط زنگاری: موهای نرم زنگاری رنگ چهره.
معنی بیت: خاستگاهِ اصلی عشق، جمال وچهره ی زیبا،لب آبدار ویا خط وخال وامثالهم نیست، بلکه عشق یک احساس لطیف ورمزآلودیست که در نهانگاهِ آدمی
تولید وسپس اندیشه وگفتاروکردارآدمی راتحتِ تاثیرقرارمی دهد.
درتوضیح وتشریح این لطیفه ای که عشق ازآن برمی خیزد نه تقریر وبیان بکارآید ونه خرد ودانش. فقط بایدعاشق شد وتجربه کرد تا دید که عشق چگونه برروح وروان وجسم آدمی جاری وروان می گردد.
ای که ازدفترعقل آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
جمالِ شخص نه چشم است وزلف وعارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداریست
جمال: زیبایی،نیکوصورتی، حسن صورت خوشگلی، مایه ی زیبایی
عارض: رخسار
معنی بیت: آنچه که باعثِ حُسن، جذابیّت وگیرایی ِ کسی می شود، کیفیّتِ چشم و زلف وصورت وخال وخط نیست،اینها ظاهرقضیّه هستند.نکته های بسیاری دیگروجوددارد که آنها مایه ی اصلی دلبری ودلستانی هستند.
حافظ دراینجا اشاره ای به نکته ها نکرده ونگفته چه چیزهایی سببِ حُسن وجمال ِ دلبران می شود. بنظرمی رسد بعضی چیزنگفتنی اَند و واژه ها وکلمات ازبیانِ آنهاناتوان هستند. عشوه،غمزه،جاذبه وگیرایی،پیچش وحلقه های گیسو،مستی وجادوی چشم،ناوک مژگان،رازآلودبودنِ ابرو، لطافت وظرافت خال وخط و.... تنها بخشی ازاین هزارنکته ی اسرار آمیز وناپیداست که با واژه ها وکلمات تاحدودی می توان به آنها اشاره نمود. ودرنهایت اینکه:
سخن عشق نه آنست که آید به زبان
ساقیامی ده وکوتاه کن این گفت وشنود
قلندرانِ حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آنکس که ازهنرعاریست
قلندران حقیقت: رهاشدگان ازبندِ تعلّقات، جویندگانِ حقیقت،رندان وخراباتیان وکلاً کسانی که به جهان پیرامون خویش نگرشی حافظانه دارند.
حقیقت: راستین، باطن هرچیزی ،سوّمین منزل ازمنازل سه گانه ی سلوک که عبارتنداز: شریعت- طریقت- حقیقت
نیم جو: نصف دانه ی جو، کنایه از بیارزش بودن و کمترین مبلغ
قبای اطلس: لباسی که ازپارچه های گران قیمت وابریشمی دوخته شده باشد.
یکی ازآن نکته های غیرمادّی ِ دلبرهنرمندی بوده باشد که دراین بیت به آن اشاره شده است. البته ی دامنه ی هنر وانواع آن گسترده می باشد وهر چیزی می تواند دردایره ی شمول هنر قرار گیرد.
معنی بیت: جویندگان حقیقت وآنها که خودرا ازبندِ هرچه که رنگ ِتعلّق پذیرد آزادکرده اند،به لباسِ گرانبها وزیبای بی هنران توجّهی ندارند وآنها رابه کمترین بهایی نمی خرند. رهروانِ سرمنزل حقیقت، به باطن ومعنا توجّه می کنند، به هنراشخاص می نگرند نه به ظاهر فریبنده ی آنها.
بردرمیکده رندان قلندرباشند
که ستانند ودهندافسرشاهنشاهی
بر آستانِ تو مشکل توان رسید آری
عروج برفلکِ سروری به دشواریست
عروج: صعودکردن ،بالا رفتن
فلک سروری: آسمانِ سربلندی و سرافرازی. حافظ خوش ذوق آستان ِ بارگاه دوست را آسمان سرافرازی می پندارد.
معنی بیت: برآستانه ی بارگاهِ توهرکسی شایستگیِ رسیدن ندارد!ستقامت می طلبد، صداقت نیازدارد،ایمان می خواهد،اشتیاق بایدباشد و...آری رسیدن برآسمانِ سربلندی وافتخار وسرافرازی دشواریِهای فراوانی دارد وبه سهولت میسّرنمی شود.
