غزل شمارهٔ ۳۰۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش هامون
غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش احسان حلاج
غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش محمدرضاکاکائی
غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش آرش خیرآبادی
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش محمدرضا ضیاء
حاشیه ها
معنی بیت 2: داستان عشق گسستنی نیست. ( بی نهایت است.) در انجا زبان گفتار بریده شده است.
معنی بیت 3: سلمی معشوق ما را چه رسیده است و از صاحب سلمی بپرسید در منزلگاه محوب ماکیست ؟! همسایگان کجا هستند و حالشان چطور است ؟
معنی بیت 4: خانه ای که آباد و درست بود ویران و ناپدید گردید وضع آن سرای را از ویرانه های بازمانده بپرسید.
معنی بیت 5: با داشتن کمال زیبایی و نکویی کامروا شدی خداوند چشم زخم حسود را از تو دور کند.
معنی بیت 6: ای قاصد معشوق خداوند تو را نگاه دارد. خانه بر تو فراز باد! خوش آمدی بیا و فرود آی!
معنی بیت 7: میدان مجلس از یاران باده نوش و از قدح مالامال شراب خالی ماند.
معنی بیت 8: شب فراق ظاهر گشت. عجبا در این شب فراق، شبروان خیال جانان چه بازی در بیاورند!
لمالم هم درست است بجای مالامال
مشت با زبر نخست یعنی پر به لری مثلا رود خانه مشت میزند یعنی پر است و مالامال
خوش خبر باشی ای نسیم شمال
................................. زمان وصال
کی به ما میرسد:
2 نسخه (801، 819) عیوضی
که به ما میرسد:
11 نسخه (803، 821، 822، 823، 824، 825، 843 و 2 نسخه یکی متأخر و دیگری بسیار متأخر: 862 و 894 و 2 نسخۀ بیتاریخ) قزوینی- غنی، خانلری، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه، خرمشاهی
که به ما میرسی: 1 نسخه (827)
که رسانی به ما {پیام وصال}: 1 نسخۀ متأخر (874)
غزل 296 و بیت مطلع آن مندرج است در 40 نسخه از نسخ قرن نهم اما ضبطهای 15 نسخه در دسترس است. از ضبطهایی که در نسخههای جدیدتر دیده شد ضبط اکثریت 11 نسخه در نسخ زیر نیز هست:
[نسخۀ فریدون میرزا تیموری (907)، شرح سودی (1003)، 805؟، نسخۀ باباشاه اصفهانی 1012، نسخۀ وصال شیرازی و نسخۀ علینقی شیرازی هر دو از عصر قاجار و چاپ قدسی]
در مصرع نخست:
باشی: 7 نسخه (801، 803، 813، 824، 825، 827 و 1 نسخۀ بسیار متأخر: 894) و از نسخههای جدید [805؟، 1012، وصال شیرازی]
بادی: 9 نسخه (819، 821، 822، 823، 843، 862، 866، 874 و 1 نسخۀ بیتاریخ) و از نسخههای جدید [شرح سودی: 1003]
باد: 1 نسخۀ بیتاریخ و 1 نسخۀ جدید [رونوشتی از نسخۀ مورخ 907 مربوط به قرن دهم]
در نسخ جدید:
داری: [رونوشتی از نسخۀ مورخ 907 مربوط به قرن قرن دهم]
باش: 2 نسخه [نسخۀ خطی علینقی شیرازی و چاپ قدسی]
سلام و درود
برای شروع نگارش الاهی نامه خود از حافظ غزلی خواستم و چه زیبا این غزل هدیه شد.
ان شاءالله خیر است.
