گنجور

غزل شمارهٔ ۴۰۴

می‌فکن بر صف رندان نظری بهتر از این
بر در میکده می‌کن گذری بهتر از این
در حق من لبت این لطف که می‌فرماید
سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این
آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید
گو در این کار بفرما نظری بهتر از این
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این؟
دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم؟
مادر دهر ندارد پسری بهتر از این
من چو گویم که قدح نوش و لب ساقی بوس
بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این
کلک حافظ شکرین میوه نباتیست بچین
که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۰۴ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
غزل شمارهٔ ۴۰۴ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۰۴ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۴۰۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۰۴ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۴۰۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۰۴ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۴۰۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۰۴ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۴۰۴ به خوانش محمدرضاکاکائی

حاشیه ها

1391/07/05 02:10
امین کیخا

رند کلام ساده میگوید ومعنی پیچیده منظور دارد ونیز به انچه دیگران باورمند است شاید بی باور باشد بدین ترتیب واژه icnoclast فرانسه برابر نهاد خوبی برایش می باشد و معنی انرا روشن تر مینماید

1392/04/18 14:07
ربیع

در قسمت بیت
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجعه عاقل هنری بهتر از این
علاقه ی تضاد بکار رفته که عاقل در معنی استهزا و تحقیر آمده است
یعنی میگوید عشق چه سود دارد غیر غم
در جواب میگوید ای خواجعه بی عقل هنری بهتر از این هم است

1392/09/04 10:12

بیت آخر :
به چین --> بچین

1393/01/15 12:04
نسرین

بیتی که"ربیع" گفتن به نظرم به تقابل عقل وعشق اشاره داره

1395/08/25 23:10
کریم

بیت ناصحم گفت که جز .... برای من سراسر خاطره است...
آخرین باری که با کسی که عاشقانه و دیوانه وار بهش علاقه داشتم صحبت کردم آخرش بهم گفت ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم و اصلا فایده عشق چیه؟؟؟ منم در جوابش این بیتو خوندم
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟/ برو ای خواجع ای عاقل هنری بهتر از این؟؟؟
این آخرین مکالمه ی من با تنها عشق زندگیمه

1395/08/26 02:10

برو ای خواجه عاقل !! هنری بهتر ازین؟؟
بیت پایانی،
کلک حافظ شکرین میوه نباتیست، بچین !
و البته نه به چین
که دراین باغ نبینی ثمری بهتر از این

1396/06/04 12:09
فرخ مردان

بعنوان یک نکته کوچیک
در بیت پنجم "رود" ابهام داره: 1- فرزند، در مقابل "مادر" در بیت دوم 2- ساز(= ساز و آواز میکده)

1403/07/11 17:10
رسول لطف الهی

من درعجبم ز می فروشان کایشان.به زانچه فروشند چه خواهند خرید 

1396/06/04 12:09
فرخ مردان

ابهام--> ایهام !

1396/11/26 23:01
۷

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
به احتمال بسیار
برگو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
یعنی تو بازگو کن ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
یا
بگو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این

1397/03/03 04:06
محمد

به نظر می رسد بعضی از مصرع های شعر حالت سوالی دارد که بهتر است در نگارش و خوانش غزل آورده شود مثلا بیت اول و دوم و
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این؟،؟

