گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۳

من ترکِ عشقِ شاهد و ساغر نمی‌کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم
باغِ بهشت و سایهٔ طوبی و قصر و حور
با خاکِ کوی دوست برابر نمی‌کنم
تلقین و درسِ اهل نظر یک اشارت است
گفتم کِنایتی و مکرر نمی‌کنم
هرگز نمی‌شود ز سرِ خود خبر مرا
تا در میانِ میکده سر بَر نمی‌کنم
ناصِح به طَعن گفت که رو ترکِ عشق کن
محتاجِ جنگ نیست برادر، نمی‌کنم
این تقوی‌ام تمام، که با شاهدانِ شهر
ناز و کرشمه بر سرِ منبر نمی‌کنم
حافظ جنابِ پیرِ مُغان جایِ دولت است
من تَرکِ خاک بوسیِ این در نمی‌کنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۵۳ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
غزل شمارهٔ ۳۵۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۵۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۵۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۵۳ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۳۵۳ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۳۵۳ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۵۳ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۳۵۳ به خوانش احسان حلاج
غزل شمارهٔ ۳۵۳ به خوانش محمدرضاکاکائی

حاشیه ها

1388/12/08 20:03
نسرین ر. ایرانی

زحمتی که می کشید، ابل تقدیر است.
در مورد حذف ابیات حق با "خانم ناشناس" است. در نسخه های قدسی و مسعود فرزاد این غزل نه بیت دارد. دو بیت اضافی عبارتند از:
ناصح به طنز گفت حرام است می مخور
گفتم به چشم و، گوش به هر خر نمی کنم
و
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باور نمی گنم
در نسخه خانلری فقط بیت
ناصح به طعنه گفت...
افزوده شده است، اما دکتر خانلری نشانی نسخه دیگری را هم داده است که بیت:
پیر مغان حکایت معقول ... را هم در بر دارد.
در نسخه ابتهاج، بیت:
پیر مغان ...
اضافه شده است، اما ایشان هم نشانی نسخه هائی را داده است که بیت :
ناصح به طعنه گفت...
هم در آنها درج است.
(من متأسفانه بجز این 4 نسخه، تنها سه نسخه دیگر از دیوان حافظ را در اختیار دارم که هیچکدام چندان معتبر نیستند).
شما دوستان ادب دوست و مروج شعر و ادب بی شک توجه دارید که این ابیات سروده شاعری است که قرن هاست با شعرهایش بر سر زمان و مکان پرواز می کند و معمای کلامش را هنوز هیچ ادیب و هیچ سخن شناس و هیچ حکیمی بتمامی نگشوده و شاید در آینده نیز نگشاید. دیگر اینکه از عمر سرودن این ابیات قرن ها می گذرد. بنابراین اگر ابیاتی از این غزل ها با باورهای امروز من یا شما یا آنان مطابقت نداشته باشد، و سرودن آن ها گناهی باشد، گناهش به گردن حافظ است و نه شما. دوم هم اینکه اگر تفسیر و تعبیر این ابیات بنا بر درک من و شما و ایشان درست باشد و گوینده آنها مستوچب مکافاتی باشد، ما بسیار دیر آمده ایم و فرصت مکافات کردن او را قرن ها پیش از دست داده ایم. (اگر مکافات نشده باشد). در کاری که شما به عهده گرفته اید، امانتداری اصلی اساسی است. بیت بیت، نه، واژه به واژه و حرف به حرف اشعاری که برای ما به مانده است، امانت هائی هستند که ما باید به نسل های بعد منتقل کنیم. شما که با این همه زحمت بی چشمداشت، بخشی از این وظیفه را پذیرفته اید، ای کاش به این امر بیشتر توجه کنید.
تندرست و سربلند باشید.

1390/08/11 19:11
رضا ببری

در بیت ششم اگر «تقویم» بصورت «تقوی‌ام » بازنویسی شود خواناتر است. ضمناً تلفظ این واژه بصورت تقوا نیست و «ی» در تلفظ حافظ همان «ای» بوده است.

1391/08/14 23:11

به نام خدا
یا ابا صالح ادرکنی
سلام
از دقت نظر شما دیوان حافظ نویسان ممنونم آخه بنده نوشته های شما را با چند متن کتاب که در منزل دارم تطیق می کنم . دقت نظر شما قابل تقدیر است

1391/12/21 14:02
داتیس خواجه ئیان

با پیشنهاد آقای ببری به شدت موافقم. لطفأ تقوی‌ام نوشته شود که در خواندن ابهام ایجاد نکند. ممنون از نظرات جذاب همه خوانندگان. لذت می‌برم از این همه نازک‌خیالی....

1392/10/27 18:12
ناشناس

تقویم درسته دیگه لطفا شلوغ نکنید ضمنا ابیات حذف شده را هم اضافه کنید

1392/10/30 00:12
ناشناس

مخلص شما هم هستیم جناب پروفسور ارادتمند شما یکی از دوستاران ایران زمین است که به شدت به ادبیات پارسی علاقمند است و در نتیجه این کوچک برای بزرگان این مرز و بوم که نقش مهمی در نگهداری اصالت ایرانی ایفا کرده اند احترام فراوان در ذهن و فکر خویش ایجاد کرده ام , شوند این برخورد را در علاقه حضرتعالی به ادبیات و فرهنگ کهن این سرزمین دانسته و ارزوی دیدار ان بزرگوار را در ذهن می پرورانم , به هر روی خواجه در این غزل بسی پا را فراتر نهاده و اشاره می کند تکرار یک عمل نا صحیح , بدون در نظر گرفتن نیروی فکر و تنها از روی گوش فرا دادن به تراوشات ذهنی دیگران صحیح نیست به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

1392/10/30 02:12
امین کیخا

برادر ناشناسم اکنون که به برازندگی متنی نوشتید به میانه بیا نامی نو بگزین و گویی بزن که تاختگاه چون توییست اینجا . سپاس برای مهربانی ای که نشان دادید.

1392/10/31 08:12
اردشیر

استاد عزیز
اردشیر هستم که تاکنون با نام ناشناس , نظراتم خاطر عزیزان را مکدر ساخته است زین پس با نام خویش در این جولانگاه با طراوت حاضر شده و از دانش بزرگواران و اساتید خویش بهره خواهم برد , به حتم حافظ شیرازی در این غزل بانگ می زند که استفاده از نیروی فکر تنها راه برون رفت از خرافات است برای خواجه شیراز حرف مردم مهم نیست در ابیات نخست این موضوع کامل پدیدار است , البته که این طرز بیان از شاخص های استاد بزرگی چون حافظ می باشد

1392/10/31 15:12
امین کیخا

درود به شیر زرد . اردشیر را برخی ارتخت شیر معنی می کنند یعنی شیر زرد .