برآستان جانان گرسرتوان نهادن
گلبانگ سربلندی برآسمان توان زد
سَحرکِرشمه ی چشمت به خواب میدیدم
زهی مراتبِ خوابی که به زبیداریست
کِرشمه: نازواِفاده،حرکاتِ دلبرانه
زهی: مرحبا
مراتب : جمع مرتبه، درجه و مقام.
معنی بیت: هنگام سحرحرکاتِ دلبرانه وکشش وجاذبه ی چشمانت را درخواب می دیدم. مرحبا به خوابی که ارزش ومرتبه ی آن بالاترازبیداریست. وقتی دربیداری توفیق دیدن نازوعشوه ی چشمانت نیست ودرهنگام خواب این توفیق دست می دهد بنابراین چنین خوابی به مراتب بهترازبیداریست.
من گدا وتمنّای وصل اوهیهات
مگربه خواب ببینم خیال منظردوست
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ
که رستگاری جاوید در کم آزاریست
"کم آزاری" دراینجا به معنای بی آزاریست،به ضرورت قافیه "کم آزاری" بکاررفته است.
معنی بیت: ای حافظ خاطرنازکِ یار رابه ناله وزاری میازاروآه وناله راتمام کن زیرا سعادت وبهروزی دراین است که توبی آزارباشی وبه هیچ طریقی دیگران را آزارندهی.
مباش درپی آزار وهرچه خواهی کن
که درشریعت ما غیرازاین گناهی نیست
رضا جان عزیز
کم آزاری و بیآزاری هر دو از نظر قافیه و حتی وزن بلااشکال هستند، کم آزاری با مشرب حافظ قرابت بیشتری دارد زیرا بیآزاری غیر عملی و نا معقول است
فکر معقول بفرما گل بیخار کجاست
بلبل عاشق اگر غمخواری ام را جویایی ناله عشق سر ده، که ما بیچاره عشقیم(با توجه به ابیات بعد، و وجود مدعیان خود را در طریق عشق تنها می یابد)
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست
چه جای دم زدن نافه های تاتاریست
در سرزمین عشق که نسیم مفرح گیسوی دوست جاری است،جایی برای مشک تاتاری نیست.
3- باده بیاور تا این جامه فریب و ادعا را بشوییم، که با وجود ادعای هوشیاری، مست شراب خودخواهی هستیم( تعریض به منکران باده)
4- شوق عشق تو کار هر مدعی نیست، باید زیر زنجیر عشق کمر همت بست.
5- عشق نکته ظریف و هدیه پنهان خداست( برای رهایی از چنگال نفس)نه لب یاقوتی و خط سبز یار.
6- زیبایی آدمی در چشم، گیسو، گونه و خال نیست، هزار نکته در رموز عشق نهفته است.
7- آنان که در رهایی پای بر تارک هستی نهاده اند، جامه ابریشمی بی هنران را به نیم جو نمی خرند.( در نسخه خانلری به جای قلندران، مجردان آمده است)
8- دستیابی به آستان عشقت، چون رسیدن به سپهر شرافت ، دشوار است.
9-نازهای چشم تو را سحر( پس از زاری فراوان) به خواب دیدم شگفتا خوابی که بهتر از بیداری است.
10- دل یار را با شکوه های عشق نیازار که رهایی جاودانی در کم آزاری( بی آزاری برای آدمی ممکن نیست و ایهام دارد به شیرینی گلایه عشق)است.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
«شاه خوشین» از نخستین رهبران مذهب/عرفان یارسان (اهل حق) بوده، چهار قرن قبل از حافظ مصرعی سروده با این مضمون:
«دبدبه جهان به نیم جو نخرم»
که من گمان می کنم حافظ مصرع «قلندران حقیقت به نیم جو نخرند» رو از شاه خوشین الهام گرفته.
ذکر این نکته هم لازمه که یارسان، خودشون رو قلندر و به آیینشون هم آیین قلندری می گفتند.
بنابراین من فکر می کنم همین «قلندران» بهتر از برهنگان و مجردان باشه که در بعضی نسخ اومده.
سلام دوستان
لطف کنید بفرمائید معنی خط زنگاری چیست
معنی خط عارض را میدانم کما اینکه سعدی گفته "خط عارضش خوشتر از خط دست" ولی زنگاری بودن خط را نمی فهمم.
