گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست، گو سببِ انتظار چیست؟
هر وقتِ خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست
پیوندِ عمر بسته به مویی‌ست هوش دار
غمخوارِ خویش باش، غم روزگار چیست؟
معنیِ آبِ زندگی و روضهٔ ارم
جز طَرفِ جویبار و میِ خوشگوار چیست؟
مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند
ما دل به عشوهٔ که دهیم اختیار چیست؟
راز درونِ پرده چه داند فلک، خموش
ای مدعی نزاعِ تو با پرده‌دار چیست؟
سهو و خطایِ بنده گَرَش اعتبار نیست
معنیِ عفو و رحمتِ آمُرزگار چیست؟
زاهد شرابِ کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواستهٔ کردگار چیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش هادی روحانی
غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش اهورا هورخش
غزل شمارهٔ ۶۵ به خوانش احسان حلاج

حاشیه ها

1391/07/05 15:10
امین کیخا

مستوران برابر پردگیان است انانکه در پرده مانده اند حالا ذات وگوهرهای مینویی باشند یا انانکه خویش پنهان میکنند از چشم مردمیان

1391/12/07 09:03
جمشید پیمان

از خون پُـر است دفترِ تاریخِ این دیار
جمشید پیمان
گُل سر کشیده هر طَـرَف امّا بهار نیست
در شعله زارِ خفته ردی از شرار نیست
از بس که لاله ها به سحر سر بریده اند
نقشی دگر به خاطری از لاله زار نیست
دارم امید رویش شادی به جان، چه سود
زین غمسرای کهنه به قلبم قرار نیست
می جوشد از گلوی تمنّای من عطش
آبی،نمی، دگر به لب چشمه سار نیست
این جا درخت واحدِ جنگل نمی شود
مفهوم هر درخت بجز شرحِ دار نیست
می خواهم عاشقی کنم،امّا کدام عشق
باروت اگر چه هست،سرِ انفجار نیست
در جست و جوی صبح چه شب ها به من گذشت
جز رنگ مبهمی ز سحر در غبار نیست
کو وقت خوش رفیق که گویم غنیمت است*
دانی که غیر دَرد درین رهگذار نیست
از خون پُـر است دفتر تاریخِ این دیار
هنگامه ی ورود به شعر و شعار نیست
دریا دلی، ز هیبتِ این صخره ها مترس
اکنون درنگ پاسخِ این انتظار نیست
بنشسته ای کنار و به میدان نمی شوی
سر داده ای شعار که اینجا سوار نیست.
اکنون نمان به بسترِ نرمِ خیال خویش
عزم تو هست و چاره ی دیگر به کار نیست
*حافظ گفته است:
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

1400/09/14 23:12
حنّان

ممنون از شما، عالی بود

1393/04/23 17:06
چنگیز گهرویی

بیت هفتم این غزل .سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست .معنی عفو و رحمت امرزگار چیست در اینجا بدین صورت میباشد در معنی مصرع اول دقت فر مایید اگر سهو و خطای بنده اعتباری ندارد .معنی عفو و رحمت خدای چیست مسلم است که تکمیل کننده هم نیستند توجه کنید که مصرع اول مضمون جایز الخطا بودن انسان را دارد.به نظر و با توجه به رجوع اینجانب به تصحیح های دیگر صحیح بیت به صورت ذیل میباشد ..( سهو و خطای بنده گرش هست اعتبار . معنی عفو و رحمت امر زگار چیست .

1393/04/23 17:06
چنگیز گهرویی

در بیت هفتم مصرع اول ایهام بسیار زیبای بنده قابل ذکر میباشد 1.بنده به معنی من (اول شخص مفرد )2. بنده به معنی عبد .افریده و مخلوق و ادم و انسان . به نظر اینجانب معنی نزدیکتر و صحیح تر معنی دومی میباشد و مراد شاعر نیز دومی میباشد

1393/12/12 09:03
فرشید

باصدای همایون شجریان

1394/01/03 06:04
بهمن

در نسخه ستیشگر بیت هفتم به صورت:
سهو و خطای بنده گرش هست اعتبار
معنی.....
آمده است، به نظر در "گرش اعتبار نیست" با توجه به مصرع بعدی ناقض معنی کلی بیت است!!

1394/07/12 08:10
سیدمحمدحسین ممجد

خوش ترزعیش وصحبت وباغ وبهار چیست
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
عیش=طرب وخوشی حقیقی/بودن باحق
اندیشه عیش بی حضورش
ترسم که بدو رسد نخواهم
صحبت=مصاحبت/هم نشینی/گفتگوی خوش/سخن حضرت حق
باغ:گلستانی از گلهای معنوی.به این معنا قرآن باغ است.اشعار حافظ باغ است.کنج خلوت شما اگر بایاد حق قرین شد باغ است.
بهار:عمری که بایاد دوست بگذرد
"بهار عمر خواه ایدل وگرنه این چمن هرسال
چونسرین صد گل آردباروچون بلبل هزارآرد"
ساقی:کسی که شراب معرفت وعشق برایمان به ارمغان می آورد
"صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دورفلک درنگ ندارد شتاب کن"
"ساقیا درگردش ساغرتعلل تابچند
دور چون باعاشقان افتد تسلسل بایدش"

1394/10/27 12:12
خداوندگار آواز: سیاوش

این غزل روحانی رو با صدای ملکوتی حضرت استاد شجریان همراه با زخمه های مردانه زنده نام لطفی در ابوعطا بشنوید و ببینید که با ابوعطای عشق داند تفاوت از زمین تا آسمان است.

1395/05/24 23:07
میلاد

جناب ممجد متاسفم که این شعر با طرز تفکر شما مطابقت نداره ولی لطفا تصورات خودتون رو به شعر حافظ بزرگ نسبت ندید
تک تک ابیات و کل ابیات این غزل در کنار هم معنای حقیقی غزل رو کاملا روشن بیان میکنه و به هیچ وجه مطالب و تفاسیر شما ربطی به مفهوم و معنای این غزل حافظ بزرگ نداره

1402/11/22 06:01
ارشک دادور

کاملا موافقم 

1395/06/11 12:09

بیت پنج: مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند. شاید جناس بودن مستور و مست را از یک قبیله دانسته.
بیت هفتم: گرش اعتبار نیست. یعنی اگر این که «بنده ممکن است سهو و خطا کند» را به رسمیت نمی شناسید و برای این موضوع اعتباری قایل نیستید، پس این که خدا آمرزنده و بخشنده و رحیم است را چه طوری معنی می کنید؟ یعنی اگر بطور کلی «سهو و خطا» برای بنده، قابل پذیرش نیست؛ پس نیازی نیست که خدا چیزی را ببخشد! پس مجالی برای سهو و خطا گذاشته شده تا آمرزگار آن را ببخشد.

1395/09/18 12:12
محمد تقی زاده

درود.
در بیت هفتم میخواهد بخشنده بودن خداوند را بگوید و میگوید که اگر انسان خطا کار است و بار ها میکند، پس چرا آمرزگار (خداوند) هر بار او را میبخشد؟!!!!
و در ژرفای معنی میگوید که خداوند برایش مهم نیست که بنده چکار میکند و در عین حال و بدون هیچ چشم داشتی او را میبخشد...

1396/01/15 19:04
کیانوش

پیشنهاد می کنم آواز ابوعطای بی نهایت زیبایی که استاد شجریان و روانشاد استادلطفی در تلویزیون ملی حدود سال های 1354-1356 اجرا کردند را ببینید و بشنوید :
پیوند به وبگاه بیرونی
همین کار چندسال بعد در سفارت آلمان (به گفته ی خود استاد شجریان) به همراه زنده یاد استاد لطفی اجرا شد و منجر به ضبط و تولید آلبوم «عشق داند» شد.

1396/04/16 09:07
بهنام

ضمن تشکر از زحمات بعضی دوستان، با توجه به صراحت معنی این غزل، احساس میشه که ماله کشیه بسیار بیشتری نیاز هست.