1392/10/01 01:01
اردشیر

با تشکر از استاد کیخا

1392/10/02 09:01
امین کیخا

شمران شمیران و سمیرم یعنی سردسیر و تهران یعنی گرمسیر . اما داستان شیر آب بسیار زیباست ، گویا به احترام ملک مبارکی اناهید نام شیر آب را به ریخت شیر جانور می تراشیدند و از جمله چند شیر آب با دهان سوراخ که آب از میان دهانشان بیرون می آید هم در مانده های باستان شناسی یافت می شود از گذشته های دور !

1392/10/02 21:01
امین کیخا

اردشیر جان خوزستان مثل ریوژانیرو داغ با عینک آفتابی و لباس های شیک و فلافل تند و البته لاف و جوانای خندان هم پیشنهاد من است ! آبادان هم که بدلیل منطقه آزاد بودن پر شده از جیپ همر و پورش و زوندا !! ( ای خدا مردم از بس لاف زدم ) . به هر حال شوخی کردم باشد که همدیگر را ببینیم . و دیده از چشمه سار پاکی تان بشوییم .

1392/10/05 08:01
اکبر

سلام
آقای شمس شنیدم شعری در دیوان حافظ اشاره به واقعه عاشورا دارد . ممکن است راهنماییم کنید ممنون

1392/11/29 00:01
دوستدار

شماره‌ی 29: در باره‌ی بیت تاصح .. این کمترین بدین گونه در نسخه ای کهن که تاریخ ندارد دیده ام:
شیخم به طعنه گفت حرام است می! مخور!!
گفتم به چشم ، گوش به هر خر نمی کنم!
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باور نمی کنم
این تقوایم تمام.........و گستاخیم ببخشایید.

1393/10/15 00:01
محمد علی

در دیوان حافظ چاپ یونسکو سال 1367 این شعربعد از خط چهارم هرگز نمیشودزسرخود خبرمرا=تاردمیان میکده سر برنمکنم= به این صورت آمده است
این تقویم بست که چون واعظان شهر
نازو کرشمه بر سر منبر نم کنم
ناصح بطعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج چنگ نیست برادر نم کنم
حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست
من ترک خاک بوس این در نم کنم

1394/01/11 18:04
روفیا

از حضور ارزشمند طرفین این گفتمان جالب پرسشی دارم :
ایا این که بگوییم " اگر من به جای فلان کس بودم فلان کار را می کردم " درست است ؟!
ما که هرگز به تمامی به جای او نبودیم !
بودیم ؟!
چگونه می توانیم بگوییم اگر به جای او بودیم چه می کردیم ؟!

1394/01/11 19:04
روفیا

ایا ما واقعا در مقامی هستیم که درشتی و تند خویی کسی را مورد عفو ملوکانه قرار دهیم ؟!
یا فقط می توانیم هنر کرده ان را یعنی دلایل ان را بفهمیم ؟!

1394/01/11 19:04
روفیا

ایا کسی که دوستدار ایران زمین است و برای نگهداران اصالت ایرانی احترام فراوان قائل است خاطر عزیزان ایرانی را هر چند از ورای نقاب ناشناس مکدر می سازد ؟!

1394/05/20 22:08
بیداد

ابیات حذف شده عبارتند از
شیخم به طنز گفت حرامست می مخور
گفتم به چشم گوش به هر خر نمی کنم
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باور نمی کنم
این تقوی ام بس است که چون زاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم

1394/07/30 08:09
ناشناس

2

1395/02/23 13:04
عرفان

ابیات حذف شده از غزل 353 حافظ عبارتند از
شیخم به طنز گفت حرامست می مخور
گفتم به چشم گوش به هر خر نمی کنم
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باور نمی کنم
این تقوی ام بس است که چون زاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم
ابیات حذف شده در هیچ کدام از نسخه هایی که من دیدم نبود یک نسخه ی بسیار قدیمی دارم که نام مصحح و... از بین رفته فقط قسمتی از اشعار باقی موندن

1395/02/11 05:05
اببراهیم رمضانپور

گفت من یک بار گوش به احمق کردم باردگرنم کنم .
چرا گوش به جگر گوشه مردم نادم کردم و دگر نم کنم.حافظ1/2

1395/03/30 13:05
کیارش

حالا این همه نظرات و جنگ ها ک کردید کی اصلاح کرد این غزلو؟
مثل اینکه این آقای نویسنده گوش به حرف هیچ خر نمیکند
بابا ابیات حذف شده رو ک دزدیدی ازش بزاد سرجاش خواهشا

1395/03/20 00:06
بابک

با سلام
این بیت حذف شده چرا که استاد شجریان عزیز که خود ادیب نیز میباشند آنرا خوانده اند
شیخم به طنز گفت: حرام است می مخور....گفتم مگو که گوش به هر خر نمی کنم

1395/03/20 01:06
گمنام

جناب بابک،
نمی دانم استاد شما چگونه خوانده است اما؛
زیبایی مصراع دوم بیت گمشده در گنجور ، در همان ثبت " گفتم به چشم ! گوش به هر خر نمی کنم "
نهفته است

1395/08/22 14:10

سلام
به نظر حقیر که نه ادیب و مفسر...جهان پیر است و بی بنیاد.....اشاره قدمت و کهنگی جهان دارد و بی بنیاد هم اشاره به اینکه چیزی در او بقا ندارد....نمیدانم شاید؟

1395/08/02 22:11
فرزاد شهزاد

شیخم به طنز گفت حرام است می مخور
گفتم به چشم گوش به هر خر نمی کنم

1395/10/28 21:12
محمد خسروبیگی

محمدرضا شجریان این غزل را با عنوان «مأمن وفا» با تارنوازی مجید درخشانی به زیبایی هرچه تمام خوانده است.

1396/02/18 02:05
رضا ترابیان زلیوا

سلام عرض میکنم خدمت دوستان عزیزتراز جان گنجوری
واما در باب نقد این غزل زیبای حافظ لازم دونستم چند مطلب رو که به ذهن ناقص اومد بنویسم و امیدوارم مورد توگه قرار بگیره
این غزلحافظ رو اگه بخوایم از لحاظ محتوایی بررسی کنیم شاید یکی از زیباترین غزلهای حافظه که کاملا شرایط اجتماعی زمان خودشو باذوقی بی مثال به چالش کشیده .و پرده های ریاکاری رو با پیدا کردن سر منشا اون نشون داده و در واقع این شرایط رو رندانه به سخره گرفته
چند نکته هم در مورد بررسی لغوی این غزل .
در بیت 5
شیخم به طیره گفت برو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
به نظر میاد قافیه خر در نقد دوستان اومده واژه سبکی باشه که سنگینی و یکدستی غزل رو به هم میزنه
و همچنین لغت طیره نیز خیلی تو این غزل با توجه به معنیش جا باز کنه
و در بیت 7
این تقوی ام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم

1396/02/18 02:05
رضا ترابیان زلیوا

سلام عرض میکنم خدمت دوستان عزیزتراز جان گنجوری
واما در باب نقد این غزل زیبای حافظ لازم دونستم چند مطلب رو که به ذهن ناقص اومد بنویسم و امیدوارم مورد توجه قرار بگیره
این غزل حافظ رو اگه بخوایم از لحاظ محتوایی بررسی کنیم شاید یکی از زیباترین غزلهای حافظه که کاملا شرایط اجتماعی زمان خودشو باذوقی بی مثال به چالش کشیده .و پرده های ریاکاری رو با پیدا کردن سر منشا اون نشون داده و در واقع این شرایط رو رندانه به سخره گرفته
چند نکته هم در مورد بررسی لغوی این غزل .
در بیت 5
شیخم به طیره گفت برو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
به نظر میاد قافیه خر در نقد دوستان اومده واژه سبکی باشه که سنگینی و یکدستی غزل رو به هم میزنه
و همچنین لغت طیره نیز خیلی تو این غزل با توجه به معنیش جا باز کنه
و در بیت 7
این تقوی ام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم

1396/03/23 12:05
عرفان (خ‍ سرو) حیدری

استاد محمدرضا شجریان در محفل خصوصی با مجید درخشانی در اثری به نام «مامن وفا» همه این غزل رو به زیبایی خونده
و مانند همیشه بسیار بسیار زیبا

1396/05/07 11:08
بابک

من ترک عشق بازی و ساغر نمی کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور
با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
تلقین درس اهل نظر یک اشارت است
کردم اشارتی و مکرر نمی کنم
هرگز نمی شود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمی کنم
شیخم به طنز گفت حرام است می، مخور
گفتم به چشم، گوش به هر خر نمی کنم
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باور نمی کنم
این تقویَم بس است که چون زاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم
ناصح به طعنه گفت برو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
حافظ جناب پیر مغان مأمن وفاست
من ترک خاک بوسی این در نمی کنم

1396/05/07 11:08
بابک

این شعر را جناب استاد محمدرضا شجریان خوانده اند که به "شیخم به طنز گفت" معروف است

1396/05/15 12:08
ابن فردوس

شیخم به طنز گفت به لحاظ معنایی غریب تر از مواردی است که اشاره شد.
خواندن شجریان دلیل بر درستی نمی تواند باشد.
به گمانم طعنه درست تر می آید و پیش تر از آن اصالت ابیات محذوف باید مورد دقت بیشتر قرار گیرد.

1396/05/15 13:08
ابن فردوس

مورد دیگر استفاده از برادر به عنوان مخاطب در این مصرع : محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم.
جای دیگری در غزلیات حافظ استفاده شده یا همین یک مورد است؟

1396/06/30 01:08
خسته دل

با سلام
میتوان شیخم به طعنه گفت حرام است می مخور گفتم به چشم گوش به هر خر نمیکنم را چنین تعبیر هم کرد که: شیخی به من گفت که می حرام است و نخور و من هم گفتم به چشم نمی خورم و من به هر خری گوش نمی دهم که بگوید می بخور و من بخورم