رمضان 1395
ظاهرا* در برابر واژه «سلمی» در واژهنامه دهخدا ذکر شده است که:
سلمی . [ س َ ما ] (اِخ ) از عرایس عرب . زنی معشوقه در عرب و مجازاً، هر معشوق را گویند. (غیاث )
خوش خبرباشی ای نسیم شمال
که به ما میرسد زمان وصال
بعد از ورود اسلام به ایران،ادبیّات ما تأثیرات زیادی چه ازنظر قالب و وزن و قافیه و چه از نظر زبان و مفهوم از اشعار عربی پذیرفته است. با بررسی سیر تحوّلات اشعار فارسی از زمان ورود اسلام مشخص میشود که شاعران ایران، به اشعار عربی دسترسی داشته، مطالعه کرده و شاعران آنها را میشناختهاند . "حافظ" نیز که پرورش یافته ی مکتب قرآن واسلام بود وبا درس و آموزش قرآن و تفاسیر آن سر و کار داشته ، با شاعران عرب و شعرشان کاملاًآشنابوده است. بی تردید حافظ بر زبان و ادبیات عرب تسلّط کامل داشته و از آنان نیز تأثیر بسیار پذیرفتهاست.
نسیم شمال: بادصبا، نسیمی که درادبیات ما به عنوان رابط میان عاشق ومعشوق شهرت دارد. ازجانب کوی معشوق می وزد وعطر وبو وپیام اورابه عاشقان می رساند.
دراغلب نسخه ها"که به ما می رسد" ودرچندنسخه نیزاتّفاقاً قدیمی تر ازسایرنسخه ها هستند "کی به ما می رسد" ثبت شده و باتوجّه به کل غزل بنظرمی رسد "کی" معنای حافظانه ترو متناسب ترباروح غزل می باشد که درفراق معشوق سروده شده است.
معنی بیت باخوانش "کی به ما":
ای نسیم صبا امیدوارم خوش خبر بوده باشی وخبرهای خوب وامیدبخش آورده باشی. بگوبدانیم که کی نوبت وصال ودیدارما بامحبوب فراخواهد رسید؟
تاپیش بخت بازروم تهنیت کنان
کومژده ای زمَقدم عیدِوصال تو
قصّةُ العشقِ لا انفصام لها
فُصِمَت ها هُنا لسانُ القال
قصّه العشق : ماجراهای عاشقانه
انفصام: گسیختگی،شکستگی، قطع شدنش
لا: حرف نفی ، هیچ نیست
لـَها: برایش ، برای او
فُصِمَت : بـُریده شد
هاهُنا:اینجا
لِسان: زبان
القال: صحبت کردن ، گفتار
معنی بیت : برای داستان عشق ، به هیچوجه قطع شدنی وجود ندارد، لیکن اینجا در برابر عشق ( در مورد عشق) زبانِ سخن گفتن بُریده شده است. در اینجا زبان ازبازگویی ماجرا عاجز است وگرنه داستان عشق پایان ناپذیر است.
ماجرای من ومعشوق مراپایان نیست
آنچه آغازندارد نپذیرد انجام
ما لِسَلمی و مَن بذی سَلَمِ
أینَ جیرانُنا و کیفَ الحال
ما:چگونه است؟.
ل: حرف وصل.
سلمیٰ:از معشوقه های معروف درادبیات عاشقانه اعراب ، درادبیات ماکنایه ازمعشوق است.
مَن: کسی که
ذیسلم: صاحب سلامتی ، دارای آرامش ، نام مکانی و درختی در بیابان عربستان که مسافران صحرا در زیر سایهی آن استراحت میکردهاند و اینطور که از قصاید عربی استنباط میشود ، سلمٰی در حین سفر گذارش بدانجا افتاده ومدتی استراحت کرده است. دراینجاکنایه ازمنزل معشوق است.