1396/06/17 21:09
منوچهر تقوی بیات

در این غزل حافظ می گوید؛ از باغ و بهار و خوشگذرانی و همنشینی با دوستان، چه چیز می تواند بهتر باشد؟ اکنون که همه ی این چیزها آماده است، ساقی کجاست؟ منتظر چیست و چرا بزم را برپا نمی کند؟ هر زمان خوش و بی درد سر را باید دریابیم و از آن بهره ور شویم، چون کسی نمی داند پایان کار چگونه می شود. او می گوید که آگاه باشید، رشته ی زندگی مانند یک تار مو است که به سادگی گسسته می شود، به خودت و خوشی خودت بیندیش و غم روزگار را نخور. آب زندگانی که در افسانه ها گفته اند همین جویبار و می خوشگوار است و باغی را که ارم نامیده اند، نیز چیزی جز همین کنار جوی و گل و سبزه، نیست. آن ها که شادمان و مست هستند و آنان که پرهیزکار و گوشه گیر هستند، از یک دست و مردمانی مانند ما هستند که هر یک شیوه ای را برگزیده اند، آیا اکنون ما چه باید بکنیم؟ آیا باید از آنان دنباله روی کنیم؟ یا خود راه خود را بربگزینیم؟ اختیار چیست؟
آنچه بر ما می گذرد بر همه کس نهان است و ستارگان از راز آنان چیزی نمی دانند. ای کسی که ادعای ستاره شناسی می کنی و راز زندگی را می خواهی پیشگویی کنی، خاموش باش! گفت و گوی تو درباره ی ستارگان که خود همچون پرده دار، راز هستی را پنهان می دارند، چه معنایی دارد؟ چرا کارهای مردمان باید گناه شمرده شود و چرا باید پروردگار آنان را ببخشد؟ لطف و رحمت پروردگار یعنی چه؟ این ها به چه معناست و چرا باید چنین باشد؟ زاهد یعنی آن کسی که پرهیزکار و گوشه گیر است، نوشابه ی چشمه ی کوثر را که در بهشت است می خواهد و اما حافظ جام شراب را برمی گزیند. اکنون باید دید که خدا چرا چنین می خواهد؟
دوست دانشمندم دکتر حسن حصوری این غزل را به شیوه ای زیبا به انگلیسی بر گردانده است. اگر آن ترجمه را به دست آورم با اجازه ی مترجم ، به دوستداران حافظ پیشکش خواهم کرد.
منوچهر تقوی بیات