1396/06/05 14:09

مـن تـرک عشق و شـاهـد و سـاغـر نمی‌کـنـم
صــد بـار تــوبــــه کــــردم و دیـگـر نـمـی‌کـنـم
غزلی ناب وزیبا، که تمام مضامین وعبارات آن، بازتابی ازجهان بینی ونگرش ِحافظ ِ عزیز به زندگانی، عشق، شادزیستن وبازعشق وعشق وعشق است.
منظوراز"عشق" و"شاهد" و"ساغر" دراینجا کلیّاتِ مرام و مَسلکِ رندیست که حافظ پیام آور وبه عبارتی پیامبرآنهاست. تنها مَسلکی که اصول وفروع آن:عشق ، مَحبّت ،موسیقی، غزلخوانی،دست افشانی وپاکوبانی، دوست داشتن، عشقبازی، فداکاری ،عیش وعشرت، بی آزاری،بَدندیدن ومیل به ناحق نکردن است.
تنها دراین مرام است که ازجنگ وکشتارخبری نیست. وچنانکه دربیتهای پیش رو خواهیم دید چنانکه ناصحی،زاهدی وعابدی اعلام جنگ کرد و گفت که روترکِ عشق کن! به جای شمشیر وشلّاق وزندان، تنها پاسخی که خواهدشنید این است: محتاج ِ جنگ نیست برادرنمی کنم!
دراین مَسلک هیچ کس تهدیدنمی شود هرکس خواست وارداین درگاه شده وهرکس نخواست ازاین مسلک خارج می شودبی آنکه کسی مانع نگردد.
هرکه خواهدگوبیا وهرکه خواهد گوبرو
کِبروناز وحاجب ودربان بدین درگاه نیست
"عشق"
ازاین دیدگاه خداعشق است ومحبّت، وعشق ومحبّت همان خداست. هرگاه بی قید وشرط به پیرامون خویش عشقورزی می کنی بدانکه که همان لحظه دست خدا برشانه ی توست وازتوحمایت می کند.
دراَزل پرتوحُسنت زتجلّی دم زد
عشق پیداشد وآتش به همه عالم زد
"شـاهد"
بدانکه خدامنبع ِ بی پایانِ زیبائیهاست. هرچیزی شامل انسان ،حیوان، مناظرطبیعت جلوه ای ازجمال آن زیبای مُطلق هستند. بنابراین عشقبازی بانهاد وباطن پاک، فارغ ازهرگونه بدبینی وشَرّ وشهوترانی،بازیبائیهای پیدا ونهان این جهان، قدردانی وسپاسگزاری ازخالق ِ زیباست. "شاهد" به معنای ِ زیبارو،درحقیقت یک فروغ ازتجلّی ذاتِ زیبای مطلق است در لباس شهود. ونظربازی وعشقبازی حافظانه،عین ِ بندگی، عبادت وشکرگذاریست.
جهان ِ باقی وفانی فدای شاهد وساقی
که سلطانیّ ِ عالم راطفیل عشق می بینم
"سـاغـر"
درظاهر به معنای ظرف شـراب است. امّاساغررساننده ی تنها همین معنانیست. در دیدگاه ِ حافظانه انواع شراب های رنگین ومستی بخش مانند:شراب عشق،شراب محبت ،شراب لعل لب ووووو وجود داردکه شراب انگوری یکی ازآنهاست. سخن دراین نیست که شرابخواری خوب است یابَد. دراین مورد وفواید وزیانهای شرابخواری باید ابن سیناها نظردهند که دردانش طب صاحبنظرهستند. "شراب وشاهد" درجهان بینی حافظ، سلاح ویرانگریست که اردوگاههای فکریِ متشرّعین ِ متعصّبِ یکسویه نگرسُنّی رادرهم کوفته وویران می سازد. زمانی که آنها ریاکاری،فریبکاری ،مکیدنِ خون مردم وووووراجایزدانسته وشراب وشاهد راگناهی نابخشودنی می شمارند سلاح های مخرّب و ویرانگرِ "شراب وشاهد" بکارافتاده وپاسخی بظاهر درسطح عوام اندیش لیکن درباطن حکیمانه،خردمندانه ورندانه دریافت کرده واتاق ِ فکری پوشالی آنها برسرشان آوارمی گردد.
برومعالجه ی خودکن ای نصیحتگو
شراب وشاهدِشیرین که رازیانی داد؟!
مـعــنــی بـیـت : مـن از عشق ومحبّت، ازدوستی ومهرورزی، ازعیش وعشرت وشادمانی، ازشاهدبازی ونظربازی، ازشادزیستن و وشادکردن دلها، ازپایکوبی ودست افشانی دست بر نمی‌دارم. صـدبـارپیش ازاین به توصیه ی نصیحتگوی،ازشرابخواری و عاشقی تـوبه کرده‌ام ونتیجه ی بَدگرفته ام یعنی خودرابیهوده ازشادکامی ومحبت وعشقبازی محروم کردم. توبه هاجزپشیمانی حاصلی نداشته به این نتیجه رسیدم که دیگرتوبه نکنم.
من همان ساعت که ازمی خواستم شدتوبه کار
گفتم این شاخ اَردهد باری پشیمانی بود.!
باغ بـهـشـت وسـایه‌ی طوبیّ وقـصـرو حـور
بـا خـاک کــوی دوست بـرابـر نـمـی‌کـنـم
گویند"طوبـٰی" درختی است در بهشت که به هرخانه ازاهل ِ جنّت سایه ای افکنده وشاخه ای ازمیوه های خوش رنگ وخوش طعم وگوارا برآنان ارزانی دارد!
"حـور" : زن سیاه چشم بهشتی
مـعــنــی بـیـت : درنظرمن اصلا وابدا باغ دل انگیز بهشت و سایه‌ی جانپرور درختِ طوبی ومیوه های رنگارنگش،کاخهای بهشتی و زنانِ سیه چشمش،ارزش اهمیّتی ندارند. برای من گرد وغباری از کوی یـارارزشی والاترازاینها دارنـد وهرگز خاک کوی دوست راباکلّ ِ بهشت وامکاناتش عوض نخواهم کرد.
چوطفلان تابه کی زاهدفریبی
به سیب بوستان وجوی شیرم؟
تـلـقـیــن و درس اهل نـظـر یک اشـارت سـت
گـفـتــم کـنــایـتــی و مـُـکــــَـــــرّر نـمـی‌کـنـم
تـلـقـیـن" : القاء کردن ، آموزش به روش تـکـرار بسیار.امّا ظاهراً دربحثِ عشق آموزش بایک اشارت است.
"اهل نظر" : عاشقان ،رندان ونظربازان که بایک نـظـر بر خوبـان و خوبـرویـان دل می بازند.
"کنایت" :اشاره کردن، پوشیده حرف زدن بطوری که مفهوم آن برای اهل آن ، صریح و روشن باشد.
معنی بـیـت : روش درس دادن وآموزش رندان وعاشقان، متفاوت ازسایرروش ومتدهاست. دردنیای عشق بایک اشاره درس های زیادی ازمعرفت وادب وآگاهی داده می شود واهل ادب واهل نظرهمان موقع درس رافرامی گیرند ونیازی به تکرارنیست. من هم یک اشاره کردم ودیگر دراین مورد حرفی نمی زنم. مباحث دنیای عشق با قیل وقال مدرسه هااززمین تاآسمان متفاوت است.
مباحثی که درآن مجلس جنون می رفت
وَرای مدرسه وقیل وقال ومسئله بود.
هـرگـز نـمـی‌شـود ز سـر خـود خـبــر مـــــــرا
تـا در مـیـان مـیـکـــــده سـر بـر نـمـی‌کـنــم
"از سر خود خبـر نـداشتن" یعنی درحالت ِ ناهشیاری بودن وخودراگم کردن،بی خبری ازاحوالاتِ خود.
"تاسربرنمی کنم" یعنی تاحضورپیدا نمی کنم.
بیت : تا زمانی که در مـیـکـده‌ی حضورندارم ومست نیستم از احوالاتِ خود بی‌خبـرم! یابه بیانی دیگر من وقتی به میکده می روم وجامی شراب می نوشم وسرمست می شوم تازه آنگاه است که خودرا پیدا می کنم ومی فهم که کی هستم ووچه کاربایدانجام دهم. یعنی یک نوع هوشیاری خاصّی به من دست می دهد که غیرازجنس ِ هوشیاری به معنای عمومیست.
بااین حساب معلوم شد که چرا حافظ این همه نسبت به شرابخواری اصرار می ورزد. اودرعالم مستی به نوعی هوشیاری فوق العاده دست پیدا می کند وچشم دلش بینا می گردد. روشن است که چنین حالتِ عالی ازشراب انگوری حاصل نمی شود. این میکده همان خراباتِ رندان وعاشقانست که درآنجا شرابِ معرفت وآگاهی داده می شود و باشراب عشق ومحبّت ازمیهمانان پذیرایی می گردد.
شورشرابِ عشق توآن نفسم رودزسر
کاین سرپُرهوس شودخاکِ درسرای تو
ناصح به طیره گفت که روترکِ عشق کن
مُحتاج جنـگ نـیـست بــرادر نـمـی‌کـنم
ناصح" : کسی که نصیحت می کند. دراینجا ناصح همان قشریّون مخالفِ عشق،شامل واعظ،زاهد،عابد وصوفیست.
"طیره" : غضب،قهر وخشم
مـعــنــی بـیـت :وقتی که طریق عشق راانتخاب کردم وبراین راهِ پاک ومقدّس گام نهادم، یکی ازکینه توزان ِمخالفِ عشق، باخشم وقهروخشونت به من گفت که عشق را کنار بـگـذار و توبه کن وپرهیزگاری وتقواپیشه گیر! باآرامش به اوگفتم برادر! نـیـازی به سیز وجنگ جَدل نیست، پیشنهادِ تورانمی پذیرم وهرگزازطریقِ عشق خارج نخواهم شد.
دراین بیت نغزوزیباوبسیارپُرمایه خیلی نکته ها نهفته است. یکی ازاین نکاتِ خردمندانه وانسانی، این است که انسانها باید به عقاید یکدیگر احترام گذاشته وباباورهای گوناگون بدون جنگ وجَدَل زندگی کنند. کسی حق ندارد دیگران را بازور بازو وشمشیروشلّاق وادارسازد که دست ازباورها واعتقاداتِ خویش بردارد. باورها خصوصی ترین مسایل هرانسان است وکسی حقّ تفتیش وبازپرسی ازطرزاندیشیدن ِکسی را ندارد، چه رسدبه اینکه باتهدید وتکفیر وتبعید وزندان، مجبورسازند که طرزتفکّرش راعوض کند!
دوش آن صَنَم چه خوش گفت درمجلس مُغانم
باکافران چکارت گربُت نمی پرستی!؟!
این تقـوی‌اَم تـمـام که بـا شـاهـدان شـهــر
نـاز و کـرشـمـه بـر سـر مـِـنـبــر نـمـی‌کـنــم
"تقـوی اَم" : تـقـوای من ، پارسایی و پرهیزگاری ِ من
معنی بیت:" همین که من برای جلبِ توجّه ِ زیبارویان ِ شهر وفریفتن ِ آنان همچون واعظِ حُقّه بازاَدا و اصول در نمی آورم کفایت می کند!
درلایه ی پنهان ِ معنی این بیت نیزنکته ی لطیفی نهفته است وآن این است که دریک طرف واعظ بعنوان نماینده یِ زُهد ریایی، برسرمنبر برای مردم ِ ساده دل عشوه واِفاده می کند خودرا پاک ومنزّه معرّفی می کندتابه تعدادِ مُریدان وپیروانش رافزونی بخشد! ودریک طرفِ دیگر حافظ بعنوان نماینده ی رندان پاک باطن، بانظربازی ونگاه کردن درزیبائیها، ازخالق ِ زیبائیها شکرگذاری وقدردانی می کند بی آنکه ریاوَرزد ونیرنگ بکاربندد. حافظ همین که حُقّه ونیرنگ وریا بکارنمی گیرد رابالاترین پرهیزگاری وکمال تقوا می داند. دراین مرام کسی ‌که بی آزاراست وفضولی وحَسد وکینه توزی نکند ازرستگارانست. رستگاری درمَسلکِ حافظانه گریه وضجّه ندارد وکارپیچیده وسختی نیست،شادبودن وشادکردن دل دیگران،عشقورزی وگوش دادن به موسیقی وپرداختن به دست افشانی وتحسین ِ زیبائیها بهترین نوع عبادت وبندگی وپرهیزگاریست.
ای دل مباش یک دَم خالی زعشق ومَستی
وانگه برو که رَستی ازنیستی وهستی
حـافــظ ! جنـاب پـیـر مغـان جای دولت ست
مـن تـرک خـاک‌بـوسـی ایـن در نـمـی‌کـنم
"جـنـاب" :مَحضر، درگاه
پیر مغان: پیر میکده ،انسان عارف کامل ، پیر و مرشدِ حافظ. بعضی بااستنادبه اینکه درمَسلک ومذهبِ زرتشت،شرابخواری حلال است وزرتشت مخالف هرگونه جنگ وخونریزی بوده وکسی رامجبوربه پذیرفتنِ مذهب نکرده،حافظ ارادتمندِ زرتشت شده ووی رابه عنوان پیر وراهنماپذیرفته است:
گفتم شراب وخرقه نه آئینِ مذهب است
گفت این عمل به مذهبِ پیر مغان کنند.
وبعضی دیگربراین باورند که این"پیر" اصلاً وجود نداشته ویک شخصیّت خیالی بوده است.حافظ به درکارگاهِ خیال دست به آفرینش یک پیری روشن ضمیرزده،به او شخصیّتِ کامل بخشیده،سپس وی رابه عنوان شاخص قرارداده ورفتارهای خودرا با اوتنظیم می کند.
برای احتمال اوّلی دلایل فراوانی وجود داردبرای نمونه:
به باغ تازه کن آئین دین زرتشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود
ضمن ِ آنکه معنای لغوی ِ مُغان(جمع مُغ،روحانی زردتشتی) نیزاین احتمال راتقویت وتایید می کند.
"دولـت" : رستـگاری ، نیـک‌بختی "خاک بوسی" : بوسیدن آستان به نشانه‌ی ارادت وادب و احترام قلبی.
مـعــنــی بـیـت : ای حافـظ ! درگاه پیرمغان محلّ اَمن ومطمئن برای رسیدن به پاک دامنی، پاک اندیشی و رستگاریست. من درهیچ شرایطی،این ارادتِ قلبی را بر آستان پـیـر طریقت ترک نخواهم کـرد.
تـا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بـود
سـر مـا خـاک در پـیـر مـُغــان خواهـد بـود.