1397/08/30 19:10

می‌فکن برصف رندان نظری بهترازاین
بر درمیکده می کن گذری بهتر از این
می فکن : بیفکن، بینداز
رندان: انسانهای آزاد ورها ازتعلّقات دینی ودُنیی، کسانی که ازنظرگاه زاهد ومتشرّع ظاهری گناه آلود دارند امّا باطنشان بی آلایش وپاک است.
غزل خطاب به کسانی آغازشده که رندان رابه بی بندوباری و لااُبالیگری متّهم می کنند ومیکده رامحل فساد می شمارند. امّا حافظ نظردیگری دارد اومعتقداست که نباید آدمیان ازروی ظاهرشان مورد قضاوت قرار گیرند. اگرمشاهده شود که یکنفر وارد مسجد ودیگری واردمیکده شد لزوماً چنین نیست که اوّلی برای عبادت ودوّمی برای ارتکاب گناه ورودپیداکرده اند چه بسا که شاید اوّلی برای ریاکاری وفریب خَلق یا دزدی کفش دیگران واردمسجدشده ودوّمی باهدف دیگری وانجام کارخیر وارد میکده شده باشد.
بر آستانه ی میخانه گر سری بینی
مزن به پای که معلوم نیست نیّت او
ازنظرگاه حافظ، تسبیح شیخ وخرقه ی رند شرابخوار درروزحشرعنان درعنان خواهد رفت ومعلوم نیست که کدام موردعنایت قرارگرفته ورستگارخواهدشد بنابراین هیچکس حق ندارد دیگری راازظاهر اوقضاوت ومورد نکوهش قراردهد.
معنی بیت: عینک بدبینی راازمقابل چشمان خویش بردار وبرقشررندان ازروی خوش بینی نظربینداز. بردرمیکده ازروی تنفّرگذرمکن شاید درآنجا وارستگانی ازبندِ تعلّقات رسته ای باشند که رستگاران حقیقی هستند.
بگذر به کوی میکده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند
در حق ِ من لبت این لطف که می‌فرماید
سخت خوب است ولیکن قَدَری بهترازاین
معنی بیت: ای محبوب لطفی که لبت درحق من روا می دارد(سخنان محبّت آمیزیا ناسزا می گوید) خیلی خوب است برای من هرچه که ازدهان توبرآید دعا باشد یادشنام شیرین است امّا انتظاردارم لطف وعنایت توبیشتر ازاین شامل حالم باشد وازآن بوسه های جانبخش بهرمندگردم.
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند
آن که فکرش گره ازکارجهان بگشاید
گو دراین کار بفرما نظری بهتر از این
معنی بیت: آن کسی که ادّعامی کند درمورد درست ونادرست بودن راههای رستگاری وسعادت،درک وشناخت بهتری نسبت به دیگران دارد ومی تواند گرهگشا وراهنما باشد به اوبگویید که آیا راهکاربهتری دارد؟ آیا طریقی بهترازطریق رندی وعشق می شناسد که آدمی رابه سرمنزل مقصود برساند؟
فرصت شمر طریقه ی رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
ناصحم گفت که جزغم چه هنرداردعشق
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
ناصح: نصیحت کننده
"هنر" دراینجاکنایه از فضیلت، لطف ومزیّت است.
خواجه: بزرگوار.
معنی بیت: ناصحی مرانصیحت کرد وگفت: عشق مباز عشق غم واندوه می آورد! گفتم : ای خواجه ی محترم وای عاقل! آیا هنربهترازاین سراغ داری؟ هنری سراغ داری که به ارمغان غمی بیاورد که هزاربار ازشادمانی شیرین تر ومایه ی سُرورباشد؟ غمی که نشاط ببخشد ازپادشاه وگدا فارغ سازدوتورا ازهرچه غم واندوه درجهان است خلاص کند؟ ازترس دوزخ برهاند ودندان طمع به بهشت رابرکند؟
گردیگران به عیش وطرب خرّمندوشاد
ما راغم نگار بود مایه ی سُرور
دل بدان رودگرامی چه کنم گرندهم
مادر دَهر ندارد پسری بهتر از این
رود: فرزند، پسر.
دَهر: روزگار
معنی بیت: دل بدان پسرعزیز ودوست داشتنی نسپارم چه کنم؟ تاکنون مادر روزگار چنین فرزند دلربا ودلسِتان نیافریده است.
به احتمال زیاد منظورحافظ ازرود گرامی،شاه شجاع جوان زیباروی است که بیش ازحدود هیجده سال یابیشتر وکمتر ازحافظ کوچکتر بود. درجاهای دیگرنیزازاو باعنوان "شیرین پسر ونازنین پسر"یادکرده است.
ای نازنین پسرتوچه مذهب گرفته ای؟
کت خون ما حلال ترازشیرمادراست!
من چوگویم که قدَح نوش ولب ساقی بوس
بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این
قدح: جام شراب
معنی بیت: من چه بگویم وچراتکراروتاکید کنم که جام شرابِ شادی بخش بنوش ولب ساقی راببوس؟ توخود اگراهل دل وذوق هستی بشنو این نکته را ازمن واطمینان داشته باش که هیچ کس دیگری بهترازاین باتوسخن نخواهدگفت بنوش وشادباش.
ساقیا سایه ی ابراست وبهار ولب جوی
من نگویم چه کن اَر اهل دلی خود توبگوی
کِلک حافظ شکرین میوه نباتیست بچین
که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این
کِلک: قلم، نی
شکرین: شیری
میوه نبات: نباتِ میوه، درختِ میوه.
"دراین باغ" کنایه ازدراین دنیا، در این عرصه ی شعر و ادب
معنی بیت: قلم حافظ همانندِ ساقه ی نیشکریست که میوه وثمره ی آن شهد وشکراست ازاین درخت نبات(ازاین قلم) میوه ای به چین که دراین باغ ثمری بهترازاین پیدانخواهی کرد. دراینجا لطیفه های شیرین ونکات سودمندی که ازقلم حافظ تراوش کرده به زیبایی به شکر ونبات تشبیه شده است.
منم آن شاعرساحرکه به افسون سخن
ازنیِ کِلک همه قند وشکر می بارم