1396/11/27 17:01

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
عیش: به خوشی وشادمانی پرداختن
معنی بیت: آیا کاری شایسته تراز پرداختن به خوشی وشادمانی وگردش درباغ به موسم بهارهست؟ ساقی کجا رفته،علّت ِ این تعلّل وتاخیردرگردش کاسه ی شراب چیست؟
شگفتاحافظ به هرزبان وبه هرواژه ای که به نظرش می رسد تلاش می کند بسیار ساده وروشن به مخاطبین اش برساند که دراین دنیای وانفسا هیچ کاری بهتراز شادکامی وپرداختن به عیش وعشرت نیست، بازهم یک عدّه متشرّع ِ متعصّبِ افسرده دل،بخیلانه سعی دارند میل وخواستِ شخصی خودرا که برخاسته ازبیماری بددلی وافسرده حالیِ آنهاست به دیگران القا نمایند. این خودخواهان بیمار ازآنجاکه خود، میل به شادمانی نداشته ودردنیایی وَهم آلود ، بسته وتاریک نفس می کشند دوست دارند دیگران را نیزبا خود همراه ساخته وازوحشتِ تنهایی بکاهند.
اینها ناآگاهانه ویاشاید آگاهانه به منظور گمراه ساختنِ مخاطبین غزل، معناهای خودخواهانه تحمیل کرده وبه خیال باطل خویش قصد دارند درلذّت بردن مخاطبین ازمضامین امیدبخش وشادی آفرین اختلال ایجادنمایند. این حسودان ازاین موضوع غافلند که محبوبیّتِ حافظ نه به سببِ عارفانه بودنِ اندیشه های او، بلکه به سببِ مردمی بودن،توصیه به شادمانگی وکوچک شمردنِ گناه وثواب دربرابر دریای بیکرانِ رحمت و بخشش خداوندیست. اومی خواهد انسانِ فرورفته درتوّهم ِگناه وثواب را ازرنجی ویرانگر برهاند تاشاید این انسان متوّهم، با رهایی ازوحشت، بافراغبالی وآسودگیِ خاطر،توانسته باشد نسبت به خدا ومخلوقات اوعشق ورزی کند.
به یک نمونه ازاین تعبیراتِ متعصّبانه توجّه کنید: دراین غزل کاملاً روحانی وعارفانه، منظور از"عیش" عبادت! "صحبت" به معنیِ رازونیاز ! ومقصود از"باغ" همانا قرآن! و"بهار" مصاحبتِ باخداست!!!
چنانکه ملاحظه می شود شارح محترم، هرآنچه راکه خود دوست داشته جایگزین ِ معناهای اصلیِ این واژه ها کرده وتمامی ظرایف ولطایفِ شعری را پایمال ساخته است.
این برداشت های بیمارگونه مرا به یاد ماجرای گوساله وحضرت موسی انداخت. گویند قومی مرتکب گناهی شده بودند،ازترس اینکه مباداخداوند بلایی برآنهانازل کند به دامن حضرت موسی پناه آوردند تا میان آنها وخداوند وساطت کند. حضرت موسی به دیدارحق شتافته ودربازگشت گفت: خداوند فرموده یک گوساله قربانی کنید تا موردبخشش قرارگیرید. مردم پرسیدند:گوساله نرباشد یا ماده ! موسی دید مردم موضوع راخیلی جدّی گرفته اند گفت ماده باشد بهتر است! مردم سئوال کردند چه رنگی باشد؟ موسی ناچاراً رنگی را گفت وگمان کرد که موضوع همین جا فیصله پیدا می کند! اما دوباره مردم پرسیدند: چندساله باشد؟ موسی باز پاسخی داد وعزم رفتن کرد تاشاید سئوالاتِ این مردم نادان پایان پذیرد. مردم به دنبال اوروان شده وپی درپی سئوالاتی مطرح کردند : آیا این گاو چندشکم زائیده باشد بهتراست؟ آیا..... خلاصه آنقدرسئوال کردند وپاسخ شنیدند تااینکه سرانجام دیگرسئوالی به ذهن آنها خطورنکرد و بدنبال پیداکردن ِ گوساله ی مورد نظررفتند تا قربانی کنند. پس ازجستجوی زیاد به معمّای عجیبی برخوردند! آنها هرچه گشتند گوساله ای با این مشخصّاتِ عجیب وغریب یافت نشد. ناامیدانه به نزد موسی آمده وماجرا راتعریف وازاو درخواست استمداد کردند. موسی گفت: خداوند فرموده بود یک گوساله قربانی کنید تا مورد بخشش قرارگیرید،حالا چه فرقی می کرد چندساله باشد ،چه رنگی باشد و.... شما آنقدرسخت گرفتید وازروی نادانی و جهالت موضوع راپیچ وتاب دادید که درنهایت نتیجه این شد! حال یاباید گوساله ای بدان نشان که خودآفریدید پیداکنید یا منتظرعذاب الهی باشید!
این عرفان زدگان ِ بیمار نیز از بازماندگان همان قوم ِجاهل هستند وبه همان سیاق عمل می کنند. آنقدر موضوع را پیچ وتاب داده وبرداشت های خودخواهانه از سخنان گهربار این اندیشمند، به دیگران القا نموده اند که تمام اشعار نغز آن شاعرعزیز راتبدیل به معمّا ساخته اند! باورکنید حافظ اگرخودش اینها رابشنود ازتعجّب شاخ درمی آورد وبه اشعارخودباتردید می نگرد که آیا من اینگونه شعرگفته ام وکلماتم این همه تفسیر وتعبیر داشته وخود ازآن بی خبربودم!
بگذریم ......
دراین غزل تمامی واژه ها وعبارات، به قصدِ تشویق ِ مخاطبین به شادیخواری وخوشگذرانی درکنارهم چیده شده وهیچ معنا ومفهوم عارفانه ای جزاینکه: "شاد باشید وغم روزگار رانخورید،غصّه ی گناهان کرده وناکرده رابرخودتحمیل نکنید که خدا بخشنده ترازآنیست که ماتصوّرمی کنیم" ندارند.
امّاچراحافظ این همه مخاطبین خودرا به خوشگذرانی دعوت می کند؟
حافظ این اندیشمندِ روشنگر، رسولِ عشق وعیش وشادمانیست ونیک می داند که درزندگی فقط یک چیز زیباست وآن شادیست وفقط درصورتِ شادمانه زیستن است که انسان فرصتِ اندیشیدن به خدا ،عشق و انسانیّت راپیدا می کند نه درعبوس نشستن ِ زاهدانه وتند خویی ِصوفیانه! ازهمین روست که پیوسته عیش وشادمانی راتوصیه وابلاغ می کند.
نشاط وعیش جوانی چوگل غنیمت دان
که حافظا نبود بر رسول غیر بلاغ
هر وقت خوش که دست دهد مُغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
مغتنم: غنیمت شمردن وارزش وقت دانستن
وقوف: آگاهی
انجام کار: پایان کار
معنی بیت: هرگاه که وقت مناسب وخوشی بدستت افتاد آن راقدر بدان و غنیمتی بشمار که پایان کارراهیچ کسی نمی داند به چه سان خواهدبود. خوش باش وشادی رابه پیرامون خویش نثارکن.
غنیمتی شمر ای وصل شمع پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند.
پیوندِعمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
پیوند: پیوستگی، اتصال
هوش‌دار: به هوش باش، حواست را جمع کن
معنی بیت: پیوستگی وتداوم عمرآدمی هیچ تضمینی ندارد،هرآن احتمال دارد این اتّصّالی که به مویی بنداست پاره گردد بنابراین غم روزگار را مخور درفکرخویشتن باش ولحظه را به شادمانی سپری کن که تنها راهِ رستگاری دَم غنیمت شمردن است وبس.
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
پیاله گیر که عمرعزیز بی بدل است.
معنیّ ِ آب زندگی و روضه ی اِرم
جزطَرفِ جویبارومی خوشگوارچیست
آب ‌زندگی: آب حیات، چشمه‌ ای در تاریکی که گویند هرکس ازآن بنوشد چون خضر عمر جاودانی یابد.
روضه: چمن، باغ بهشت
طَرف: کنار
معنای آب حیاتی که درافسانه ها آمده همین باده ی خوشگواراست، منظوراز باغ بهشت نیز همین لبِ سرسبز جویبار است دریاب تا عمرگرانمایه بیهوده سپری نکنی.
صوفی گلی بچین ومرقّع به خاربخش
وین زهدخشک به مِی خوشگواربخش
مستور ومست هردو چوازیک قبیله‌اند
ما دل به عشوه ی که دهیم اختیارچیست
مستور: پوشیده، کنایه اززاهد پرهیزگار،
مست: شراب خورده عقل از دست داده، کنایه از رند وخراباتی
معنی بیت: زاهد پرهیزگار ورندِ لااُبالی هردو،بنده وآفریده ی خداوندگارند، هردو فرزندان آدم وازیک خانواده ویک جنس هستند،امّا درموردِ زندگانی،بندگی ورستگاری باورهایی متضاد دارند ما کدام یک را بپذیرم ما که ازخود اختیاری نداریم!
حافظ دراینجا به یک نکته ی کلیدی اشاره کرده است یک سئوال بی پاسخ ویک ابهام که درهیچ دوره ای، به آن پاسخ درست داده نشده است. آیا ما درزندگانی حقیقتاً اختیاری ازخود داریم؟ یااختیارما صرفاً درحدِّ پوشیدن ونپوشیدن یک پیراهن ویانوشیدن وننوشیدن یک لیوان آب است!.
بحثِ محدوده ی اختیارآدمی بسیارپیچیده ودامنه داراست ودراین مجال اندک پرداختن به آن غیرممکن.
لیکن ناچاریم برای درک بیشتر ازاین عبارتِ "اختیارچیست" توضیحاتی دراین زمینه داشته باشیم.
منظورازاختیاردراینجا آن بخش وسیعی اززندگانیست که ما هیچ اراده واختیاری درتغییرات آنهاازخود نداریم. مثل به دنیا آمدن یا نیامدن، انتخاب پدرومادر وخواهروبرادر،محل تولّد، اینکه باچه فرهنگی ودرچه محیطی رشد کنیم وخیلی چیزهای دیگر.
ماوقتی متوجّه اختیار واراده دروجود خودمان می شویم که زمان مفید سپری شده است.سنگ بنای شخصیّت ما گذاشته شده واخلاق دروجود ما نهادینه شده است. ما وقتی متوجِه اختیارمی شویم که کارازکارگذشته است. یعنی پدر ومادرمان ،مکان زندگیمان وفرهنگمان وخیلی ازچیزها رابرای ماانتخاب کرده اند وما باآنها ساخته وپرداخته شده وگام به اجتماع گذاشته ایم. حتّا برایمان دین ومذهب نیزتعیین کرده اند تابرهمان مدارپیش برویم! درچنین شرایطیست که به ما می گویند توصاحب اختیار واراده هستی! اگر دوست نداری تغییربده!
امّاواقعاً بعد ازاین مرحله، انسان چقدر توان دارد که دست به تغییربزند! اصلاًآیا کسی می تواند خانواده وآثاربنیادیِ فرهنگی را که درآن رشد کرده است تغییردهد؟ آیا دینی که به مااعطاشده است اجازه ی خروج به مامی دهد؟ آیااین امکان وجود دارد انسان همه ی مذاهب را تحقیق وبررسی کند وسپس دست به انتخاب بزند؟ آیا برای همه این امکان وجود دارد که مکان زندگی خودرا از کشوری به کشوری دیگر تغییر دهد؟ برای روشن شدن سختی این امرتقریباً محال ، فرض کنید کودکی نگون بخت، ازپدرو مادری که معتاد هستند،چشم به جهان هستی می گشاید، اوبی آنکه خودخواسته باشد به مواد افیونی آلوده شده وباشیرآلوده تغذیه می کند، درخانه ای که هوای آن آلوده هست نفس می کشد وبا همین شرایط نامطلوب رشد ونمو می کند. قطعاً اوهرگزنخواهد توانست درس بخواند،آداب زندگی ومهارت زیستن بیاموزد. چیزی جزافیون درذهن و زبان اوجای نمی گیرد اوناگزیراست حداقل تازمان بلوغ ،همین وضعیّت راتحمّل کند. به راستی آیا این نگون بخت بعد ازبلوغ، چقدر شانس تغییر دارد؟ او که راه درست ازنادرست رانمی شناسد، اوکه درس نخوانده، اوکه طعم سلامتی نچشیده، اوکه عقل وخردش راافیون زایل نموده و راهنما ورهبریی ندارد چگونه خواهد توانست دست به تغییر بزند؟ حال آیا می توان اوراگناهکاردانست وبه محاکمه کشید؟
عکس این قضیّه نیزصادق است. یعنی ممکن بود این نگون بخت مادرزاد، کمی شانس داشت واندکی آن طرف تر درخانه ی همسایه، پا به این جهان خاکی می گذاشت وصاحب شخصیّت ،سرنوشت ودارای جسم وروحی متفاوت تر می شد!
البته شاید آدمیان اندکی باچنین شرایطی دست به گریبان بوده باشند امّا اگرنیک بنگریم وضعیّت همه ی آدمیان به نوعی شبیهِ چنین وضعیّتی هست وشخصیّت همه ی ما تحت تاثیرمحیط زندگی ووراثت شکل گرفته است . به فرض اگر هرکدام ازما نه دریک کشور دیگر،بلکه درهمین نزدیکی وتنها دریک کوچه ی دیگربه دنیا آمده بودیم شخصیّت وسرنوشتِ هر کداممان متفاوت تر ازالآنمان بود. نتیجه اینکه می توان گفت بخش عمده ای ازشخصیّت ما،دین ما،خُلق وخوی ما تحتِ تاثیر محیط ووراثت شکل می گیرد وما اختیارچندانی درتغییر بنیادیِ شخصیّت وهویّتمان نداریم.
بنابراین ناگزیریم به همدیگر بگوییم:
رضابه داده بده وزجبین گره بگشا
که برمن وتو دراختیارنگشادست
راز درونِ پرده چه داند فلک خموش
ای مدّعی نزاع تو با پرده دار چیست
"مدّعی" دراینجا کسی هست که نادانسته به روزگاراعتراض می کند.
پرده‌دار: حاجب، دربان، در اینجا منظور آفریننده ی فلک هست.
معنی بیت: ای مدّعی توکه ازرازدرون پرده ی اسرارآگاهی نداری، چرا بی جهت اعتراض می کنی وباچرخ فلک می جنگی، روزگار وچرخ فلک نیز چیزی ازدرون پرده نمی داند وخود بازیچه ای بیش نیست،به هوش باش که تودرحقیقت باخداوند به ستیزبرخاسته ای.
ماازبرون در شده مغرور صدفریب
تاخود درون پرده چه تدبیرمی کنند
سَهووخطای بنده گرش اعتبار نیست
معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست
سَهو: غفلت.
خطا: لغزش، جُرم
اعتبار: معتبر، باارزش
آمرزگار: آمرزنده ی گناهان،خداوند
این بیت متاثّرازدیدگاه وفلسفه ی خیّامیست که طرفداران خودرا داردحافظ نیز بدان معتقداست. دراین بینش گناه وخطا سببِ بارش ِ رحمت الهیست. یعنی اگرگناهی نباشد عفووبخشش خداوند چه معنایی خواهدداشت! خیّام معتقدبود اگر درقبالِ کارهای نیک، مابهشتی می شویم این مزدِ اعمال نیک ماست پس لطف وعطای پروردگارچه می شود؟
معنی بیت: خطا ولغزش ما دارای اعتبار وارزش است. زیرا سببِ نزول بخشش خداوندی می گردد. اگرچنین نیست وگناهان ما بی اعتبارهستند، پس بااین حساب عفوو بخشش خداوندچه معنایی دارد. باید گناهکارباشد تا عفو درمورد اوجاری گردد.
البته دیدگاه حافظ مطلق خیّامی نیست. حافظ ازآن جهت گناه راسبک می شمارد که به بخشندگیِ خداوند اعتمادکامل دارد.
لطفِ خدابیشترازجرم ماست
نکته ی سربسته چه دانی خموش
زاهد شراب کوثروحافظ پیاله خواست
تا در میانه خواسته ی کردگار چیست
تا: باید صبرکرد ودید
"پیاله" باتوجّه به اینکه درتقابل باشراب کوثرآمده، کنایه ازشراب انگوریست.
معنی بیت: زاهد دل به بهشت وشراب کوثربسته وپرهیزگاری پیشه کرده تا درآن دنیا بدان دست یابدلیکن حافظ شراب انگوری راانتخاب کرده ودراین دنیا به عیش وعشرت می پردازد باید صبرکرد ودید درآن دنیا خداوندچگونه قضاوت خواهد کرد.
ترسم که صرفه ای نبرد روزبازخواست
نان حلال شیخ زآب حرام ما

