گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳۷

ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه‌ای
آب خضر ز نوش لبانت کنایتی
هر پاره از دل من و از غصه قصه‌ای
هر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی
کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی
در آرزوی خاک در یار سوختیم
یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی
ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت
صد مایه داشتی و نکردی کفایتی
بوی دل کباب من آفاق را گرفت
این آتش درون بکند هم سرایتی
در آتش ار خیال رخش دست می‌دهد
ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی
دانی مراد حافظ از این درد و غصه چیست
از تو کرشمه‌ای و ز خسرو عنایتی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش شاپرک شیرازی

حاشیه ها

1394/03/03 15:06
امیرعلی

سلام
بیت سوم مصرع دوم درنسخ دکتر محمد قزوینی وقاسم غنی(هرسطری ازخصال تو وزرحمت آیتی)آمده است.

1397/09/26 18:11

ای قصّه ی بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
جمال:حُسن، زیبایی
حور: زنان سیاه و درشت چشم بهشتی.
معنی بیت: ای محبوب، داستان هایی که ازجاذبه های بهشت نقل می شود درحقیقت یک روایت مختصرازویژگیهای کوی توست. زیبائی هایی راکه به حوریان بهشتی نسبت می کنند توصیف روی زیبای توست.
ازدرخویش خدارابه بهشتم مفرست
که سرکوی توازکون ومکان مارابس
اَنفاس عیسی از لب لَعلت لطیفه‌ای
آب خِضِر ز نوشِ لبانت کنایتی
اَنفاس: جمع نفس.
انفاس عیسی: نفس های روح بخش عیسی که به مردگان جان می بخشید
لب لعل: لب سرخ رنگ وآبدار
لطیفه: کلام کوتاه و شیرین.
خِضِر: خ‍ِضْرْ (با کسر دوم به علت ضرورت وزن شعر) نام پیغمبری که آب حیات نوشید و عمری طولانی یافت.
نوش: شهد و شیرینی
کنایت: کنایه، در بیان، کلمه‌ای که غیر از معنی حقیقی خود، برای معنی و مدلول دیگری استعمال شود، مانندِ کاسه‌سیاه و سیه‌کاسه برای کسی که بخیل و خسیس است.
معنی بیت: هرآنچه که ازروح بخشی نفس های عیسی گفته شده درمقابل روان بخشی لبهای آبدار وسرخ تو لطیفه ای بیش نیست همچنین شرح خواص آب زندگانی، درحقیقت شرحی ناقص ازشرح شیرینی لبان توست که بااشاره وکنایه گفته شده است.
ازروان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
زانکه درروح فزایی چولبت ماهرنیست
هر پاره از دل من و از غصّه قصّه‌ای
هرسطری ازخصال توو از رحمت آیتی
خصال: خصلت ها وویژگیها
آیتی: نشانه ای
معنی بیت: هرتکّه ای ازدل عاشق من درفراق توازغم واندوه داستان غم انگیزیست هرجزیی ازویژگیها وخصلتهای تودرواقع نشانه ای ازلطف ومرحمت خداوند برای بشریّت است.
روی خوبت آیتی ازلطف برماکشف کرد
زان زمان جزلطف وخوبی نیست درتفسیرما
کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
گل را اگرنه بوی تو کردی رعایتی
عطرسای: عطرافشان
روحانیان: اهل معرفت وعشق،اهل دل،
رعایت: مراعات، ملاحظه
کی شدی: چه وقت می شد، چگونه رخ می داد.
معنی بیت: اگرعطروبوی تو به گل فیض نمی رساند کِی وچگونه گل می توانست به مجلس اهالی عشق ومعرفت وادب عطرافشانی کند؟ معطّربودن گل درسایه ی لطف توست.
چون آب روی لاله وگل فیض حُسن توست
ای ابرلطف برمن خاکی ببارهم
در آرزوی خاک در یار سوختیم
یادآورای صبا که نکردی حمایتی
معنی بیت: درآتش حسرت وآرزوی رسیدن به خاک آستانه ی سرمنزل معشوق سوختیم ای نسیم صبا به یادداشته باش که شاهد سوخته شدن ما بودی و هیچ حمایتی نکردی.
بسوختیم دراین آرزوی خام ونشد
گداخت جان که شودکاردل تمام ونشد
ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت
صد مایه داشتیّ و نکردی کفایتی
کفایت: شایستگی، توانمندی
معنی بیت: ای دل تمام عمرت وهمه ی دانشی که اندوخته بودی بیهوده بربادرفت درحالی که توانمندیهای زیادی داشتی و آنهارابکارنبستی
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی
اسباب جمع داری وکاری نمی کنی
بوی دل کبابِ من آفاق را گرفت
این آتش درون بکند هم سرایتی
معنی بیت:بوی دل کباب شده ی من همه ی اطراف واکناف رافراگرفت بی شک این آتشی که دردرون من شعله وراست به همه جاسرایت خواهدکرد
زسوزشوق دلم شدکباب دورازیار
مدام خون وجگر می خورم زخوان فراف
در آتش اَر خیال رخش دست می‌دهد
ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی
معنی بیت: اگردردرون آتش امکان خیالپردازی ومجسّم کردن تصویررخساردوست میسّرباشد ساقیا بیا وشراب بیاورکه مراازدوزخ شکایتی نیست چون درآنجاهم خواهم توانست تصویر رخ دوست رامجسّم سازم وخودرا آرام کنم.
من که درآتش سودای توآهی نزنم
کی توان گفت که برداغ، دلم صابرنیست
دانی مُراد حافظ ازاین درد و غصّه چیست
ازتوکرشمه‌ای و زخسرو عنایتی
گرچه هیچ اسمی ازمخاطب دراین غزل برده نشده است امّا باتوجّه به بیت پنجم وهمین بیت پایانی، می توان حدس زد که احتمالاً حافظ این غزل را خطاب به خواجه تورانشاه وزیرباکفایت وکاردان شاه شجاع سروده است.چنانکه دربیت پنجم ملاحظه شد احتمالاً حافظ با مضمون زیبای: "یادآورای صبا که نکردی حمایتی" ازوی درخواست کمک برای میانجیگری بین خود وشاه شجاع نموده است.
بانظرداشت این احتمال،دراین بیت پایانی نیزخطاب به تورانشاه می فرماید:
ای خواجه می دانی منظور ومرادحافظ ازاین غزل وازابن همه آه وناله چیست؟ وخودپاسخ می دهدکه: برای این است که ازتو حرکات دلنشین(کنایه از حمایت ومیانجگیری) ببیند واز خسرو(شاه شجاع) التفات وتوجّهی شایسته.
حافظ دوام وصل میسّرنمی شود
شاهان کم التفاوت به حال گداکنند.