معنی خط زنگاری را دریافتم
استاد ایرج در بزم خصوصی در همدان با استاد و نوازنده تار مسعود جمالی
همین ابیات آوازی درمایه ابوعطا به یادگار گذاشتند
این بیت از سعدی، پاسخی است به بیت هفتم غزل حافظ:
میان عیب و هنر پیش دوستان کریم
تفاوتی نکند چون نظر به عین رضاست
این غزل را "در سکوت" بشنوید
برهنگان طریقت صحیح است
معنی ابیات
۱- ای بلبل ،اگر هوای رفاقت و یاری با من را داری ،ناله و فریاد کن،
- زیرا هر دو ما ارزش عشق را حس می کنیم و راهی جز زاری کردن نداریم.
۲- در جایی که از طره( گیسوی) یار نسیمی میوزد،
-دیگر چه جای سخن گفتن از نافه تاتاری است!( مشکی که از نوعی آهو میگیرند و در قدیم از منطقه تاتار می آوردند) و با آن قابل مقایسه نیست.
۳- در چنین شرایطی باده ای بیاور که ما را مست عالم محبت کند و جامه زرق( جامه کبود رنگ که صوفیان می پوشیدند)ریا و تزویر ما را رنگین کند( رنگ ریا را از لباس ما یزداید)،
- زیرا ما مست باده غرور هستیم، هر چند به ظاهر ما را هوشیار می نامند.
( با وجود مست بودن از غرور ،نام هوشیاری به ما نسبت داده اند که ناشی از خرقه ریا است.پس باید این خرقه را با باده عشق رنگین کنیم تا سبب زدودن تزویر و ریا گردد.)
۴- زلف تو( جمال و زیبایی محبوب) را هر کسی نمی تواند در خیال بیابد( تنها آنهایی که قلبشان بسوی غیب گشوده شده ،میتوانند)،
- زیرا به زنجیر زلف یار گرفتار شدن کار عیاران( افراد زیرک ،هوشار و چالاک) است، نه افراد خام و ناپخته.
۵- منشاء عشق و محبت نکته ای پنهانی دارد،
- اینطور نیست که از هر لب لعل( لبی چون یاقوت سرخرنگ) و خط چشم زیبا برخیزد( عشق معلول این امور ظاهری نیست بلکه منشاء غیبی دارد).
۶- جمال که در اشاره به معشوق گفته میشود ،منظور چشم و زلف و چهره و خال شخص نیست،
- بلکه هزاران نکته در کار است که منظور دلدادگی و دل سپردن به حضرت محبوب است.
۷- قلندران( درویشان) و رهروان حقیقت، قبای اطلسی( لباس زرباف و فاخر) آن کسی را که از هنر خالی است( مدعی عرفان و و صوفی گری است) را در بی ارزشی حتی به نیم جو هم نمی خرند،
( اهل معرفت ،بی معرفتان را به هیچ بهایی نخرند و اعتنا نکنند،اگر چه به لباس فاخر مزین باشند).
۸- آری رسیدن به درگاه تو سخت بنظر می رسد،
رسیدن به آستان تو مثل صعود کردن بر آسمان سعادت است.
۹- در سحر گاهان ( بیداری حضور)که در عالم بیکران خیال سحر( مکاشفه) میکردم،با توجهی کوتاه از تو روبرو شدم،
- آنقدر این نگاه کوتاه زندگی بخش بود که از هزار بیداری معنا بخش تر بود.
۱۰- حافظ( مقابل تو هر کسی که هست)دل او را با ناله سر دادن از مشکلات آزرده نکن و گله و شکایت زا تمام کن،
- که رستگاری و نجات ابدی در اینست که" هیچ کس را اذیت نکنی"
به نظر من خواندن بیت آغازین که «بنال بلبل اگر» به صورت «بنال بلبلگر» است _ الف اگر به فتحه بدل می شود و به ل آخر بلبل می چسبد_ اشتباه است چون خطاب به بلبل و بلبل مناداست و مقطع و بریده تناسب بهتری دارد.. شعر با تغییر لحن و بدخوانی از شعریت می افتد..شعر سرودنی ست.
این شعر در اجرایی خصوصی تحت عنوان «لب لعل» توسط محمدرضا شجریان در ماهور و بیات اصفهان خوانده شده است.
متاسفانه قادر به ثبت این آواز در بخش مربوطه نیستم.