1402/04/03 20:07
نسیم بهاری

شرح شما را پسندیدم. ممنون از شما

1403/05/09 10:08
حسین بیدرام

بسیار عالی جناب رضا. این دفعه چندم است که دیوان حافظ را همراه با شرح های ارزشمند شما در سایت گنجور مرور میکنم. قدردان زحمات شما هستیم.

1402/09/25 11:11
علیرضا دباغ (باران)

با سلام به آقای علیرضا ساقی 

در باره بیت : " مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند    ما  دل به عشوه ی که  دهیم  اختیار چیست "، باید در نظر گرفت که اختیار ، غیر از معنای خاص و  فلسفی آن ،  به معنای : برگزیدن ، یا ،" نیک را  برگزیدن"  است . که براساس  این معنی و  با توجه به معنی مصرع اول ، که میگوید  بین دو گروه  مستور و مست  تفاوتی نیست ،  معنی مصرع دوم  منطقی تر است که  چنین باشد : پس  ما ، دل ،  به ناز و خودنمایی یا نیرنگ کدامشان  بدهیم ؟ و کدام را  برگزینیم  ؟  که جواب این پرسش را حافظ در مصرع قبلی داده است :  هیچکدام  ، چون با نگاه عمیق تر، هر دو عملا  یک شیوه واکنش و تفکر هستند . 

1396/11/18 10:02
نیکومنش

درود بیکران بر دوستان جان
_خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
گردش در طبیعت و طبیعت گرایی و ارتباط با درختان بوستان به ویژه در بهار که فصل رستاخیزطبیعت است و یاد اوری از خالق طبیعت عشرتی بی مانند می باشد که امید است در چنین فضایی ساقی ازلی (خداوند)الطاف خویش را بر عاشقان ارزانی داشته و جام وجودشان را از می روشنایی بخش خویش پر سازد
2_هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
از هر فرصتی که در راه حقیقت جویی برای سالک پیش میاید می بایستی بهره جسته جام دل خویش را از یاد محبوب لبریز سازد چرا که بر هیچ رهروی پیدا نیست که عاقبت کار خود چه خواهد شد و ایا وصال برای او پیش خواهد امد یا نه
3_پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
از انجا که ادامه حیات و زندگی بر هیچ سالک و رهروی متقن نبوده وهیچ کس از لحظه بعدی خویش اطلاعی ندارد پس بهتر است ادمی غمخوار خویش بوده وتنها غم دوری محبوب خویش را بخورد و بی دلیل دل خویش را با غم خوردن روزگار و رویدارهای ناپایدار ان نرنجاند
4_معنی آب زندگی و روضه ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست
ان دم که دل در طبیعت سپرده و کنار جویباری اختیار کرده باشی وبا دیدن مناظر طبیعی، معمار طبیعت در ذهنت تداعی شده و جام وجودت را با یاد وذکر او می الود کنی قطعاً همانند نوشیدن اب زندگانی جان تازه ای گرفته و چنان خواهد بود که در بهشت جاویدان در کنار جویباران به مستی می پردازی.
5_مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند
ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست
در قبیله عشق عاشقانی هستند که جام باده محبوب را نوشیده و جانشان به جوشش امده و مستی اختیار کرده اند و عاشقانی نیز هستند که ان جام باده را نوشیده ولی بر حال خویش چیره شده و سکوت و محجوبی اختیار کرده و لب فرو بسته اند ودر این میان من مانده ام که دل به کدام گروه داده و مسیر کدام گروه را در پیش بگیرم
6_راز درون پرده چه داند فلک خموش
ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست
ای متعصب وای واعظ ریاکار که جز به مسند و بهره مندی های روزگار به چیز دیگری
نمی اندیشی مطمئن باش که بااین دلبستگی به دنیا هیچ رمز و رازی از هستی بر تو اشکار نخواهد شد پس دشمنی و کینه ورزی با عاشقان خالص و دانندگان و پوشندگان راز حق را کنار بگذار تا شاید انها رمز و رازی از زندگی را بر تو اشکار کنند .
7_سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست
معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست
ای متعصب و ای واعظ ریا کار که به بندگان خداوند پند واندرز می دهی وانها را از عِقاب امور و انجام خطا و اشتباه می ترسانی یکی از ان رموز که در بیت بالا به ان اشاره شد این است که انجام سهو و اشتباه عاشقان به مراتب از انجام عبادت ریایی تو در نزد خداوند بالاتر می باشد چرا که عاشقان در صورت ارتکاب سهو وخطا متذکر شده و روی سوی محبوب خویش برده و تضرع و نیازمندی پیشه می کنند وخداوند به دلیل این صداقت انها را مورد عفو قرار داده و این اشتباه و سهو انها را به نیکی تبدیل کرده واز انها به نیکی دریافت می کند و حال انکه عبادت تو باعث غرور و خود فروشی تو بر بندگان خدا و دل آزردگی انها شده و رحمت خداوند را از تو دور میگرداند
_زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواسته کردگار چیست‌
زاهد به دنبال بهشت و شراب چشمه کوثر و بهره مندی از نعمت های بهشتی خداوند بوده واز خود خداوند غفلت می ورزد و من حافظ نیازمندی خداوند را در پیش گرفته و از خداوند می خواهم جام دل مرا از هر گونه الودگی منزه داشته و جام وجودم را از باده لطف خویش لبریز سازد و می بایستی در این میانه منتظر بود و دید که خواسته خداوند بر چه مستقر شده و کدام یک از خواسته های من و زاهد را بر اورده خواهد کرد اما یقین میدانم که خواسته من بر اورده شده ولی هنوز خواسته زاهد پا بر جاست.
سر به زیر و کامیاب

