گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳۱

لبش می‌بوسم و در می‌کشم می
به آب زندگانی برده‌ام پی
نه رازش می‌توانم گفت با کس
نه کس را می‌توانم دید با وی
لبش می‌بوسد و خون می‌خورد جام
رخش می‌بیند و گل می‌کند خوی
بده جام می و از جم مکن یاد
که می‌داند که جم کی بود و کی کی
بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب
رگش بخراش تا بخروشم از وی
گل از خلوت به باغ آورد مسند
بساط زهد همچون غنچه کن طی
چو چشمش مست را مخمور مگذار
به یاد لعلش ای ساقی بده می
نجوید جان از آن قالب جدایی
که باشد خون جامش در رگ و پی
زبانت درکش ای حافظ زمانی
حدیث بی‌زبانان بشنو از نی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش محمدرضاکاکائی

حاشیه ها

1392/08/26 12:10
بهرام روشن ضمیر

این مصرع چگونه خوانده میشود؟ که میداند که جم کی بود و کی کی؟
jam key boodo ki key
jam key boodo key key
jam ki boodo ki key
jam ki boodo key key
به نظر من حالت دوم درست است. چراکه خود شاعر در همین مصرع نوشته که میداند؟ ننوشته کی میداند؟ پس چه کسی معادل که است و نه کی! و کی به معنی چه وقت است.

1393/01/21 18:03
سینا

به نطر من که جم کی بود و کی کِی درست هست. چون بیت زیرش وِی هست...
جمشید که بود و که بود کیکاووس؟

1393/09/23 04:11
مهران ش

دکتر محمد استعلامی در کتاب "درس حافظ" چنین آورده‌اند که : «که می‌داند که جم کِی بود؟ کِی کی» به این معنی که کسی از واقعیت اسطوره و تاریخ خبر ندارد. خلاصه همان حالت دوم درست است.

1402/08/20 16:11
فرهود

کل مصرع دوم درباره زمان است. پس کی به معنی «چه وقت؟» درست است.

1393/09/23 21:11
دکتر ترابی

با پوزش از استادان ،از آنجا که در مصراع نخستین به روشنی یاد جم آمده است ، کی به مانای چه کس نادرست و کی با صدای زیر ( چه هنگام ) درست است، و فراموش نکنیم که مراد شاعر از کی واپسین نه کیکاوس که کیخسرو بوده است .

1393/09/24 22:11
دکتر ترابی

جناب شمس ، کاملا صحیح میفرمایید عنوان کی معمولا به کاوس کی اشاره دارد، اما چون حدیث جام جم است ، کاوس خوشبختانه به جام دسترسی نداشته است!! و این کیخسرو است که هنوز نگهبان جام جهان نماست .

1393/11/09 20:02
چنگیز گهرویی

به یمن حصول رایت ادب دوستان که در بالا امده است .با توجه به قافیه این غزل کی اخری که در مصرع دوم بیت مذکور امده با تلفظ فتحه اول به معنی چه وقت درست میباشد

1393/11/10 19:02
چنگیز گهرویی

با تقدیم ادب و احترام . اقای دکتر ترابی .1.انچه معروف همگان میباشد کی با کیکاووس شناخته میشود گر چه خسرو و قباد و لهراسب نیز چنین ملقب میباشند 2.در بیت مذکور صاحب جام بودن اصلا مراد و منظور نمیباشد بلکه مقصود شاعر اینست که .دنیایی که نادران و بی تکرارهایی چون کاووس و جمشید و قیصر را دیده ایست به خاطر این دنیا غمگین مباش .دقت در ابیات ذیل قطعا شما را به سرمنزل این حقیقت نایل مینماید 1. بگذر ز کبر و ناز که دیده است روزگار ...چین قبای قیصر و طرف کلاه کی.2.شکوه سلطنت و حسن کی ثباتی داد ...ز تخت جم سخنی مانده است و افسر کی .3.جام می پیش ار و چون حافظ مخور ...غم که جم کی بود یا کاووس کی .4.سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست ...بده به شادی روح و روان حاتم طی 5.که اگه است که کاووس و کی کجا رفتند ...که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد (در این بیت مراد از کی لقب پادشاهان کیانی که در بالا ذکر شد میباشد ).در چهاربیت بالا طبق معروف ملاحظه میگردد همه جا مراد از کی کیکاووس میباشد هم چون بیت مورد مناظره .

