گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۵

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی
شیرین‌تر از آنی به شکرخنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی؟
گویی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیده‌ست بدین سخت کمانی
چون اشک بیندازیش از دیدهٔ مردم
آن را که دمی از نظر خویش برانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش نگار تاجیک
غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش طاهره خان پور

حاشیه ها

1387/10/03 18:01

این شعر را برخی به عطار منتسب می‏کنند.

1388/12/22 20:02
مهران

حمیدرضا جان اگر سبک این دو بزرگوار رو با هم مقایشه کنیم میبینم که بی شک این غزل از حافظ میباشد یا حداقل از عطار نمیتواند باشد!!!!!!!!!

1392/02/11 13:05
امین کیخا

لایق بجز سزاوار کلمه دیگری هم دارد و ان نورد است و نالایق می شود نانورد
کسایی می فرماید
نانوردیم وخوار واین نه شگفت که بن خار نیست وردنورد
وردنورد هم یعنی شایسته گل و ورد فارسی است و به عربی رفته است

1393/02/21 22:04
ندا

چرا شاعر در این شعر تخلصش را نیاورده؟

1393/02/22 15:04
امین کیخا

bebakhshid felan farsinevis keyboardam kharab ast ! vali manzouram ine ke navard va nanavard mishavad sezavar /nasezavar dar in sheer bekhosos ! vard e gol ham yani sezavar e gol

1393/12/19 21:03
ناشناس

سلام خسته نباشید.
چند تا اشتباه هست که ننوشتید :
1: شیرین تر نه شیرینتر.
2: از دیدۀ مردم نه دیده مردم.
3: بیت آخر هم ننوشتید :
در راه تو حافظ چو قلم کرد ز سرپای / چون نامه چرا یکدمش از لطف نخوانی
تشکر.

1394/07/23 02:09
علی

شعر ناقصه که اصلش اینه:
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از انی
شیرین تراز انی به شکر خنده که گوییم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
خود سرو بماند از قد و رفتار تو بر جای
بخرام که از سرو گذشتی به روانی
صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی
گویی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیده‌ست بدین سخت کمانی
چون اشک بیندازیش از دیده مردم
آن را که دمی از نظر خویش برانی
از پیش مران حافظ غمدیده ی خود را
کز عشق رخت داد دل و دین و جوانی
در راه تو حافظ چو قلم کرد ز سر پای
چون نامه چرا یک دمش از لطف نخوانی
بر اساس نسخه ی غنی،قزوینی و قدسی.

1394/07/11 02:10
محیا

یا صاحب الزمان، ای خسرو و پادشه خوبان.....الغیاث.

1395/11/03 15:02
شهریار

یا صاحب الزمان ادرکنی

1396/06/07 12:09
فرخ مردان

صدای سرکار خانم تاجیک زیبایی خاصی به شعر دادند. با تشکر از ایشون.

1397/10/03 21:01

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت بِه از آنی
خلایق: مردم،مخلوقات
ثانی: دوّمی
معنی بیت: مردم همه گفتند که تو در زیبایی وجمال، یوسف دوّم هستی امّا وقتی که من به تودقیق تر نگاه کردم دریافتم که به راستی تو بهتر ازآنی که مردم گفته اند.
هرکس که دید روی توبوسیدچشم من
کاری که کرددیده ی من بی نظرنظرنکرد
شیرین تر از آنی به شکرخنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
معنی بیت: ای پادشاه خوبان،وقتی که لبخند می زنی بسیاردلپذیرتر وشیرین تراز آن می شوی که من بگویم توشیرین زمانه هستی، توازشیرین ِ خسرو نیز شیرین تری.
اجرها باشدت ای خسروشیرین دهنان
گرنگاهی سوی فرهادِ دل افتاده کنی
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
معنی بیت: دهان کوچک وتنگ تورابه غنچه نمی توان تشبیه نمود چراکه غنچه هرگزبه این تنگ دهانی وجودندارد.
جان فدای دهنت باد که درباغ نظر
چمن آرای جهان خوشترازاین غنچه نبست
صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی
سوسن: گلی است معروف که انواع مختلفی دارد. یکی ازآنها سفید که پنج گلبرگ و پنج کاسبرگ دارد وبه همین سبب به ده زبان ویا سوسن آزاد معروف شده است.
معنی بیت: صدهابارخودت گفتی که روزی ازدهانم توراکامیاب خواهم نمود ای حبیب چرا به گفته ی خودعمل نمی کنی وهمانندِ گل سوسن چراسرتاپا زبان هستی!
به سان سوسن اگرده زبان شودحافظ
چوغنچه به پیش تواَش مُهربردهن باشد
گویی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی
معنی بیت: می گویی به توکام می دهم وجانت رامی گیرم من می پذیرم امّا بیم آن دارم که جانم رابگیری وکام ندهی!
به لب رسید مراجان وبرنیامد کام
به سررسید امید وطلب به سرنرسید
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیده‌ست بدین سخت کمانی
خدنگ: تیر
"سخت کمان": کسی که کمان سخت و محکم را بکشد.
2. آن‌که در کشیدن کمان و تیراندازی مهارت داشته باشد؛ تیر‌انداز ماهر و پرزور
معنی بیت: چشمان توبقدری نافذ وقدرتمنداست که تیرعشوه وغمزه را از سپر جان عبورمی دهد، چه کسی چشم مست و بیمار دیده است که اینچنین در کشیدن کمان و تیراندازی مهارت داشته باشد!
عدو باجان حافظ آن نکردی
که تیرچشمت ای بروکمان کرد
چون اشک بیندازیش از دیده ی مردم
آن را که دَمی از نظر خویش برانی
معنی بیت: آن کسی راکه لحظه ای ازچشم می اندازی وازنظر می رانی درنظرمردم چنان بی اعتبار وبی ارزش می شود که گویی قطره ی اشگی بوده وازچشم افتاده است.
من اَرچه درنظریارخاکسارشدم
رقیب نیزچنین محترم نخواهدماند