1397/01/03 19:04
Vijay

درود برهمه دوستان ایرانی
من هندی هستم و فارسی یاد می گیرم. این غزل خیلی زیباست و ان دو بیتی که مخاطب با ناصح است، دو بیتی محبوب ماست. اما در مطلح غزل عشق شاهد چه معنی دارد؟ شما می توانید کمک بنده کنید؟
گر من دوست بسیار عزیز ما خانوم روفیا و آقا ناشناس را دوباره پیدا می کنم بایث شادی بزورگ خواهد بود.
مخلص
وجی دیپ

1397/01/09 21:04
روفیا

سلام ویجی دوست قدیمی
چه خوب که باز نزد ما آمدی!
من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم
شاهد یعنی زیبارو
من عشق بازی با زیبا رویان و جام شراب را ترک نخواهم کرد.

1397/01/11 08:04
Vijay Deep

روفیا گرامی
خیلی ممنونم. من ندانستم که معانی شاهد زیبا رو هم است٬ و چون معانیش را فقط گواه فهم کردم٬ اشتباها فکر کردم که عشق شاهد شاید یک مفهوم عارفانه داشته باشد!
باز هم سپاسگزارم
و امیدوارم که پیامهای من زیاد اشتباهای دستوری ندارند!

1397/01/11 09:04
روفیا

نه ویجی گرامی
متن شما پر از اشتباه نیست، ولی شکل درست آن این است :
من نمی دانستم که یکی از معانی شاهد زیبارو است و چون تنها معنای آن را گواه می دانستم...
امیدوارم که پیام های من اشتباهات دستوری زیادی نداشته باشند. دوست عزیز
اگر پرسش دیگری هم دارید با کمال میل پاسخ می دهم البته اگر بدانم.

1397/01/11 11:04
روفیا

در ضمن ویجی گرامی
در چنین مواردی که یک واژه در واژه نامه هایی مانند دهخدا و معین و عمید چندین معنا دارند و شما سردرگم می شوید که سرانجام کدام معنا مورد نظر شاعر بوده است باید به واژگان نزدیک در همان بیت یا شعر برگردید. گویا به این واژگان قراین می گویند.
اگر اشتباه می کنم لطفا دوستان جان تصحیح کنند.

1397/01/11 11:04
روفیا

در این شعر واژه قرینه برای شاهد، واژه ساغر بوده است.
ساغر که باشد زیبارو می طلبید نه گواه درست است؟
گواه به چه درد می خورد؟
به علاوه مردم معمولا از گواه توبه و توبه شکنی نمی کنند بلکه از زیبارویان توبه می کنند و باز توبه می شکنند.