با سلام
صورت دوم درست است.
جم از پادشاهان پیشدادی است و کی Key در اینجا عموم پادشاهان کیانی است. مجموع جم و کی به علاقه ی عام و خاص، عموم پادشاهان ایران باستان یا به تعبیر متون دوره ی اسلامی، پادشاهان عجم را در نطر دارد.

1395/12/15 14:03
رضا مشهدی

اشاره به وقت دارد
مهم نیست که "جم و کی "چه وقت بودند
لحظه را دریاب
سپاس

1396/02/15 21:05
omid

استاد علی تجویدی آهنگساز بزرگ ومشهور کشور.با بینش موسیقایی خودشون که بسیار تحسین برانگیزه یک رمز گشایی آهنگین از این شعر کرده ومعتقد هست حافظ زمانی که این اشعار رو میخونده در چه حال وآهنگی میخونده.عزیزان حتما نگاه کنید این فیلم رو.برای دانلود به این لینک مراجعه بفرمایند سروران
پیوند به وبگاه بیرونی

1396/06/18 04:09
مهرداد

منطور از ماه مطرب چیه دوستان ؟

1397/06/09 02:09
مسعود هوشمند

@مهرداد
مطرب ماهرو

1397/08/20 16:11

لبش می‌بوسم ودَرمی‌کشم می
به آبِ زندگانی برده‌ام پی
در می ‌کشم : سر می ‌کشم
آب زندگانی: آب حیات، آبی که خضر بدان دست یافت وعمرجاودانه پیداکرد.
معنی بیت: لب معشوق را می بوسم وازسرکشیدن شراب لبش سرمست می شوم آب دهانش جانفزا وزندگی بخش است من به آب حیات دسترسی پیداکرده ام وعمرجاوید یافته ام.
لب توخضرودهان تو آب حیوان است
قد تو سرو ومیان موی وبَربه هیئت عاج
نه رازش می‌توانم گفت با کس
نه کس را می‌توانم دید با وی
معنی بیت: نه توان آن را دارم که اسرارش رابادیگران بازگویم نه غیرتم اجازه می دهد کسی راببینم که با اودمسازشده است.
غم حبیب نهان بِه زگفتگوی رقیب
که نیست سینه ی ارباب کینه مَحرم راز
لبش می‌بوسدوخون می‌خوردجام
رُخش می‌بیند و گل می‌کند خوی
خوی کردن: عرق کردن
معنی بیت: وقتی که جام شراب به لبهای معشوق من بوسه می زند ازرشک وحسرت دلش خون می شود(اشاره به شراب سرخرنگی که دردرون جام هست) وگل زمانی که رخسار معشوق مرامی بیند از شرمندگی عرق می کند(اشاره به قطرات شبنم روی گل)
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که دردلم افتادهمچوجام ونشد
بده جام می و از جم مکن یاد
که می‌داند که جم کی بود وکی کی
جم: جمشید
کی: لقب پادشاهان کیانی مانندِ کیقباد، کیکاووس، کیخسرو
کی: چه هنگام،چه موقع.
معنی بیت: جام شراب بیاور واز جمشید یادمکن چه کسی می داند که جمشید چه کسی بوده وکیقباد چه هنگامی حکمرانی می کرد! زمان زیادی گذشته وازآنها جزنامی هیچ باقی نمانده است.
دل به قدرت وخوشی های دنیوی مبند که هیچ چیزپایدارنیست. حتّا قدرت اسکندر وجمشید وکی قبادها نیز پوشالی وناپایداربودند ببین ازآنها جزنامی وسخنی باقی نمانده است. آسیب پذیری را بپذیرتالذّت زندگی را دریابی با پذیرش ِآسیب پذیربودن وناپایداریست که همه چیز لذّت بخش می شود ونسیم حیات درگلشن وجود می وزد.
شکوه وسلطنت حُسن کی ثباتی داد
زتخت جم سخنی مانده است وافسرکی
بزن درپرده چنگ ای ماه مطرب
رَگش بخراش تا بخروشم از وی
پرده : مفتول روده که به فاصله‌های معیّن در دسته ی تار وسه تارمی‌بندند.
ای ماه مطرب: ای مطرب نازنین، ماه رو.
رگش بخراش: رشته های سیمی آلت موسیقی را با زخمه یامضراب به لرزش درآور.
