غزل شمارهٔ ۴۱۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش فریدون فرحاندوز
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش مریم خداوردی
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش شاپرک شیرازی
حاشیه ها
غلط املایی در بیت زیر :
جان پرور است قصه ارباب معرفت / رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
هان بر در است قصه ارباب معرفت / رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
منبع نسخه خطی انگلستان!
---
پاسخ: با تشکر، این غلط املایی نیست، تفاوت نسخههاست، متن حاضر مطابق تصحیح قزوینی-غنی است.
پیک راستان = قاصد عاشقان راستین
گل = محبوب
بلبل دستان سرا =عندلیب خوش آواز، عاشق
محتشم = بزرگوار ، محبوب
گدا = در این بیت عاشق
پادشاه = استعاره از معشوق
مامحرمان خلوت انسیم = ما بیگانه نیستیم بلکه ا زآشنایانیم بنا براین خبر محبوب را بگو
تو تیا = سرمه چشم ، گیاهی که نوربخش چشم است.
معاینه = آشکارا ، درمان
مویه = ناله
دوش = دیشب
مرغ چمن = بلبل
آخر = بالاخره ، فی الحال
واقف = آگاه
چه رفت = چه پیش آمد؟ ، چه اتفاق افتاد؟
دیگرت = بار دیگر تو را
ادای خدمت = رساندن ابلاغ بندگی و سلام
غنی = ثروتمند، دارای مقام شاه
پادشاه حسن = محبوب زیبا
معنی بیت 4 : مصراع اول به دو صورت نوشته شده :
1- هر کس که گفت خاک ره او نه توتیاست / گو این سخن معاینه در چشم ما بگو
به آن کسی که گفت خاک راه یار، روشنی بخش چشم نیست، بگو این گفتار را آشکارا در برابر دیده ما بازگو کند!
2- آنکس که گفت خاک ره دوست توتیاست / گو این سخن معاینه در چشم ما بگو
به آن کسی که گفت خاک راه یار، روشنی بخش چشم است، بگو این گفتار را برای شفای چشمان ما بازگو کند!
معنی بیت 5: به آن کسی که از رفتن به میخانه معرفت ما را منع می کند بگو که این ایراد و گله را در نزد پیرو مرشد ما بازگو تا با هدایت او دست از انکار ما بازداری.
درد هجری کشیده ام که مپرس
زهر هجری کشیده ام که مپرس
فدای حسن خداداد او شوم که سراپا / چه شعر حافظ شیراز انتخاب ندارد ( عاشق این غزل حافظم مخصوصا وقتی که این غزل رو از زبان حاج آقا بیات راوی طلاییه می شنوم .
بسم الله الرحمن الرحیم
هر وقت به شلمچه می روم این غزل را زمزمه می کنم.
جانها ز دام زلف چو بر خاک می فشاند
بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو
احسنت به جناب ارباب
درسته که اشتباه نوشتن
اما اهلش میدونن که چرا این بیت رو در جواب غزل بالا آوردن
ارباب جان با شهدا محشور بشی...
به نظر میرسد این شعر بی ارتباط با داستان کربلا نیست
.................. قصۀ ارباب معرفت
رمزی برو بپرس و حدیثی بیا بگو
هان بر در است: 2 نسخه (819، 822) خانلری، عیوضی
هان نادر است: 1 نسخه (823)
جانپرور است: 19 نسخه (827، 843 و 17 نسخۀ دیگر) قزوینی، نیساری، سایه، خرمشاهی
غزل 407 در 32 نسخۀ مکتوب در قرن نهم هجری مندرج است و بیت فوق در 10 نسخه از جمله نسخ مورخ 803، 813، 818 و 821 نیست. از نسخههای کهن، نسخههای مورخ 801، 824، 825 خود غزل را ندارند.
ضبط سه نسخۀ کهنتر دشوارتر است. مشکل توان باور کرد که در آنها "جانپرور است" به "هان بر در است" یا محرف آن (هان نادر است) تبدیل شده باشد بلکه عکس آن محتمل است. نقل به مضمون از گفتۀ دکتر حمیدیان در "شرح شوق" با ضبط اقدم نسخ بیانی هنریتر به کار گرفته شده است و قصّه به کسی تشبیه شده است که پشت در است و میتوان رفت و از او رمزی پرسید و برای دیگران ارمغان آورد. ضبط اکثر نسخ گنگ است و معلوم نیست از چه کسی باید رمز را پرسید. دکتر محمد جعفر محجوب نیز ضبط اقدم نسخ را درست دانسته است.
مصرع دوم:
بپرس و حدیثی: 12 نسخه (819، 822 و 9 نسخۀ دیگر) عیوضی
بپرس، حدیثی: 10 نسخه (823، 827، 843 و 7 نسخۀ دیگر) قزوینی، خانلری، نیساری، سایه، خرمشاهی
این "واو" هم معنی را وسیعتر و هم شعر را روانتر میکند.