1397/01/11 13:04
Vijay Deep

روفیا گرامی
خداوند شما را یک دل خالص و محربان برکت کرده است. دست شما درد نکند.روش ِتوضیح دادن شما نه تنها مفید است ولی لذت بخش هم است. شکل دروست متن ما هم خیلی سودبخش است نیز من امروز یک واژه نو و جالب=سردرگم یاد گرفتهم

1397/01/11 13:04
Vijay Deep

.در آینده هم شما را زحمت خواهم داد.!!
با عرض ادب
سگ آستان
وجی

1397/01/12 08:04
روفیا

خوشحالم که از پس حجاب های مکان، فرهنگ و زبان شما لطایف زبان ما را می فهمید و لذت می برید دوست عزیز.

1397/01/12 15:04
Vijay Deep

بسیار خوب! اگرچه من این اصطلاح شوخی آمیز را خیای دوست دارم٬ جای خواندم که در زمنان شاه اینجوری نامه ها می نوشتند!

1397/04/09 07:07
یک ژاژخا

پیشنهاد ب سایت گنجور:
سردر تمامی غزل‌های حافظ و حتا رباعی‌های خیام بیت «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» رو درج کنید XD

1397/05/01 00:08
فرزاد

این شعر در قالب تصنیفی زیبا و ریتمی شورانگیز در چهارگاه که اردوان کامکار ساخته توسط شهرام ناظری در کنسرت کامکارها در حافظیه شیراز خوانده شده .

1397/05/16 08:08
حمیدرضا

درود ووقتتون خوش
در تایید صحبت دوستان که اشاره به حذف ابیاتی از این شعر حافظ داشتند باید عرض کنم که در کتاب نگرشی بر اندیشه و شعرحافظ نوشته اسفندیار کاویان این بیت هست که اینجا حذف شده
شیخم به طنز گفت حرام است مِی ،نخور
گفتم به چشم ، گوش به هر خر نمی کنم
رجوع به صفحه16کتاب کنید

1397/06/22 13:09
بهروز قدرتی

از عشق به پیاله شراب و نگاه به زیبارویان دست نمی کشم هی گفتن نگاه به نامحرم و می خوردن حرام و هی توبه کردم ولی دیگه توبه نمی کنم ولی سر منبرم از طرفی برای جلب توجه زیبارویان نازو کرشمه نمی کنم و به نصیحت هیچکسی که می گه برو ترک عشق کن با کسیم جنگ ندارم ولی نمی کنم و قرب به خدا برای من از رفتن به بهشت مهم تر و تا وقتی که در میکده نیستم یعنی در جمع افرادی مثل خودم نیستم از سر خودم خبر ندارم چون وقتی با موافقان نیستم از خودم حرفی ندارم که در جمع مخالف بزنم و به جای گوش کردن به دروغهای شیخهای شریعت ترجیح می دم در خدمت استاد عرفان خودم باشم و هرگز دست از خدمتش برنمی دارم. و سخن رو کوتاه و با اشاره مثل اهل بصیرت می گم و با توجه و تفکر در اشاره هاشون به لطف خدا راهمو پیدا می کنم.

1397/06/22 16:09
بهروز

حافظ می گه دست از عشق به پیاله شراب و نگاه به زیبارویان نمی کشم و هی گفتن نگاه به نامحرم و می خوردن حرام و منم هی توبه کردم ولی دیگه توبه نمی کنم ولی از طرفیم سر منبرم برای جلب توجه زیبارویان نازو کرشمه نمی کنم و دلم نگه می دارم و نیازیم به جنگ نیست ولی به نصیحت هیچکسیم هر گز ترک عشق نمی کنم و قرب به خدا برای من از رسیدن به بهشت و نعمتهاش مهمتر و تا وقتی که در میکده نیستم یعن در جمع افرادی مثل خودم نیستم از سر خودم خبر ندارم چون چطور خبر داشته باشم وقتی از خودم حرفی ندارم که در جمع مخالف وقتی با موافقانم نیستم بزنم و به جای گوش کردن به حرفهای شیخ شریعت ترجیح می دم در خدمت استاد عرفان خودم باشم و هرگز دست از خدمتش برنمی دارم. و سخن رو کوتاه و با اشاره مثل اهل بصیرت به کنایه گفتم و با توجه و تفکر در اشاره هاشون به لطف خدا راهمو پیدا می کنم.

1397/09/05 15:12
Behzad Behzadi

متن آهنگ آلبوم مامن وفا
شیخم به طنز گفت محمدرضا شجریان

من ترک عشق بازی و ساغر نمی کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور
با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
تلقین درس اهل نظر یک اشارت است
کردم اشارتی و مکرر نمی کنم
هرگز نمی شود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمی کنم
شیخم به طنز گفت حرام است می، مخور
گفتم به چشم، گوش به هر خر نمی کنم
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باور نمی کنم
این تقویَم بس است که چون زاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم
ناصح به طعنه گفت برو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
حافظ جناب پیر مغان مأمن وفاست
من ترک خاک بوسی این در نمی کنم
درود
اینکه منبع شجریان چی و چگونه است اطلاعی ندارم

1397/10/02 15:01
جهان

درود بر حافظ و تمامی حافظ دوستان

1398/07/25 22:09
محمد حسین

ابیات حذف شده:
پیر مغان حکایت معقول میکند. معذورم ار حدیث تو باور نمیکنم
شیخم به طنز گفت حرام است می مخور. گفتم به چشم گوش به هر خر نمیکنم
در ضمن در بیتی که میگوید تلقین درس اهل ..... درستش این است که برای بیت دوم بگوییم «کردم اشارتی و مکرر نمیکنم

1398/07/17 22:10
کرامت

بهترین اجرای این آهنگ کار شهرام ناظری است در کنسرت 77
همچنانکه قبله حافظ پیرمغان است شهرام ناظری نیز قبله اش موسیقی ایرانی است از الحان عربی در موسیقی استفاده نمی کند لحن و آواز و آهنگ کاملا ایرانی است.

1398/07/19 17:10
هانیه

سلام
در مصرع اول از بیت دوم نوشته شده «...قصر و حور»،در صورتی که «...قصرِ حور» درست می باشد.
با نسخه ی چاپی نشر نگارستان کتاب و خوانش شعر هم که مقایسه کردم،قصرِ حور نوشته و خوانده شده بود.
لطفا تصحیح بفرمایید.ممنون

1398/09/10 23:12
احمدآرام نژاد

درود خدمت مسول محترم گنجور وخداقوت به شما
می دانیم در طول تاریخ خودسانسوریهایی باعث شده که ما امروز حتی نتوانیم نام ویا مرام ومسلک بسیاری از مشاهیر گذشته خود را بدانیم
اگر عدم دسترسی به نسخ متعدد می توانست دلیل محکمی برای درج ابیاتی مهم از غزلی باشد که امروز دیگر چیزی از دیوان باقی نمی ماند
اگرکلامی به مذاق برخی خوش نیاید راهکار خذف آن نیست
ان الله لایستحیی مثلا ما بعوضه
توفیق الهی یارتان

