غزل شمارهٔ ۱۰۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش فریدون فرحاندوز
غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش فریبا علومی یزدی
غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش احسان حلاج
غزل شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش شاپرک شیرازی
حاشیه ها
ناز طبیبان = بی اعتنایی و غرور پزشکان
آزرده گزند = رنج و درد و آسیب
آفاق = تمام گیتی ، مردم جهان(جمع افق )
عارضه = بیماری
یغمایی = تاراج
سرو سهی = قامت محبوب
بساط = پهنه
دُژَم = خشمگین ، اندوهناک ، افسرده
سپند = اسپند
حاجت = نیاز
سلام به همه دوستداران لسان الغیب حضرت خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی
جمال صورت و معنی ز امن صحت توست
که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
این بیت در بعض نسخ چنین امده
جمالِ صورت و معنی بیمن همت تست
که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
درب یت اول می شود به همان معنای ظاهری نیز اکتفا کرد، خواجه به معشوق می گوید حتا نار تن لطیف تو توسط طبیبان هم می تواند موجب گزند رساندن به تو شود، بنابراین آرزو می کند؛ حتا به معاینه طبیب هم احتیاج نیفتد...
دژم و نژند را به ریخت ویژه ای به کار امده که دژم ناراحتی ظاهری از قرار چین و تاب دادن به ابرو و ..... و نژند اندوه درونی و نا اندریافتنی در ظاهر است جایی ندیدم تا به امروز اما همین که حافظ به کار ببرد کافیست گردن می نهیم
این غزل زیبا و کم نظیر برای کسی والاتر از معشوق سروده شده. به استناد سخن استادی حافظ شناس دکتر مسیح بهرامیان -در این آشفته بازار حافظ نشناسی که همه کس همه چیز دان اند- حافظ شعر را خطاب به همسرش سروده.
ادروک جان. نژند به معنی افسرده و دلمرده است و هنوز هم بکار می رود.
در روانشناسی اختلالات روانی ( مثل شیزوفرنی) را روان پریشی و اختلالات خلقی ( مثل افسردگی، اضطراب و ..) را اختلالات روان نژندی می گویند.
آه جناب آقای حمید رضا. الان عقده ای کهن از دلم گشوده شد و دردی دیرینه درمان گشت و جراحتی قدیمی التیام یافت. نمی دانم چگونه از شما و آقای بهرامیان-حتما قید حافظ شناس فراموشم نشود- تشکر کنم. خدایا شکر در این تاریکه بازار معرفت شناسی، باز رگه های نورانی شناخت یافت می شود و انسان از ول گردی ناامید نمی شود. چه خوب شد که دانستم حافظ عزیز این شعر را برای همسرش سروده و باز کشف دیگری در همین لحظه بر من روی گشود و آن اینکه اگر حافظ، حافظ شد، بی برو و برگرد به خاطر داشتن اینگونه همسری با این اوصاف بوده است. اوصافی که باید آنها را در ابر انسان ها دید و لا غیر. خوش به حالت حافظ جان که اینگونه همسری داشته ای. کفر خدا می شود و الا من زیارت جامعه ی کبیره را خطاب به اینگونه همسری می خواندم. چون این غزل حافظ شرح موجز و مختصر زیارت جامعه است. خدایا شکر. بی نهایت و بیشتر!(فقط در یک کلام: متاسفم)
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد
برخی بدون ارایه ی دلیل قانع کننده، معتقدند حافظ این غزل برای همسرش سروده است!! برخی دیگرمعتقدند که مخاطبِ این غزل شاه شجاع،محبوب دوست داشتنیِ حافظ است که دربستربیماری افتاده بود وحافظ قصد عیادت ازاونموده وغرلی سروده است.
باتوجّه به اینکه هیچ نامی ازکسی بُرده نشده، نمی توان قاطع نظرداد. مخاطب غزل هرکه بوده، ازنزدیکان ودوستان صمیمی بوده که حافظ اینگونه ازصمیم دل وبامضامین عاشقانه وزیبا آرزوی سلامتی وبهبودی اورا دارد تاهرچه زودتر ازبستربیماری برخیزد.
معنی بیت : ای حبیب، آرزومندم تن لطیف ونازنین توهمیشه ازنعمت سلامتی برخوردارباشد تاهرگزناگزیر نشوی برای مداوا نازپزشک راتحمّل کنی وبا دیدن غرور وبی اعتناییِ اومکدّرشوی. ازخدا خواستارآنم که جسم وجان عزیزتو هیچوقت رنج واندوه نبیند وهمیشه سالم وتندرست باشی.