*******************************
*******************************
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
"پیک راستان" کنایه ازباد صباست که معروف است ازجانب منزلگاه معشوق می وزد وبوی معطّراورابه عاشقان می رسانند ومتقابلاً اخبارعاشقان رانیزبه معشوق می برد.
دستان سرا: داستان سرا، قصه گو
"گل" کنایه ازمعشوق و"بلبل" کنایه ازعاشق وخودشاعراست. همانگونه که بلبل با آوازخوانی قصّه ی اشتیاق خودرابازگومی کند حافظ نیزباغزلسرایی داستان عشق خودرابازگومی کند.
معنی بیت: ای پیک صادق، ای نسیم صبا ازطرف معشوق خبری برای ما بیاور، ازاحوالات گل برای این بلبل داستانسرابگو.
ما مَحرمان خلوت اُنسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
مَحرمان خلوت اُنس: دوستان نزدیک وآشنایان صمیمی که بایارمعاشرت داشته وبه خلوتگاه اورفت وآمد دارند.
معنی بیت: ای پیک صادق، نگران مباش ما بیگانه نیستیم ما ازیاران صمیمی ومعاشران یارهستیم خبرها واسراراورابه مابازگو.
برهم چو میزد آن سرزلفین مُشکبار
با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو
مشکبار: آنچه که بوی مُشک می پراکند،عطرآگین
معنی بیت: ای بادصبا وقتی که یارگیسوان عطرآگین خودراپریشان می ساخت چه منظوری داشت قصدداشت باعاشقان خویش چه کند؟ محض رضای خدا هرچه دیدی وشنیدی بگو
هر کس که گفت خاک دردوست توتیاست
گو این سخن معاینه در چشم ما بگو
توتیا: سُرمه، موادی که به منظورتقویت وزیبایی برچشم می کشند.
معاینه: بررسی وکشف وشهود
معنی بیت: هرکس که ادّعاکردخاک در دوست برای بینایی وزیبایی چشم مفیداست بگوبرای اثبات ادّعای خویش چشمان مارامثال بزند ماخاک دردوست راچون سرمه برچشم کشیده ونتیجه ی آن دیده ایم هرکس باورنمی کند می تواندصحّت این موضوع راباچشمان خویش دردیدگان مامشاهده کند.
آن کس که منع ما ز خرابات میکند
گودرحضور پیر من این ماجرا بگو
خرابات: جایی مانند میخانه که رندان بی سامان وتهیدست درآنجا جمع شده وبه عیشوعشرت و بادهپیمایی سرگرم میشدند. امّا حافظ این واژه را براساس جهان بینی خویش غنی سازی کرده ودامنه ی معنای آن راتوسعه داده است.درنظرگاه حافظ خرابات جائیست که رندان درآنجا نه برای لهوولعب بلکه برای کسب معرفت وآگاهی جمع می شدند وبنای غرور ومنیّت وبدبینی رادروجود خویش خراب می ساختند.
پیر: دلیل وراهنما
معنی بیت: هرکس که ازخرابات رفتن ما خُرده می گیرد واتّهامات ناروا برخراباتیان واردمی سازد بگواگردلایل قانع کننده دارد این اتّهامات رادرحضورپیرروشن ضمیرما بگوید تاپاسخ دندان شکن بگیرد.
گردیگرت برآن در دولت گذار بود
بعدازادای خدمت وعرض دعا بگو
گردیگرت: اگرباردیگرتورا
معنی بیت: ای بادصبا اگرباردیگر به بارگاه دوست گذرکردی بعد ازابلاغ سلام ودعا وارادت ما، ازجانب ما بگوی:
هر چند ما بَدیم تومارابدان مگیر
شاهانه ماجرای گناه گدا بگو
معنی بیت: هرچند که ما درحق توبی معرفتی کردیم توازروی بزرگواری ماراببخش وباآن بدی که کردیم ماراقیاس نکن بدی ازروی خطابوده نه عمد... خلاصه ای بادصبا ماجرای خطا وگناه مارا بگونه ای بیان کن که مورد بخشش قرارگیریم همانگونه که ماجرای شاه وگدا رادرقصّه ها می گویند ودرآخرکار شاه ازروی بزرگواری خطای گدا رامی بخشد.
براین فقیرنامه ی آن مُحتشم بخوان
با این گدا حکایت آن پادشا بگو
محتشم: دارای حشمت وشکوه،صاحب دولت وثروت، کنایه ازپادشاه
معنی بیت: ای صبا دربازگشت ازبارگاه او، نامه ی یارراباخودبیار وبراین فقیربخوان وعکس العملهای آن پادشاه رابراین گدا بازگوکن.