ایْنَ: کجاست؟
جیران: جمع جار،همسایگان دراینجا همدلان وعاشقان
کیْفَ:چگونه است؟
معنی بیت : سلمٰی و کسانی که در "ذی سلم" هستند، چگونه اند؟ همدلان وعاشقان کجایند و حال و روزشان چطور است ؟ ای بادصبا معشوق درچه حالیست، بارگاه اودروضعیست؟ ودوستان واطرافیانش چه کارمی کنند؟
گربه سرمنزل سلمی رسی ای بادصبا
چشم دارم که سلامی برسانی زمنش
عَفَتِ الدارُ بعدَ عافیةٍ
فاسألوا حالَها عَنِ الاطلال
عَفَتْ: ویران گردید
الدّار:خانه
عافیة: آبادانی ،سلامتی
فـَ : پس
اسْـألـُوا: جویا شوید،بپرسید
حالها: وضع و روزگارشان
عن: از
الأطلال: آثار باقی مانده ازویرانی ساختمان
معنی بیت: خانه ای که آبادشده بود اینک ویران شده است از وضع و روزگارهمراهان وهمدلان از باقیمانده ی ویرانه ها بپرسید ومرابا خبرکنید. (کنایه ازروزهای وصالیست که مبدّل به هجران وجدایی شده است)
صبازمنزل جانان گذر دریغ مَدار
وزوبه عاشق بیدل خبردریغ مدار
فی کـَمـال الـْجَمـال نـِلـْتَ مـُنی
صـَــــرَفَ اللهُ عـَنـْــــکَ عـَیـْـنَ
فی: در
جمال: زیبایی
کمال: تمام ، نهایت
نِلتَ: نایل شدی ، رسیدی
مَنٰی: جمع مُنیة ، آرزوها
صَرَفَ: در اینجا کارکرد دعایی دارد ، گرداند و دفع کند
عیْن: چشم
معنی بیت : در نهایتِ زیبایی به آرزوهایت رسیده ای ، خداوند بلا وچشم زخم را از تو دوربگرداند.
نصاب حُسن درحدّ کمال است
زکاتم ده که مسکین وفقیرم
یـا بـَریـدَ الـحِـمٰی حـَمٰـاکَ اللهُ
مـَـرحـَبـامـَـرحـَباتـَعـٰال تـَعـٰال
یـا: حرف ندا ، ای
بـَریدْ: قاصد ، پیام رسان
الحِمٰی: چراگاه قُرق شده برای چهارپایان پادشاه یا بزرگ طایفه ، علفزاری که برای چرای چهارپایان کسی قرق یا محصور شده باشد ، در اینجا سبزهزاری که اقامتگاه اختصاصی معشوق است و کسی به آن دسترسی ندارد
حَما: حمایت کرد ، حفظ کند
کَ : تـورا
مَرحَبا:خوش آمدی
تَعالْ: بـیـا تکرار "مرحبا" و "تعال" تاکیدی برشورواشتیاق است
معنی بیت : ای پیام آورویژه که به سرمنزل معشوق دسترسی داری (ای صبا)خداوند توراحفظ کند بـیـا بـیـا خوش آمدی خوش آمدی
یارب کی آن صبا بوزدکزنسیم آن
گردد شمامه ی کرمش کارسازمن
عرصه ی بزمگاه خالی ماند
از حریفان و جام مالامال
عرصه : میدان ، گستره
بزمگاه : مجلس شادخواری
حریف:هم پیاله
مالامال:لبریز، پـر
معنی بیت : مجالس شادخواری و بزمهای عیش وعشرت، از هم پیالهها و جامهای لبالب ازشراب، خالی مانده است.
زُهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را شد ؟
سایه افکندحالیا شب هجر
تا چه بازند شب روانِ خیال
شبروان: کسانی که در شب حرکت کنند. معمولاً به عیّاران می گفتند آنها که شبانه به کاروانهایورش می بردند وغنایم بدست آمده رادرمیان فقراتقسیم می کردند.
شبروان خیال: خیال عشق به عیّاری تشبیه شده که شبانه به ذهن عاشق شبیخون می زند.
چه بازند: چکارکنند،چه رقم بزنند
شب فراق و دوری فرارسیده،تاببینیم خیال عشق او دراین شب تارهجران چه نقشی رقم خواهدزد . تاببینیم چه خیالپروریها درطول شب هجران خواهیم داشت.