1398/12/28 16:02
یاسر رییسوند( پاییز)

سلام دوستان ( یعنی خود گنجور و دیگران حاضر)
نکاتی بنظرم ضروری رسید که کاشته می شود:
_ اشعار حافظ منبعث از روحیات شخصی وی است.
_ اشعار حافظ دارای حافظه ی تاریخی ست .
_ نمی توان برای تفسیر مثلا یک غزل از غزلی دگر شاهد آورد.
_تفسیراتی بر اشعار حافظ و تحصحیحاتی همچنین انجام گرفته است و هر کدام به دلایل شمالی نگرش خود را در آن دیده اند.
_ نسخه های قدیمی قطعا ملاک سندیت هر اثر است .
_ نسخه های قدیمی یافته شده ممکن است در حذف و یا در افزودن دخیل باشند به هر دلیل.
_ حافظ بسیار هوشمندانه در زمانه ی خود موضوعات را درهم تنیده کاشته است به ضروریات تاریخی دوره وی.
_ از این غزل ابیاتی کاسته یا افزوده شده باشد نیاز به دیرینه شناسی متون قدیمی ست یعنی سلیقه ای نیست.کمااینکه در شاهنامه فردوسی خیلی از ابیات بدان افزوده شده است .یا نمونه دیگر اشعار خیام رباعیاتشان عده ای معتقدند کمتر از هفتصد رباعی از آن وی است و دوستداران وی یا با هر عنوانی بدان افزوده اند.
_ این سایت نیز بر مبنای یک نسخه تصحیح شده اشعار شاعران را منتشر می کند .
_ ملاک یافتن واقعیت در هر اثر مبنای پژوهشی دارد.
_ شخص بنده مخالف صد در صد کاهش یا افزایش آثار فاخر ادبیات میهن مان هستم.
_ امیدوارم که گنجور نسخه های قدیمی تر را مد نظر داشته باشد.

با سپاسمندی
پاییز

1398/12/28 16:02
یاسر رییسوند( پاییز)

...در پایان نمونه دیگری از کاهش یا و افزایش آثار ادبی را وی ببیند این ملایمت نیز از بین خواهد رفت.

پاییز

1398/12/28 16:02
یاسر رییسوند( پاییز)

...شخصا بنده بدون مراجعه به نسخه های قدیمی
از طریق محتوا و چگونگی پردازش این غزل به اثبات
می رسانم چرا دچار حذف در این نسخه شده است.
یعنی از طریق رابطه معنایی طولی برقرار میان ابیات.

تا بعد
پاییز

1399/01/23 18:03
محمد موسوی

درود بر شما. اکنون که برای گریز از اشتباه خوانی و خراب شدن وزن، تقویم (بر وزن قطعیم) نوشته اید، بهتر است نگارش نو را برگزینید و بنویسید: تقوی ام. هم وزن درست است و هم خواندن آسان می شود. تندرست باشید

1399/01/30 04:03
Mohsen Zare

سلام و عرض ادب خدمت پیشگاه حضرت حق
و سلام و درود خدمت شما بزرگواران
بنده بیت ششم را با نسخه غنی-قزوینی مقابله کردم و به شکل تقوی ام برخوردم که به نظر حقیر، زیباتر از تقویم است.

1399/05/06 14:08

بیت 5
شیخم به طیره گفت برو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
بیت 7
این تقوی ام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم

1399/05/06 15:08

دوستان مکرر به بیت حذف شده زیر اشاره می کنند:
شیخم به طنز گفت حرام است مِی ،نخور
گفتم به چشم ، گوش به هر خر نمی کنم
--
تصحیح و مقابله آثار کهن کار اساتید ادب است که کارشناس هستند و بر اساس اصولی سره را از نا سره تشخیص می دهند.
به دو دلیل واصح این بیت از حافظ نیست :
1- بیت بی ادبانه و دارای لحن امروزی است و مشابه این کلام در دیوان حافظ نیست
2- در تمامی دیوان حافظ حتی یک بیت که حاوی واژه " خر " باشید یافت نمی شود
سپاس از بزرگانی مثل اساتید قزوینی و غنی که نسخ تصحیح شده و منزه را به رایگان در اختیار ما گذاشته اند ، روحشان شاد.
یا حق

من ترک عشقبازی و ساغر نمیکنم صدبار توبه کردم و دیگر نمیکنم..ناصح به طنز گفت حرامست می مخور گفتم بچشم گوش به هر خر نمیکنم.....این دو بیتحذف شده لطفا بهش اضافه کنید

1399/05/20 15:08

چرا کلمه ی عشق بازی را با کلمه ی عشق شاهد عوض کرده اید

درست میگن پرنگ خانم..کلمه عشقبازی رو باید بنویسید..نمیدونم چرا به شعر حافظ هم رحم نمیکنید..دو بیت هم که حذف شده..لطفا بیشتر استدلال بفرمایید

1399/07/10 02:10
احسان

این غزل نه بیت دارد و کامل آن اینگونه است:
من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور
با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم
هرگز نمی شود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمی کنم
شیخم به طنز گفت حرام است می، مخور
گفتم به چشم، گوش به هر خر نمی کنم
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باور نمی کنم
این تقویَم بس است که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم
ناصح به طعنه گفت رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
حافظ جناب پیر مغان جای دولتست
من ترک خاک بوسی این در نمی کنم

1399/07/14 09:10
پیمان

با عرض ارادت:
دو فرد از بیت ششم بام سازگار نیستند. مگر شاهدان شهر ناز و عشوه روی ممبر میکنند یا زاهدان شهر!؟؟؟
لطف نموده نظر به نسخه های تاریخی متن را درج کنید. باید بنویسید:
این تقویم بس است که چون زاهدان شهر
نازو کرشمه بر سر ممبر نمیکنم

1399/07/14 14:10
nabavar

گرامی پیمان
این تقویم تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی‌کنم
منظورش منبریان و واعظان است که بر سر منبر ناز و کرشمه می کنند، و حافظ به پاکدامنی خود افتخار می کند که چون آنان نیست.