جانها ز دام زلف چو برخاک میفشاند
بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو
معنی بیت: ای صبا وقتی که یار زلف خویش رابازمی کرد وجانهای عاشقان ازچین وشکن زلفش برزمین می ریخت بگو که دل غریب ما درآن میان چه حالی داشت؟
جان پروراست قصّه ی اَرباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
"ارباب معرفت": دل آگاهان، فرزانگان، کنایه ازمخاطب غزل(پادشاه) نیزمی تواند باشد
رمز: اشاره دراینجا منظوراین است که ای صبا توزیادحرف نزن به اشاره چیزی بپرس بگذاریارزیاد سخن بگوید.
حدیث: داستان
معنی بیت: ماجراهای فرزانگان(عاشقان ومعشوق) وداستان رفتارهای معشوق، پرورنده ی روح است و دل وجان ماراصفا وطراوت وانرژی می بخشد ای صبا برو سئوالی به اشارت بپرس وبیا پاسخ اورابه شرح وتفضیل چون داستانی برای مابگو
حافظ گرت به مجلس او راه میدهند
می نوش وتَرک زَرق زبهرخدا بگو
زَرق: دورنگی، ریاکاری
ترک زرق بگو: ریاکاری راترک کن
معنی بیت: ای حافظ با آن همه بدی که کردی اگر حُرمت تورا نگاه می دارند وبه مجلس شاه دوباره راهت می دهند به شکرانه ی این لطف، می بنوش وریا وتزویر ازخوددورکن.
حافظا علم وادب ورز که درمجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود
سخنی از استاد جلالیان
این غزل در زمان شاه شجاع و زمانی که هنوز روابط فیمابین او و شاه و رفت و آمدها و دعوتهای شاهانه به کلّی قطع نشده اما اثراتی از دلسردی به منصّه ظهور رسیده بود سروده شده است.
شاعر در این غزل باد صبا را طرف خطاب خود قرار داده و از او میخواهد که از احوال پادشاه برای او نکاتی بازگو کند. این مطلب میرساند که شاعر حس کرده است که در دعوت او به مجالس انس به عللی تأخیر روی داده و به همین دلیل خطاب به باد صبا میفرماید:
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
آنگاه در بیت پنجم تلویحاً ناراحتی خیال خود را از این تأخیر ملاقاتها بیان داشته و در بیت ششم خود را به دانستن جریانات و اخبار پشت پرده، دلواپس نشان میدهد و خطاب به باد صبا میگوید اگر بار دیگر از آنجا گذشتی به شاه بگو که:
در راه عشق فرق غنی و فقیر نیست
ای پادشاه حسن سخن با گدا بگو
و در بیت نهم میگوید از او بپرس که آن امیدهایی را که من از این شاه در زمان ولایتعهدی او داشتم کی برآورده خواهد شد؟
نکته مهم این غزل در ابیات دهم و یازدهم مطرح شده که یادآور ضمنی بهانه ظاهری شاه و درباریان از حافظ است و آن، تظاهر بیش از حدّ شاعر به شرابخواری و طرفداری از خراباتیان یک رنگ و عناد با متظاهران، در گفتار و رفتار شاعر است. این صراحت لهجه حافظ هنوز هم بعد از 7 قرن برای ما شگفت آور است. بنابراین جای تعجب نیست که در آن زمان سبب اصلی اختلافات بین شاه و حافظ شده باشد. حافظ باز در پایان این غزل با یکدندگی و علم به موضوع، خطاب به خود میگوید: اگر یک بار دیگر هم تو را به مجلس خود راه دادند مبادا تظاهر به تقوا کنی! باز هم شراب بنوش و پرده ریا و دورنگی را از هم بدران.
این است اصل عقیده و ایمان این عارف پاک ضمیر و دیندار واقعی که عمری را بر سر مبارزه با آن در رنج و مشقّت به سر برد و برای خود نامی نیک جاویدان خرید.
ما محرمان خلوت انسیم سر مپوش
با یار آشنا سخن آشنا بگو
رد پای امام محمد غزالی را در تفکر حافظ به خوبی می توان دید، که می فرمایند ساخته نشده ایم مگر برای رسیدن به کمال و سعادتمندی و راهی نیست جز معرفت خداوند و همانطور که خداوند فرموده تنها جن و انس را آفریدم برای عبادت و ذکر و بندگی که یگانه راه معرفت است ، اما این واسطه کیست که حضرت حافظ با او سخن می گوید؟
بنظر می رسد در زمان سرودن این شعر حضرت حافظ درکی از معرفت پیدا کرده یا لااقل می داند که دنبال چیست.
این غزل را "در سکوت" بشنوید
تفسیر شما از هر دو کلمه یار در مصراع "با یار آشنا سخن آشنا بگو" چیست؟