1397/09/05 19:12
ستاره نجفیان

با سلام با توجه به بیت چهارم این شعر در مدح حضرت محمد (ص) سروده شده چرا که عطر سای مجلس روحانیان گلاب است و اصل گلاب یعنی گل محمدی با عنایت حضرتش خوشبو گشته است ، و نیز در بیت آخر مصرع دوم منظور از تو و خسرو ، پیامبر و خدا میباشد، یعنی پیامبر تو شفاعتم کن تا خدا نظر کند

1403/06/06 18:09
برگ بی برگی

درود بر شما، دقیقاََ و بوضوح چهار بیتِ نخست در مدحِ احمد آمده است و بیتِ پایانی در بارهٔ شفاعتش تا با عنایتِ آن خسرو درد و غصه‌های فراق پایان پذیرد.

1398/06/19 03:09
رضا س

خانم ستاره نجفیان منظور از خسرو در اینجا شاه شجاع‌ست. بهتره نیات خودمون رو به حافظ نچسبونیم. رضا ساقی در بالا به زیبایی غزل رو شرح داده.

1399/06/29 15:08
هادی تدین

در این غزل حافظ واضح اشاره کرده که روی سخن با کیست، این غزل در واقع صحبت های درونی حافظ با خودش است در غم یار وحتی خودش رو سرزنش هم می کنه که صدمایه داشتی و نکرد کفایتی همش در یاد و در غم یار بودی و خسرو هم کنایه ای از خودش هست، این غزل غزل کنایه آمیزی هست، همش کنایست، به یارش می گه که گل اگر بوی تورو نمی داد به عنوان عطر استفاده نمی شد، حتی بوی گل هم کنایه از یارش می بینه، شراب می خوره و در آتش نگاه می کنه و رخ یارشو تصور می کنه پس جهنم براش بهشته، فقط در این شعر خسرو کنایه ای از خودش هست وبقیه از یار، نمی دونم حالا تاریخ نگاران ادبی چه پیشینه ای از این غزل دارند

1401/09/19 05:12
در سکوت

این غزل را "در سکوت" بشنوید

1402/03/03 17:06
زهیر

بعد از این غزل، خواندن این حدیث هم خالی از لطف نیست:

لینک حدیث