1400/01/12 22:04
S J

با درود
در پاسخ به حضرت "تماشاگه راز" که علت حذف ابیات مورد بحث را نگاه کارشناسانه خوانده اند باید توجه داشت که استفاده از واژه "طنز" در مصرع شیخم به طنز گفت... ورود لفظ "خر" را در مصرع دوم مجاز خواهد کرد در حالی که حذف کامل بیت مذکور الزام بر حذف:
1. بیت بعد از آن مبنی بر "حرامیت تقوای ظاهری در عین کرشمه پای منبر" که منسوب به شیخان است، و
2. دو بیت بعد از آن مبنی بر "باور نکردن حدیث" ذکر شده از جانب شیخ یعنی "حرام بودن می" .
خواهد شد.
...
در حالی که بیت دوم با نظر به "حکایت معقول از پیر مغان" در توجیه "رد حدیث شیخ" ، پای پیر مغان را به غزل وارد کرده و با حذف بیت مذکور عملا بیت آخر در ناهماهنگی کامل با سایر ابیات بر جای خواهد نشست. و این در حالی است که حذف ابیات آخر که محل جایگیری تخلص شاعر است از غزل مربوطه ممکن نیست.
به بیان ساده در صورت حذف بیت مورد بحث عملا 3 بیت دیگر ملزم به حذف خواهند بود و این خصلت ابیات پیوسته لسان الغیب است.
من ترک عشق و شاهد و دلبر نمی کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور
با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
تلقین درس اهل نظر یک اشارت است
کردم اشارتی و مکرر نمی کنم
هرگز نمی شود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمی کنم
شیخم به طنز گفت حرام است می، مخور
گفتم به چشم، گوش به هر خر نمی کنم
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باور نمی کنم
این تقوی‌ام بس است که چون زاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم
ناصح به طیره گفت برو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
حافظ جناب پیر مغان مأمن رضاست
من ترک خاک بوسی این در نمی کنم
لطفا اندیشه شود
با تشکر.

1400/10/02 17:01
برگ بی برگی

این تقوی ام تمام که با شاهدان شهر 

ناز و کرشمه  بر سر منبر نمی کنم 

با در اینجا به معنی بوسیله آمده است و شاهدان شهر یعنی انسانهایی  که به خدا زنده شده و به زیبایی درون رسیده اند و همه اعمال  و گفتارشان از مرکز عدم و ذات خدایی شان سرچشمه  می گیرد  ، لسان الغیب میفرماید  همین تقوی و پرهیزکاری  او را بس است که در گفتار و غزلهای خود از نمد سخنان بزرگان و شاهدان برای خود کلاهی ندوخته و در پی کسب اعتبار و آبروی ساختگی برای خود نمی باشد ، برخی از ما سخنان بزرگان را بطور ناقص با اندک دانشی که با تراوشات ذهنی خود در آمیخته ایم ، بر سر منبر (رسانه) با ناز و کرشمه بیان کرده و به این دانش ذهنی مباهات کرده و برای بیان آنها بر سر مردم منت می گذاریم ، گویی خود خالق این آثار بوده و مهمتر اینکه ناصح دیگران میشویم بدون اینکه سخنان آن بزرگان کمترین تاثیری  بر زندگی خود ما گذاشته باشد ، حافظ میفرماید  این کار عین بی تقوایی ست و ما را از این کار برحذر می دارد . مولانا  نیز در این رابطه انسان را مادامی که خود تشنه لب است به سکوت دعوت می‌کند: 

انصتو یعنی که آبت را به لاغ / هین تلف کم کن که لب خشک است باغ

ترک معشوقی  کن و کن عاشقی /ای گمان کرده که خوب و فایقی

ای که در معنی ز شب خامش تری /گفت خود را چند جویی مشتری

 

1400/11/18 16:02
احسان چراغی

مضمون بیت دوم این غزل، تکرار بیت ۵ غزل ۳۷۲ و بیت ۴ غزل ۳۱۷ حافظ است:

 

واعظ مکن نصیحتِ شوریدگان که ما

با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم

 

سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض

به هوای سر کوی تو برفت از یادم

1401/01/10 11:04
Azim Aldini

اینجا . شیخ هم ب طنز گفت حرام است می مخور گفتم ب چشم گوش ب هر خررر نمیدهم سانسور شده ؟؟؟؟ آیا گنجور سانسور میکنه؟؟؟؟؟

1401/10/12 19:01
Javad +++

خیر در نسخه اقای قزوینی_غنی شعر به این صورت تحریر شده...

1401/04/10 21:07
در سکوت

این غزل را "در سکوت" بشنوید

1401/04/17 11:07
ebrahim nikkhah

 اشاره حافظ  به ساغرهمان مدیتیشن اش(مراقبه)میباشد :

من مدیتیشن ام و تماشای شاهدم(خود واقعی) را ترک نمی کنم.

1402/08/16 04:11
امین

درود بر همگی عزیزان

به گمانم بیت پنجم با توجه به قانون حذف هجای نون ساکن در تقطیع عروضی ، باید «طعن» را به «طعنه» تغییر دهیم تا این قاعده رعایت شود. 

و یا

این شعر را از اشعار استثنایی بدانیم که در آن نون ساکن به عنوان هجای مستقل حساب شده که بعید میدانم چنین باشد. اما ناممکن نیست.

 

ناصح به طعنه گفت که رو ترک عشق کن

محتاج جنگ نیست برادر، نمی‌کنم

1402/08/16 12:11
حمیدرضا

درود، جسارتاً تلقیتان از قاعده‌ای که می‌فرمایید اشتباه است. این قاعده‌ای که می‌فرمایید از نحوهٔ تلفظ طبیعی کلمات استخراج شده و پیش از آن که قاعدهٔ عروضی باشد قاعدهٔ طبیعی تلفظ کلمات است. نون زمانی که پیش از آن هجاهای کشیده (ا-و-ی) بیاید کوتاه خوانده می‌شود و عملاً ایجاد وقفه نمی‌کند مثلاً در عبارت «نان را بده» نون انتهای نان را طوری نمی‌خوانیم که با عبارت «نانه را بده» هموزن دربیاید بلکه آن را طوری ادا می‌کنیم که با «نا را بده» هموزن خوانده می‌شود. در حالی که برای حروف دیگر این وضعیت نیست مثلاً «نام را بده» با «نامه را بده» هموزن است نه «نا را بده».

اینجا حرف پیش از نون کشیده نیست و بلااستثنا همه جا نون در این وضعیت کامل ادا می‌شود. از این جهت جایگزینی طعنه با طعن وزن بیت را تغییر نمی‌دهد و نمی‌تواند بینه‌ای بر برتری ضبط طعنه به طعن باشد.

1402/09/29 18:11
امین

درود جناب حمیدرضا

سپاسگزارم از اینکه عدم دانایی کافی مرا پیرامون عروض فارسی گوشزد نمودید. طبق فرمایش شما و قواعد عروض زبان فارسی میتوان گفت :

نون ساکن پس از مصوت بلند از تقطیع ساقط است. همونطور که فرمودید «نان را بده» با «نا را بده» یکی است چرا که نون پس از مصوت بلند آ آمده است.

در حالی که «وزن را بدست آوردم» اینجا نون ساکن خود هجای کوتاه است و بصورت وَز نُ تقطیع میشود.

در پناه حق

1402/09/03 02:12
فرهود

این شعر را شهرام ناظری با تنظیم اردوان کامکار به زیبایی خوانده است؛ در آلبوم کنسرت ۷۷ .

 

1403/01/03 19:04
حفیظ احمدی

با سلام و خسته نباشید!

فرهاد دریا آوازخوان افغان این شعر حضرت لسان الغیب را در قالب آهنگی سروده است.