1397/06/26 23:08
دکتر مهدی صدری

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
این واو بین صحبت و باغ به گفته حافظ شناسان و استاد مشیری اشتباه است و به غلط اضافه شده
چون صحبت در قدیم به معنای گفتگو که امروز متداول است نبوده و معنی همنشینی می داده
درست این مصرع این است

1397/06/26 23:08
دکتر مهدی صدری

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
این واو بین صحبت و باغ به گفته حافظ شناسان و استاد مشیری اشتباه است و به غلط اضافه شده , چون صحبت در قدیم به معنای گفتگو که امروز متداول است نبوده و معنی همنشینی می داده
خوشتر ز عیش و صحبتِ باغ و بهار چیست
صحیح است

1397/06/27 05:08

جناب دکتر صدری،
این استاد مشیری که می فرمایید در چه رشته ای استادند و در کدام دانشگاه؟
سپاس می گزارم

1402/11/23 17:01
ارشک دادور

جای بسی تأسف است که حضرتعالی ، استاد مشیری رو نمی شناسید 

1397/11/23 00:01
بنده

با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت
قسمت اول:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت دوم:
پیوند به وبگاه بیرونی

1398/08/11 13:11
لیلا

من حافظ شناس نیستم یک حافظ خوان بسیار معمولی ام، ولی من هم خود بخود بیت اول رو خوندم: صحبتِ باغ و بهار... به همون معنای همنشینی.
راستی من تازه متوجه شدم معین آخر اون آهنگ بندری اش بیت اول این غزل رو میخونه! :)) زیباست ولی ترکیب شعر حافظ با آهنگ بندری "بیا هنوز عشقت توی قلبمه" یه کم عجیبه!

1398/11/28 03:01

عشوه
/'eSve/
مترادف عشوه: اخمناز، ادا، شیوه، غمزه، فریب، کرشمه، لوندی، ناز
برابر پارسی: کِرشمه
عشوه گری
لغت‌نامه دهخدا
عشوه گری . [ ع ِش ْ وَ / وِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه گر. عشوه سازی . عشوه کاری . (فرهنگ فارسی معین ). دلفریبی و شوخ چشمی

1398/12/16 11:03
پوریا

آواز :استاد محمد رضا شجریان
تار: زنده یاد محمد رضا لطفی
دستگاه ابوعطا
اجرای تلویزیونی البوم عشق داند..

1399/03/15 07:06

حال خوش در سایه زندگی و هم نشینی باغ و بهار، بهترین حال آدمی است. نمی دانم چرا ساقی منتظرم نگه داشته است؟! (شراب حال خوش می خواهم)شارحان دو سوی عرفانی و عیش ظاهری را برگزیده اند.اما برای حافظ عیش و...بهانه ی است برای گریز به سرچشمه حال خوش.
2-هر آن، که گریزی به حال خوش زدی، قدردان باش چه آنکه سرانجام جهان و هر لحظه ای نامعلوم است.
3- آگاه باش که زندگی ات به مویی بسته است، پس به جای غمهایت نگران خود و احوالت باش.
4- اّب حیات و بهشت ارم همان دلخوشی کنار جویبار و شراب حال خوش است.
5- آنکه پرهیز از شراب دارد و آنکه مست شراب است هر دو از یک جنس اند ما فریب کدامشان را بخوریم؟!( انتخاب ما شراب حال خوش است)
6- سرنوشت نیز از راز خود بی خبر است،( خداوند نیز تابع راز تقدیر است)ای که ادعای آگاهی داری، با او ستیزه نکن.
7- اگر خطا و گناه ما بی ارزش است پس دریای بخشایش حق چگونه موج زند. -صفت بخشایش خداوند گناهکار می جوید - خطاها زنده شدن روح بندگی و عشق در آدمی میشوند
8- زاهد شراب بهشتی و حافظ حال خوش می خواهد، نظاره گریم تا خواست حق کدام است؟ -در یک مثلث زیبا( شراب کوثر، پیاله و اراده حق) تسلیم را به نمایش می گذارد و با ایمان به حال خوشش ادب نگه داشته و در تسلیم انتخاب او محو می شود( شوق حال خوش دارد اما از روی ادب اراده نمی کند تا خداوند پیشکشش کند) و البته انتخاب حق می تواند هر دو باشد یا حال خوش ژرفای شراب کوثر.
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

1399/06/31 17:08
ابراهیم

به نظرم حضرت حافظ یک پیر طریقت هستند
تمام اشعار حافظ راجع به شاهد بودن ،خاموش بودن ،تسلیم بودن و سالک بودن است البته در بعضی اشعار و بعضی ابیاتش اشاره به خوش بودن دارند که باز هم منظور حضرت حافظ بودن در لحظه و زندگی در لحظه است چون بودن در لحظه حال یا بهتر بگویم رسیدن به لحظه حال و یکی شدن با هستی لازمه اش بیرون آمدنواز ذهن و تولد دوباره است وفقط کسانی که به این مرحله و تولد از ذهن یا شکوفایی میرسند به شادمانی و سرور خالص میرسند که همان عیش و طرب حضرت حافظ است
مطلب بعدی هم این است که ما محدودیت ادراک داریم هرگز قادر به شماخت جهان و اسرارش نخواهیم بود یا در حد فهم و توان خود قادر به شناخت جهان هستیم البته اگر خداوند اسرار بر ما آشکار سازد حضرت حافظ به این موضوع وقوف داشتند به همین دلیل میفرمایند راز درون پرده کس نمیداند و چون ما از راز درون پرده که همان دلیل رویدادها نیز می باشد آگاهی نداریم یعنی نمیتوانیم به نیت ذات پروردگار پی ببریم لارم است که خاموش باشیم و اعتراض بحکت خداوند نداشته باشیم و اینکه مستور و مست درواقع انسانهای درخود فرو رفته و چه انسانهای پر سرد صدا هم از یک ریشه هستند پس داوری دباره انسانها نشان از کوتاهی دیدگاه ماست و همه پیش خداوند یکسان هستند و اواد و اطوار نزد خداوند هیچ معنایی ندارد و ......

1399/08/28 19:10
رامین کشوری

بی گمان حافظ یک خیام دو آتشه ولی لفافه گوست . به بیت پایانی بنگرید که شوندی چونان این سروده ( و بسیاری سروده های دیگر ) خیام دارد : این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار .... که آواز دهل شنیدن از دور خوش است .