بخروشم : خروش برآورم ، آواز بخوانم.
معنی بیت: ای مطرب نازنین ساکت منشین برپرده های تارچنگ بزن سیم های آن رابا مضراب بنوازتا با آهنگ آن به خروش درآیم وبه آوازخوانی بپردازم.
بادل خونین لب خندان بیاورهمچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چوچنگ اندرخروش؟
گل از خلوت به باغ آورد مسند
بساط زُهدهمچون غنچه کن طی
مسند: چیزی که برروی آن بشینند وتکیه زنند. فرش
بساط زهد طی کن: بساط پرهیزگاری را درهم به پیچ
معنی بیت: همانند گل که از خلوتگاهِ پرهیزگاری (درون غنچه) بساط خویش را به باغ آورد (جلوه گری) وشکوفاشد تونیز زهد وپرهیزگاریِ بی حاصل را درکنج خلوت تمام کن نسخه ی زهد وتقوا رادرهم بپیچ وبساط خویش به باغ ببر وبه عشرت بپرداز(شکوفایی)
زهدگران که شاهدوساقی نمی خرند
درحلقه ی چمن به نسیم بهاربخش
چوچشمش مست رامخمورمگذار
به یاد لَعلش ای ساقی بده می
مخمور: خمارآلوده
"لعل" کنایه ازلب معشوق،سرخرنگ وآبدار
به یاد لَعلش : به یاد لبش
معنی بیت: ای ساقی، ماراهمچون چشمان معشوق خمارآلوده وناقص مگذار به یاد لب سرخ وآبدارمعشوق جام شرابِ لبالب پی درپی بگردان ومستان(عاشقان) راسیراب کن.
لعل سیراب به خون تشنه لب یارمن است
وزپی دیدن اودادن جان کارمن است
نجوید جان از آن قالب جدایی
که باشد خون جامش دررگ وپی
قالب: جسم، کالبد
"خون جام" کنایه ازشراب
معنی بیت: ازآن کالبدی که دررگ و پی او خون شراب جاری بوده باشد جان، هرگزمیل جدایی پیدانمی کند (کسی که دایم شراب بنوشد مرگ سراغ اونمی آید)
خون پیاله خور که حلال است خون او
درکاریارباش که کاریست کردنی
زبانت درکش ای حافظ زمانی
حدیث بی زبانان بشنوازنی
زبانت درکش: ساکت وخاموش باش،
بی زبانان: خاموشان، کسانی که بنابه دلایلی ساکت وخاموشند. کنایه از عاشقانیست که نه رازمعشوق می توانندبیان کرد ونه کس رابامعشوق دید. درتنهایی خویش می سوزند ومی سازند و شرح حال آنان را اززبانِ سوزناکِ نی می توان دریافت نمود.
معنی بیت: ای حافظ لحظاتی ساکت وخاموش باش به آوازنی گوش جان بسپار وسخنان بی زبانان را اززبان نی بشنو
رازسربسته ی ما بین که به دستان گفتند
هرزمان بادف ونی برسربازاردگر

1398/03/25 09:05
علی امینی

در مراقبه و سکوت پس از کسب دانش هستی و الهی همچنان که توصیه می فرمایند که در زهد از مسیر غنچه بودن بگذریم همچنان که غنچه گل می شود در گذر زمان تو هم با زهد به مدارج بالا تر حرکت کن و ملکوت را ببین چون حضرت مولانا

1401/09/19 04:12
در سکوت

این غزل را "در سکوت" بشنوید

1402/08/20 16:11
فرهود

رخش می‌بیند و گل می‌کند خوی

 

تلفظ خوی به معنی عرق، خی نیست و با خُوی (به معنی خصلت) هم متفاوت است.

khwei را در یک سیلاب و ضرب بگویید آنوقت درست است. (khvei  غلط است، khei هم غلط است. بلکه یک صوت ترکیبی است که امروزه از زبان فارسی حذف شده است )

اگر اشعار کهن فارسی را بیشتر بخوانید که این کلمه در آنها بکار رفته است و به وزن اشعار توجه کنید این کلمه به معنی عرق، تنها تلفظ درستش همین است. اگر تلفظش خی بود آنرا خی می‌نوشتند.

ز گرمی رویِ خسرو خوی گرفته

صبوحِ خرمی را پی گرفته

نظامی