1397/12/12 23:03
شهاب بویری

همانطور که دوستان اشاره کردند به ویژه جناب ساقی عزیز که زحمت تشریح و توضیح غزل ها را می دهند رود یعنی فرزند یا پسر من خواستم اشاره کنم که در زبان بختیاری هم همین معنا را می دهد که هنوز مادران استفاده می کنند واقعا گویش ها و زبان های محلی کشور ما دارای کلمات ریشه داری هستند که شاید در زبان امروزی در دست فراموشی هستند از همین روی ما باید در پاسداشت آن ها همت بگماریم که نگهداری از زبان فارسی است نه از روی تعصب

1399/10/23 08:12
شروان

این بیت جا افتاده:
گر گشادی طلبی از در میخانه مرو
که به رویت نگشایند دری بهتر از این

1399/10/23 09:12
nabavar

گرامی شروان
که به رویت نگشایند دری بهتر از این
قافیه ی بیت شما با دیگر قوافی هم وزن نیست
[دری ]دو سیلاب است و قافیه ی این غزل در تمام ابیات سه سیلاب

1400/01/20 14:04

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی:

معانی لغات غزل (404)
می فِکَنْ: بیفکن، بینداز.
صف: ردیف، قطار، گروه.
رندان: آزادگان، آنها که مقیّد به قیود و مرید مراد نبوده و وارسته از تعلّقات اند.
لطف: مهربانی.
سخت: (قید برای خوب) بسیار.
قَدَرْ: قَدْرْ، مقدار (به حکم ضرورتِ وزن شعر با فتح اول و دوم).
ناصح: نصیحت کننده، اندرزگو.
هنر: امتیاز، فضیلت، لطف و مزیّت.
خواجه: سَرْوَر، بزرگوار.
رود: فرزند، پسر.
گرامی: عزیز.
کِلْک: نی، قَلْمْ.
شکرین: شیرین.
میوهْ نبات: (اضافه مقلوب) نباتِ میوه، درختِ میوه.
شکرینْ میوهْ نباتْ: درختی با میوه شیرین.
در این باغ: در این دنیا، در این گلزار ادب جهان.
معانی ابیات غزل (404)
(1) به دار و دسته رندان و آزادگان بیشتر از این عنایت داشته باش و از برابر میخانه بهتر و خوشبینانه تر از این عبور کن.
(2) این لطف و مهربانی که لب تو در حقّ من می کند بسیار خوب است اما انتظاز بیشتر از این را دارم.
(3) به آن کسی که اندیشه اش گره گشای کار جهانیان است بگو که در کار ما بیش از این توجه و عنایت داشته باشد.
(4) اندرزگو از من پرسید که عشق جز غم چه هنر و مزیّتی دارد؟ (به او گفتم) ای سَرْوَر دست بردار! چه هنر و مزیّتی از این بهتر.
(5) اگر دل به آن فرزند دلبند و عزیز نسپارم چه کار کنم؟ چرا که مادرِ دهر فرزندی از این بهتر نیاورده است.
(6) وقتی که من سفارش می کنم که جام باده را سرکش و لب ساقی را ببوس از جان و دل بشنو که کسی دیگر بهتر از این حرفی به تو نمی زند.
(7) قلم حافظ درختی با میوه شیرین است. میوه آن را بچین زیرا در این باغ دهر و گلزار ادب جهان میوه‌یی بهتر از این نخواهی یافت.
شرح ابیات غزل (404)
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون مقصور
٭
روابط شاه شجاع و حافظ در اوایل سلطنت شاه شجاع بسیار حسنه بود و حافظ در غالب مجالس خصوصی و ادبی سلطان شرکت می جست. و قراینی در دست است که شاه شجاع در تمجید اشعار حافظ و حمایت از او اظهار‌نظر‌هایی داشته و این امر سبب افتخار حافظ و برانگیختن حسّ حسادت رقیبان می شده است.
حافظ همانطور که خود بالصّراحه و بکرّات اقرار می کند عاشقی رند است که چندان به دستورات عقلی پایبند نیست چنین شخصیتی با همه هوشیاری و زیرکی و تخصص در امر کارگزاریِ امورِ دولتی و فداکاری و یکرنگی، در پیشبردِ مقاصد شاه شجاع، از آنجایی که به امر احتیاط و سیاست مردم داری چندان اعتنایی نمی کند به تدریج محیط حسن نیّت و صمیمیت را به ضرر خود تغییر می دهد و شاه شجاع نیز از اواسط حکومت خود از او فاصله می گیرد.
این غزل مربوط به اوایل حکومت شاه شجاع و زمانی است که هنوز کدورت فیمابین شدت نیافته بوده است. حافظ در این غزل اشاره به اولین رگه و عامل اختلاف سلیقه فیمابین کرده و از شاه می خواهد که نسبت به کارهای رندانه و تظاهرات مستانه و باده نوشی های او با نظر مساعد بنگرد.
آنانکه معتقد به ملامی بودن حافظند عقیده دارند که عارف پاک نهاد مایل است ذهن شاه شجاع را به اصل اعتقادی ملامتیان متوجه ساخته و نظر او را بر مصالح عالیه عقیدتی این قوم برگرداند.
احتمال بیشتر این است که این شاعر عارف مسلکِ پاک نهاد به سبب مخالفت با متشرّعین و صوفیان ریاکار، خواهی نخواهی به ماجرای مبارزه و رودررویی با آنها کشیده شده و راه برگشت را بر خود می بندد و به حکم عقیدت و پافشاری بر آن حمایتهای شاه را از دست می دهد.
اجمالاً در این غزل حافظ در مطلع غزل تقاضای بذل توجه بیشتری به شیوه و رفتار اجتماعی خود داشته و در بیت دوم از اینکه شاه شجاع گاهگاه به حمایت از شعر او لب بر سخن گشوده تشکر می کند و توقع و انتظار بیشتر از این را هم دارد.
اما منظور حافظ در بیت سوم به آن کسی که فکرش گره از کار جهان می گشاید به ظنّ قوی خواجه تورانشاه وزیر است که حافظ از شاه شجاع می خواهد که سفارش او را به وزیر با تدبیر خود بکند.
منظور شاعر در بیت پنجم از آوردن عبارت (رودِ گرامی) بدون شک شخص شاه شجاع است که 15 سال از حافظ جوانتر بود و در زمان ولایت عهدی و به هنگام مبارزه برای رسیدن به سلطنت و خلع امیر مبارزالدین تابع دستورات حافظ و محتاج به همکاری های فکری او بوده است.
شاعز در بیت ششم این غزل شاه را به شادخواری و عیش و نوش تشویق می کند و این شیوه کلام را بعدها به کرّات در غزلهای متعددی بازگو و می نمایاند و بالاخره در مقطع کلام توجه شاه شجاع را به غزلها و اشعار خود جلب می سازد.
پس به طور خلاصه همانطور که از مفاد بیت بیت این غزل بر می‌آید طرف سخن حافظ شخصیتی با مقام و مرتبه عالی است که جز شاه شجاع نمی تواند کسی دیگر باشد و همانطور که اشاره شد شاعر در بیت سوم بدون آنکه نام ببرد از وزیر شاه سخن می گوید و ناصحی را که حافظ در بیت چهارم به آن اشاره می کند همان تورانشاه وزیر است که مردی عاقل و دوراندیش بود و حافظ را به احتیاط و پرهیز از درگیری ها اندرز می داد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