1400/09/03 14:12
آرمین علیرضایی

عرض سلام

دوستان عنایت کنید؛ که خوانش صحیحِ مصرع اول این چنین است:

خوشتر ز عیش و صحبتِ باغ و بهار چیست

صحبت به معنی(همنشینی) می باشد، لذا خوانش به صورت؛ باغ و بهار غلط می باشد

از همه دوستان که در بالا غرل خواندن تنها فریدون خان فرح اندوز درست خواندن

1400/10/17 11:01
حنّان

بر روی کاشیکاری دیواری قدیمی دیدم که بیت هفتم به این صورت نوشته شده بود:

سهو و خطای بنده چه گیرند اعتبار

معنی عفو و رحمت پروردگار چیست

در اینصورت معنی آن این است که گناهکاری انسان نزد خدا اعتباری ندارد و خداوند همه گناهان را می‌بخشد (ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انّه هو الغفور الرحیم، الزمر ۵۳). این با سخن برخی دوستان گرامی که پیشنهاد داده‌اند بیت به این صورت خوانده شود (سهو و خطای بنده گرش هست اعتبار...) همخوانی دارد.

 

اما اگر این بیت را به این صورت که در این‌جا آمده بخوانیم (سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست...) معنی آن اینگونه می‌شود:

گناهکاری یا ممکن الخطا بودن انسان قطعا اعتباری و ارزشی دارد، زیرا با بخششِ گناهان ماست که صفت غفور بودن پروردگار آشکار می‌گردد، پس گناه و معصیت کم ارزش و بی اعتبار نیست. مانند این که بگوییم اگر عالم خلقت وجود نمی‌داشت، خداوند چگونه میخواست صفت خالق بودنش را ظاهر کند؟ پس این عالم ارزشمند و دارای اعتبار است.

بنده فکر می‌کنم که به هر دو صورت می‌توان بیت را خواند و در هر دو حالت معنی دارد. اما اینکه منظور جناب حافظ کدام یکی بوده بنده نمی‌دانم.

 

 

1400/12/17 23:03
در سکوت

این غزل را "در سکوت" بشنوید

1401/01/17 14:04
عباس غلامی

عرض سلام خدمت حافظ دوستان 
حافظ انسان را به دل خوش بودن توصیه می نماید یک سری انسان هوسران معنای هوسبازی برداشت می نمایند. همه توصیه های حافظ به خوش بودن و غم ایام نخوردن و به فکر آخرت بودن به غم دنیا خوردن و تکیه ننمودن به زهد و اهل توکل بودن همه در آیات و روایات نیز وجود دارد و حافظ که حافظ قرآن است بر آنها تسلط دارد و انسان را از ریاکاری برحذر می دارد همانگونه که قرآن نیز انسان را از ریا کاری برحذر می دارد. 
اما از آنحا که جدل ما با شما ابتدا به ساکن نتیجه ای نخواهد داشت . شما را توصیه می نمایم حال که چنین عاشق و شیفته و واله حافظ هستید بی زحمت کمی مانند حافظ باشید حافظ تمام عمر نماز شب می خواند و صبح گاهان استغفار می نماید شما جان من یک سال نماز شب و استغفار صبح گاهان را عمل نماید از قرآن هم یک جز فقط حفظ نماید تا کمی شبیه به حافظ شوید بعد بیاین با هم سخن بگیم و ببینم منظور از کنایه های شراب و جام آیا همان مایع نجسی است یا معناهای عرفانی دارد . همانگونه که عرفا با عبادت از خود رها شده و به مستی عرفانی می رسند. تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. .... من عرضی ندارم شما عاشقان حافظ و رهپویان شعر و ادب را پس از سالی اشک ندامت ریختن در معنای کنایه های عرفانی خواهم دیدن . یا حق 

1401/01/17 14:04
عباس غلامی

مگر اینکه فکر کنیم حافظ فردی است که گاهی نماز شب و قرآن می خواند و گاهی گناهانی مخالف نص صریح قرآن انجام می دهد. دراین صورت شما حافظ را فردی با رفتار غیر حکیمانه و کاملا احمقانه پنداشته اید . فردی که دیوانه و بدون تعادل روانی است که هیچ هدفی در زندگی ندارد. ما هرگز حافظ را فردی متناقض گو و دمدمی مزاج نمی دانیم و بلکه او را عارفی وارسته که برای نیافتادن در دام ریاکاری به صورت کنایه آمیز از کلمات عامیانه استفاده می نماید. ولی شراب حافظ آن شرابی است که حقیقت است نه مجاز .

1401/05/31 02:07
برگ بی برگی

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست 

ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست؟ 

بیت و واژگانِ آن به سادگی و متناسب با ذهنِ خواننده شکل گرفته اند که می تواند تصویرِ مجلسِ عیش و عشرت را به ذهنِ مشتاقانِ چنین مجلسی متبادر کند اما مخاطبینی که با اینگونه رندی های حافظ در جذبِ عشرت طلبانِ ذهنی  به سخنانِ پر‌نغز و معنیِ خود آشنا هستند با نگاهی به تمامیتِ غزل در خواهند یافت که "فریادِ حافظ اینهمه آخر به هرزه نیست" و بدون تردید هر بیت و غزلی از او دارای پیغامی ارزشمند تر از دعوت به مجالسِ آنچنانی ست، که چنین دعوتی از هر کسی ساخته است و البته حافظی که لحظه ای را نیز به بطالت سپری نمی کند چنین کارهای سطحی و ذهنی را به اهلش واگذار کرده و خود هیچ فرصتی را بدونِ اندیشه در بارهٔ رمز و رازِ هستی و چراییِ حضورِ انسان در جهان از دست نمی دهد، پس‌به همین دلیل است که با اندک آشناییِ انسان با اندیشه های والای حافظ هیچ عقلِ سلیمی دعوتِ حافظ به هرزه طی کردنِ اوقات را نمی‌پذیرد بویژه در این غزل که پس از بیتِ نخستین بتدریج الفاظ و اصطلاحاتِ عارفانه خودنمایی می کنند تا ما را به منظورِ نهاییِ شاعر نزدیک کند و با اندک تأملی دریابیم که با غزلی عارفانه روبرو هستیم هرچند برخی از حافظ دوستان را که معنایِ عرفان را مترادف با مذهب می پندارند خوش نیاید. پس حافظ می فرماید کدام عارفِ شاعری ست که در فصلِ بهار یا در بهارِ زندگیِ خود و در باغ و بستانِ زیبایِ این جهان حضور داشته باشد و از هم صحبتی و همنشینی با گُلهایِ نوشکفتهٔ این باغ یعنی جوانانِ مشتاق برخوردار باشد و عیشی را برتر از این تصور کند؟ در چنین حالِ خوشی ساقی کجاست تا شرابِ نابِ خود را در ظرفِ مخموری چون حافظ بریزد و او نیز در قالبِ ابیات و غزلهای زیبایش به این هم صحبتان عرضه کند تا آنان نیز مست و مدهوش شده و اندکی به راز و رمزِ هستی و چراییِ حضورشان در این جهان آگاه شوند، پس ای بادِ صبا به ساقی بگو سببِ در انتظار نگه داشتنِ چنین جمعی چیست؟

" چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش

که دست افشان غزل خوانیم و پا کوبان سر افشانیم"