شبِ تنهائیم درقصدِ جان بود
خیالش لطف های بیکران کرد
تُرکِ ما سوی کس نمینگرد
آه از این کبریا وجاه وجلال
تُرک: یغماگردل وجان، زیبا روی چابک وزرنگ، استعاره از معشوق است
کبریا : شکوه وبزرگی ، دراینجا غروروتکبّر
معنی بیت : معشوق مابسیارمغرور وخودپسنداست وبه راحتی به سوی کسی توجّهی نمیکند ، وای از دست این کبر و بزرگی و شکوه که چه هاکه نمی کند.
غلام نرگس جمّاش آن سهی سروم
که ازشراب غرورش به کس نگاهی نیست
حافظا عشق وصابری تا چند
ناله ی عاشقان خوش است بنال
صابری: شکیبایی،صبوری
معنی بیت : ای حافظ، عشق با شکیبایی جور در نمیآید ، تا کی میخواهی صبوری پیشه کنی ؟ آه و زاری وبی تابی عاشقان خیال انگیز و ودلنشین است ، بی تاب باش وبی قراری کـن که آه وناله یِ عاشقانه،روح افزا ودلپذیراست.
مرغ شب خوان رابشارت باد کاندرراه عشق
دوست راباناله ی شبهای بیداران خوشست.
بنظرمیرسد«لاانفصام لها» دربیت دوم این غرل ترجمان وتفسیری باشد برآیه256سوره بقره(آیه دوم آیتالکرسی)که درآن
فرموده(فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (256))که همهگان رابتحقیق ...به تمسک بالعروة الوثقی دعوت میکند...وحافظ بنا برقرائن ونگاهش به عشق «عروة الوثقی»راقصه عشق دانسته وبنا برنظرپیشینش «ازهرزبان که مشنوم نامکرراست»یعنی دیدگاهی بوسعت همه عالم وعالمیان
تعبیر: پیک شادی و خوشبختی از راه می رسد و بهار زندگی به تو طراوت و شادی می بخشد. صبور باش و به ایمان خود اتکا داشته باش که به زودی شاهد آرزو را در بر خواهی گرفت.
در معانی دوستان از بیت هفتم نکته مهمی پوشیده مانده است. عرصه بزمگاه خالی ماند از حریفان و جام مالامال. در اینجا واو، واو مقابله است. یعنی جام مالامال هست ولی حریفان نیستند یعنی خالی ماندن بزمگاه با مالامال بودن جام مقابله شده است. اگر کسی بخواهد واو را واو عطف بخواند باید عبارت را اینطور بخواند: عرصه بزمگاه از جام مالامال خالی ماند. این عبارت غلط است زیرا خالی ماندن از جام مالامال بیمعنیست. از طرف دیگر اگر جامی نیست چرا باید حریفان باشند. یعنی طلب حریفان در نبود جام هم بیمعناست. از سوی دیگر سراسر غزل از وارد شدن یک حال عارفانه و سرمستی آن سخن گفته است و این بیت هم در ادامه همان حال است و حافظ برای این جام مالامال حریفان طلب میکند اما نمییابد.
این غزل را "در سکوت" بشنوید
به نام خدا
با ادب و احترام ،
جناب حافظ در بیت دوم غزل میفرمایند:
قصة العشق لانفصام لها :
پس دین نیک ، دین عشق است .
حق تعالی می فرماید : لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها ،
والله سمیع علیم
و حافظ شیراز تبیین و تفسیرش فرموده :
قصة العشق لانفصام لها
ای برادر ،در این جهان هرچه می اندوزی و پیش می گیری ، تا دم مرگ در یادت می ماند. مگر قصه ی عشق که ناگسستنی ست از تو ، .
که نه تو آن را با خود می بری. ، بل او تو را با خود می برد .