1401/06/24 20:08
در سکوت

این غزل را "در سکوت" بشنوید

1402/03/06 22:06
محمد علی کبیری

ظاهرا این غزل را حضرت حافظ برای شاه شجاع قبل از تبعید به یزد سروده باشد البته غزل‌های دیگری هم هست که الان حضور ذهن ندارم  یادم آمد آنها را تقدیم می کنم

1402/03/19 23:06
مسعود میرزایی

درآمد

سفر عمر به پایان رسد ای دل روزی
منتظر باش برای سفری  بهتر از این

گذر عمر ، زیانی است که بی جبران است
نیست در راه تو اما ضرری بهتر از این

در گذرگاه نگاه تو خطرهاست ولی
نیست در بین خطرها خطری بهتر از این

سر ما در قدمت گر چه که بی مقدار است
زیر پای تو که شد ؛ نیست سری بهتر از این

پشه ام گر چه ؛ ولی بال و پرم هدیه ی توست 

زین سبب ، نیست مرا بال و پری بهتر از این 

اعتبار سخن و شعر به مداحی توست
من ندیدم سند  معتبری بهتر از این

اثر چشم تو بر صفحه ی هر دل ، عشق است
مگرت هست نگارا ! اثری بهتر از این؟

حاصل قصه ی ققنوس همین یک سخن است:
آتش عشق ندارد شرری بهتر از این

 

✍ مسعود میرزایی - خرداد1402