هر وقتِ خوش که دست دهد مغتنم شمار 

کس را وقوف نیست که انجام کار چیست 

حافظ در غزلی دیگر وقت خوش را معنی نموده است : "اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت /  باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود " برخی شارحان این بیت را نیز همچون بیتِ بعد معنی کرده اند که وقتِ حضور در این جهان را غنیمت بدان، که می تواند چنین معنایی نیز مورد نظر بوده باشد اما وقتِ خوش در ادبیاتِ صوفیانه دارای معنای ویژه ای ست که به آن مُقام نیز می گویند، یعنی وقتی که بیرون از زمان است، معنایش به حال نزدیکتر است و حافظ در ادامهٔ بیتِ قبل خطاب به ساقیِ الست می گوید که اکنون وقتِ خوشِ اوست و او آماده است تا با اتصال به عالمِ معنا شرابِ مورد نظر را دریافت کند، پس‌معلوم می شود هر وقتی وقتِ دریافتِ شراب نیست و وقتِ خوش می باید تا پیغامی بر عارف وحی شود یا چنانچه در بیتی دیگر سروده است "رودی خوش " لازمه‌ی  اتصال به غیب است، پس حافظ ضمنِ اشاره به آمادگی به دریافتِ شراب و وقتِ خوشی که دست داده است از ساقی می خواهد تا چنین وقتِ خوشی را غنیمت شمرده و جامِ حافظ را لبریز از شرابِ خود کند، در مصراع دوم "کار" در ادبیاتِ عارفانه یعنی کارِ عاشقی که گلهای باغ نیز به همین منظور شکفته شده و هم صحبتِ حافظند، پس‌حافظ بمنظورِ ترغیبِ ساقی به بذل و عنایتِ شراب می گوید کسی واقف نیست و نمی داند که سرانجامِ کار و عاشقی چیست، اگر تعللی پیش آید بیمِ آن می رود که شیادانی در این باغ ظاهر شده و شراب های موهوم و تقلبی را به گلهای این باغ عرضه کند که انجام و عاقبتِ کار را خدا می داند و بس.

پیوند عمر بسته به موییست هوش دار 

غمخوار خویش باش غم روزگار چیست ؟

پس از دو بیتِ نخست اکنون مخاطب هم صحبتانِ باغ هستند و بنظر می رسد حافظ آنان را با تتمهٔ شرابِ دوشین مشغول می کند تا شراب و پیغامِ نو برسد، عمر انسان از پیوند لحظه ها به یکدیگر تشکیل  می‌شود که تداوم هر لحظه نیز به مویی بستگی دارد، یعنی لحظه ها با ظرافت تار مو به یکدیگر متصل هستند که میتواند براحتی پاره شده و این لحظه به لحظه بعدی پیوند نخورد، حافظ میفرماید بهوش باش که به همین راحتی می‌تواند این دم را بازدمی نباشد، پس غمخوار خویشتن باش ،عمر و جوانی را بیهوده تباه مکن و در اندیشه عیش مُدام، سرخوشی و پویندگی و رشد و کمال باش، غم روزگار از هر نوع آن به درون چنین انسانی که همنشینی چون حافظ و مولانا  دارد راه نخواهد یافت پس‌ پیوسته در عیش و عشرت حقیقی و شادی بدون سبب های این جهان بسر می برد و بفرمودهٔ مولانا شادی آنِ او خواهد بود .

معنی آب زندگی و روضهٔ ارم 

جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست ؟

آب زندگی یا آب حیات را می شناسیم که کسانی چون اسکندر نیز در جستجوی آن عمری را به آخر رساندند تا با دستیابی به این آب همچون خضر جاودانه شوند، حال بماند که نمی دانیم او بدنبال آب حیات حقیقی بوده و یا تصوری خیالی و موهوم از این آب داشته است که بنظر میرسد بنا بر ادله تاریخی در جنگ طلبی و خونریزی های او، احتمالآ معنی حقیقی آن آب را نمی دانسته و خوش باورانه بدنبال آب حیات مجازی و افسانه ای بوده است تا از مرگ جسمانی خود جلوگیری کند، حافظ رمز جاودانگی انسان را در دستیابی به آن شراب خوشگواری می داند که هرچه بیشتر بنوشند تقاضا شان نیز بیشتر خواهد شد و این همان آب حیات است که زندگی بخش بوده و تسلسل در دریافت آن سرانجام به جاودانگی منتهی خواهد شد، دیدگاه و بینشی که کاملأ  با اسکندر و یا هرکسی که در جستجوی آبی موهوم بوده است تا نمیرد متفاوت است. حافظ منظورِ شداد از ساختِ بهشتِ جسمانی و این جهانی که روضهٔ ارم نامیدش را نیز با توهمِ اسکندر و جاودانگیِ جسمانی برابر می کند، اما طَرف یا اطراف جویبار همواره سبز است، یعنی اگر ساقیِ الست انتظار را پایان داده و شرابِ خوشگوارش را که نه تلخ است و نه دردِ سر می آورد عنایت کند  پس خواه ناخواه پیرامون انسان را سبزی و خرمی فرا خواهد گرفت و عیش درونیِ پایدار را تجربه خواهد نمود، یعنی در همین جهان نیز به آبِ زندگی دست خواهد یافت و در بهشتِ آرمانیِ خود یا همان روضهٔ اِرَم به امنیت و آرامش خواهد  رسید . حافظ تاکید میکند که معانی دیگری را برای می خوشگوار جستجو نکنید که به بیراهه خواهید رفت .

مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند 

ما دل به عشوه که دهیم ،‌اختیار چیست ؟

مستور در اینجا استعاره از خداوند یا آن نور کل است که ذاتش مستور و پوشیده است و کسی را به آن ذات اعلی راه نیست، و مست استعاره از انسان عاشقی ست که به آبِ زندگی دست یافته و همچون خضر یا حافظ جاودانه شده است، پس حافظ می‌فرماید مستور یعنی خداوند و مست یا عارفِ کامل از یک  قبیله و از یک جنس هستند، جدایی و دوگانگی در بین نیست، عاشقِ مستی چون مولانا و حافظ پرتوی از آن نور کل بوده و کل هستی یک نور یا یک خرد است ، با این دید و نگاه آیا اختیاری برای تصمیم گیری وجود دارد که دل به عشوه چه کسی بدهیم ؟ عاشق و معشوق یکی ست، از هر طرف که عشوه یا آن جذبه را مشاهده کنی خود اوست و اصولأ طرفی وجود ندارد، درواقع می فرماید شراب را بدون واسطه از ساقیِ ازلی دریافت کنیم یا اینکه از دستِ مست و نغمه پردازی چون حافظ بنوشیم، جنسِ شراب یکی ست، پس اینکه در جمعِ گُلهای باغ در انتظارِ شرابی از جانبِ ساقیِ ازلی باشیم نیز عشوهٔ حافظ است تا قصه را جذاب تر کند و بفرمودهٔ مولانا؛

آب گردد ساقی و هم مست آب    چون مگو اللهُ اعلم بالصواب 

راز درون پرده چه داند فلک ، خموش

ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست ؟

حافظ مطلب مهم وحدت وجود را که در بیت پیشین بیان نمود یکی‌از  رازهای درون پرده هستی می داند که فلک نیز قادر به درک و فهم آن نیست، چه رسد به مدعی، مدعی انسانی ست  که  او هم جهان را اجتماع فردها می بیند، او خدای ذهنی را تصویر سازی میکند که او را برای خطاهایش تنبیه کرده در جهنم می سوزاند و برای کارهای نیک بهشت موعود را به او پاداش می دهد، حافظ میفرماید با این دیدگاه همه چیز روشن است و برای مدعی رازی وجود ندارد که بخواهد با پرده دار نزاعی داشته باشد تا به درونِ پرده راه یابد و از اسرارِ آفرینش آگاهی یابد پس‌بهتر که خاموشی گزیند، اما عارفان که همه هستی را یک نور می بینند با همت و زحمت فراوان و نزاع با پرده دار به درون پرده راه می‌یابند و در نتیجه به بخشی از این رازها واقف شده و به رایگان  بدون طلب مزد و یا منت در اختیار همهٔ گل های باغِ این جهان و بشریت قرار می دهند .

سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست 

معنی عفو و رحمت آمرزگار  چیست ؟

واژه شناسان سهو را با خبط و سقم یا سقیم مترادف می دانند که اندکی با خطایِ عمد تفاوت دارد، یعنی خطایی که سهوی ست و به بیانی از اختیارِ انسان خارج است یا بواسطۀ بیماریِ دل آنرا انجام می دهد، این سهو می تواند همان خطای انسان در بهشت و خوردن از آن میوهٔ ممنوعه ای باشد که منجر به اخراجش از بهشت گردید، پس بنظر می رسد حافظ در این بیت قصدِ بیانِ داستان نمادین آدم و حوا در بهشت را دارد که آنجا طرح خداوند این بوده است تا شیطان تمرد کرده، بر انسان سجده نکند و پس از آن کمر به گمراهی انسان ببندد در حالیکه او نیز ملکِ مقربِ خداوند بوده و فرشته نیز دارای اختیار نیست پس‌ آن خطایی سهو و نیز خواست خداوند بوده است، همچنین است اراده حضرت حق بر این امر تا انسان با ورود به این جهان و بدلیل نیازمندی های جسمانی،‌ خویشِ جدیدی بر روی خویشِ اصلی تنیده، خویشتنِ ذهنی خود را تنیده و سپس گرفتار جهنم و دردهای ناشی از آن شود تا پس‌از مدتی زمان کوتاهی در یابد که نباید بر مبنای تشخیصِ ذهن عمل کند و بلکه بوسیله دید اولیه خدایی اش، خود را اصلاح و به بهشت آرامش و امنیت و نیکبختی وارد شود، پس انسان با ورود به این جهان و تنیدنِ خویش جدید ذهنی که برای ادامه حیات جسمانی وی یک ضرورت است سهوا" مرتکب خطا می گردد خطایی که تعمدی در آن نبوده و بلکه مشیت و طرح خداوند می باشد و ضرورتی برای تطبیق شرایط زیست انسان در جهان مادی ست. اما استمرار در حفظِ خویشتنِ جدید پس از آگاهی یافتن توسط بزرگان خطایی ست عمدی و غیر سهو، اعتبار در معانی متعددی آمده است از جمله قدر و منزلت و ارزشمندی، پس حافظ چنین خطاهای سهوی و حتی عمدی را خطاهایی ارزشمند می داند که به عفو و رحمت پروردگار معنی می بخشد، در غزلی دیگر میفرماید " حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب / جمله می داند خدای حال گردان غم مخور " و از طرف دیگر تا چنین خطای سهوی و حتی عمدی از انسان سر نزند احساس درد و غم در وی فرصت خودنمایی نداشته و او در صددِ مراجعه به طبیب بر نمی آید تا از خویشِ در خدمتِ تن به خویش اصلی باز گردد، پس‌ در اینجا هم خطای سهوی و هم اینکه خطاهای عمدی دارای اعتبار و ارزشمند هستند و موجبِ رسیدنِ پیغامی از سوی خداوند به انسان.

زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست 

تا در میانه خواسته کردگار چیست 

زاهد یا مدعی بوسیله ذهن تفرقه بینش از خدای ذهنی خود تقاضای شراب از حوض کوثر را دارد که در سرایی دیگر و در بهشت موعود است، اما حافظ و عارف در همین جهان طلب پیاله می کند، پیاله یعنی ظرفیت انسان عاشق و انبساط درون تا بینهایت خداوند و این همان شراب عشق است که حافظ در انتظار است تا ساقی بر او جاری کند ، ذکر واژه میانه بی ارتباط به میان و مرکز انسان نیست که تنها با  باز شدن و گستردگی این میان تا بینهایت است که انسان به بهشت حقیقی وارد می شود، باز کردن فضای درونی که  تا پس از مرگ جسمانی نیز ادامه داشته و عرفا حد و نهایتی بر آن متصور نیستند، و البته که این طلب و خواستن ها  به خواسته کردگار و نظر لطف و عنایت  او بستگی دارد تا در این بین تمنای زاهد را اجابت کند و یا امتظاربسر آمده و پیاله وجود حافظ را لبریز از می ناب کند.

 

 

 

 

 

1403/06/24 05:08
.فصیحی

سلام وعرض‌ادب برگ بی برگی بزرگوار

اگر کسی مقداری با قران انس داشته باشد متوجه میشود که غزلیات عارفانه حافظ به گفته‌ی خودش از دولت قران  است

از شما بسیار سپاسگزارم که با شرحهای زیباتون   در فهم بهتر شعر حافظ به ما کمک می‌کنید🌹

1403/06/25 21:08
برگ بی برگی

سلام و درود، چنین است که می فرمایید، یعنی مستور و مست هر دو از یک قبیله اند،  و سپاس از شما 

1401/09/16 13:12
حسین دارنده

عالی بود👏

1401/10/29 21:12
یوسف شیردلپور

واقعان چه غوغایی کرده خواجه شیرازحافط 

پیوند عمر بسته به موییست هوش دار

غم خوار خویش باش غم روزگار چیست

هروقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

کس راوقوف نیست که انجام کارچیست

بخدا آدمی را تاناکجا که نمی برد؟

وای  که وقتی این غزل را از زبان کسی مثل استاد شجریان بشنوی حال وهوایی بس عرفانی ویک حالت رهایی از خود به ادمی دست می‌دهد🌷 ❤️❤️💕💕

1401/12/11 09:03
رضا تبار

معنی ابیات

۱- در حالی که شرایط برای ظهور تجلیات انوار الهی فراهم است،آیا کاری بهتر از خوش بودن با آن الطاف و همراهی با آن هست؟

- علت چیست که محبوب هنوز حجاب ها را نگشوده؟

 

۲- هر فرصت خوبی که دست میدهد ( و محبوب بسراغ تو می آید )آنرا غنیمت بدان( بفکر بعد نباش! همین که پیش آمده زندگی است).زیرا کسی آگاه نیست که آخر و عاقبت کار چیست؟

 

۳- عمری که یدان دل خوش کنی و به قردای آن مشغول باشی ،به مویی بسته است و هر لحظه ممکن است تمام شود،

- پس غمخوار نفس خودت باش ،غم روزگار  و زمانه چیست؟

 

 

۴- معنی آب زندگی( حیات) و باغ ارم( بهشت) ،

-جز کنار چشمه محبت به حضرت محبوب و مستی و دلدادگی به حضرت حق نیست!

 

۵- مستور( آن کسی که خود را از گناه پوشانده و زاهدانه تقوا پیشه کرده) و مست( کسی که به اختیار خود،از دست دلبستگیهای خودش رها شده)هر دو از یک قبیله اند( از یک پدر منشعب شده اند)،

- در این حالت راه چاره و اختیار چیست؟ ( آیا نباید به شیوه ای که مقابل ما گشوده است دل سپرد و همان را اختیار کرد؟)

 

۶- رازی در میان است ولی فلک که کارش در گردش بودن است.بنابر این از آن راز چه می داند؟،

- ای مدعی خاموش باش ! دعوای تو با پرده دار( یعنی فلک) چیست؟.

 

۷- گیرم در مسیر عشق به محبوب لغزشهایی هم پیش آمد. خطای بنده اگر نزد پروردگار معتبر نباشد ،

- پس معنی عفو و رحمت خداوند چیست؟،

 

۸- زاهد بدنبال  شراب کوثر  است و حافظ پیاله می( عشق)است،

- حال باید میان این دو خواسته دید که مطلوب خداوند چیست؟

(خواسته زاهد مقبول خدا میشود یاخواسته عاشق ؟ هر کدام دل به راهی نهاده اند که خداوند مقابلشان گذاشته  است. مهم این است که در این" لحظه کنونی" نسبت خود با خدا را از دست ندهیم.) 

 

1402/09/07 00:12
سروش جامعی

جناب رضا به زیباتری شکل این عزل را تفسیر نمودن. سپاس فراوان

1402/11/22 06:01
ارشک دادور

بشنوید آواز بی نظیر ایرج را در ماهور، اجرا در برنامه شما و رادیو 

1402/11/22 20:01
راشد میرزاده

در نسخه آقای سید عبدالرحیم خلخالی:
زعیش صحبت باغ (بدون دو واو عاطفهٔ اول)