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت بِه از آنی
اصطلاحات و ترکیبات این غزل؛ یوسف ثانی، خسرو خوبان، شیرین زمان، غنچه تنگ دهان، سوسن آزاده، کام ده ی جان ستان، بیمار سخت کمان، حافظ غمدیده، عشق رخت (رخ تو)، و.... حاکی از آنست که این غزل نوعی معاشقه آسمانی و مطایبه دلدادگی و مناجات عرفانی با یک وجود کامل و متعالی است، که در عرفان اسلامی از آن به انسان الهی و کامل تعبیر می شود. و البته در عرفان شیعی این وجود کامل همان وجود کامل و مکملی است که جهان موجود به وجود مقدس او برپاست و آن همان وجود مبارک و نورانی حضرت مهدی (صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد. .... والحمد لله رب العالمین علی کل حال

1402/12/12 07:03
حمید

به نظر شما خطاب حافظ دراین بیت باکیست ؟

تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی

1398/05/17 02:08
رضا س

بیت آخر کلمه مردم ایهام داره و هم میتونه اشاره به اصطلاح از چشم مردم افتادن داشته باشه و هم اشاره‌‌ای به مردمک چشم که اشکی ازش می‌افته و یا اینکه اشک طرف رو درمیاری اگر از خود برانی و قبولش نکنی. این غزل به غیر از دو بیت آخر خیلی شبیه به سبک غزلیات سعدیه ولی دو بیت آخر از هنرمندی‌های خاص خود حافظ محسوب میشه.

سلام درود
در بیت دوم
شیرین تراز انی به شکر خنده که گوییم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی.
شیرین زمانی به اشتباه معنی شده،و بیشتر به معنی شیرین زمانه معنی کرده اتد،که بنده این خرکیب شیرین زمان را در جایی ندیدم.
به اعتقاد من،زمان در لهجه کرمانجی به معنی زبان است و این ترکیب ،در این لهجه به معنی شیرین زبان است.که اگر به این صورت باشد،بسیار بهتر می نماید.
حافظ در ساختن ترکیب واژگان استاد است،و اوردن شیرین زمانه بعید به نظر میرسد.چون حافظ با ترکیب واژگان شاعران دست دوم و دست سوم،واژگان سازی میکرده،در اینجا هم بعید نیست،این واژه را از زبان کردی،کرمانجی گرفته باشد،
19/12/99 دکتر محمد قاسمی فرد،ساعت 58 دقیقه بامداد

1402/12/12 07:03
حمید

خسرو وشیرین در یک زمان میزیستند و از عبارت زمان برای زیبایی شعر استفاده شده است و نیز پر معنی است

1401/07/11 06:10
حاتم

سلام و سلامتی برای همه عزیزان، دوستان بنظرم حضرت حافظ بوضوح با یک معشوق زمینی صحبت می‌کند. بارها این اشعار زیبای حضرت حافظ را می‌بینیم که مخاطبش عشق زمینی است. برهانم: حضرت حافظ از کجا دیده که معشوق آسمانی تنگ دهان است و وقتی لبخند می‌زند سیمایش زیباتر می‌شود. بنظرم کاملا روشن است مفهوم و منظور این ابیات.

در پناه خدای مهربان

 

 

1401/10/16 01:01
در سکوت

این غزل را "در سکوت" بشنوید:

پیوند به وبگاه بیرونی

1401/11/04 23:02
بیدل بی نشان

هر کسی با ادبیات کلاسیک آشنا باشه ، بی شک ردپای برجسته ی سعدی رو در این غزل مشاهده میکنه 

سعدی در ناخودآگاه حافظ به طور چشمگیری اثر گذاشته 

بسیاااااری از ترکیب ها و تشبیه ها و مدل های شعری حافظ ، از حضرت سعدی الگو برداری شده 

تعدادشون وااااااقعا زیاده 

1402/09/17 18:12
فرشاد روو

یوسف ثانی که حافظ میگوید دقیقا اشاره به امام زمان دارد

1402/12/12 07:03
حمید

غنچه دهانی که حافظ آرزوی بوسیدنش رو داره پس کیه ؟