دراوج نازونعمتی ای پادشاهِ حُسن
یارب مباد تابه قیامت زوال تو
سلامتِ همه آفاق در سلامتِ توست
به هیچ عارضه شخص تودردمند مباد
آفاق: افق ها، کنایه ازچهارگوشه ی جهان
عارضه: بیماری،کسالت، حادثه ی بد
معنی بیت: رونق وسرزندگی وسلامتی درچهارگوشه ی دنیا، ازرونق وجودِ مبارکِ تو وسلامتی تو مایه می گیرد امیدوارم هرگز به هیچ بیماری مبتلا نشوی.
من ودل گرفداشدیم چه باک
غرض اندرمیان سلامت توست
جمالِ صورت ومعنی زاَمنِ صحّتِ توست
که ظاهرت دُژَم و باطنت نَژَند مباد
جمال: زیبایی، حُسن وجاذبه ها
صورت و معنا: ظاهر وباطن.
صحُت: سلامتی.
دژم: گرفته ودرهم، غمگین.
نژند: پژمرده، غصّهدار، افسرده.
معنی بیت: هرچه رونق وصفا وحُسن درظاهر وباطن وجود دارد مدیون سلامتی وسرزنده بودن توست. الهی که هرگز ظاهرزیبای توگرفته وبی حوصله وباطن لطیف تومحزون وافسرده مباشد.
بگرفت کارحُسنت چون عشق من کمالی
خوش باش زانکه نبود این هردورا زوالی
دراین چمن چودرآیدخزان به یغمایی
رَهش به سروسَهی قامتِ بلند مباد
دراین چمن: باغ ، کنایه ازدنیاست. دنیا به باغی ومخاطب، به سروبلندقامتی دردرون این باغ.
سَهی قامت، راست وبلندقد
معنی بیت:
این باغ خواه ناخواه فصل غارت وتاراج ِ خزانی درپیش خواهد داشت آرزومندم که درفصل خزان، هیچ آسیبی ازتاراج بادخزان نبینی وهمچنان بانشاط وسبز ولطیف پایدارباشی.
چشم کردبه هرگوشه روان سیل سرشک
تاسهی سرو تورا تازه ترآبی دارد
درآن بساط که حُسن توجلوه آغازد
مَجال ِطعنه بدبین و بَدپسند مباد
درآن بساط : درآن محفل ، درآن بازار، درآن دوران
مجال: فرصت
دربازارجلوه گری ودلبری، زنانی که نوبت به می رسد وحُسن تو به جلوه گری درمی آید، چنان فضایی شگفت انگیز رقم می خورد که حسودان وبدبینان نیز به حیرت فرومی روند وفرصت حسودی وبد دیدن نیزپیدانمی کنند،زبانشان بند می آید.
چندان بود کِرشمه ونازسَهی قدان
کآید به جلوه سروِ صنوبرخرام ما
هرآن که روی چوماهت به چشم بدبیند
بر آتش تو به جز جان او سِپند مباد
سپند: اسفند، تخم گیاهی که به منظور دفع چشم زخم در آتش میریزند.
معنی بیت: هرکسی که به روی نازنین تو ازروی کینه وحسد بدبنگرد وبدی تورا بخواهد الهی که جان او همچون سپندی برآتش رخسار توبسوزدو خاکستر شود.
حُسن توهمیشه درفزون باد
رویت همه ساله لاله گون باد
شفازگفته ی شکّرفشان حافظ جوی
که حاجتت به علاج گلاب وقند مباد
گفته: شعر وغزل
گلاب وقند: شربت، کنایه ازداروها
معنی بیت: ازغزلیّات حافظ شفا و تندرستی بطلب که همه ازدل برآمده ولاجرم بردل نیر خواهدنشست وبه تو طراوت وتازگی خواهدبخشید. اگربا غزلیّات حافظ مانوس شوی چنان بهبودی وانرژی جسمی وجانی پیدامی کنی که ازشربت گلاب وهمه ی داروها بی نیاز می شوی.
سخن اندردهان دوست شکّر
ولیکن گفته ی حافظ ازآن بِه
سلامت همه چیز در گرو سلامت موچودی است,که همه به او وابسته اند.
خواجه خبر را درقالب انشا ریخته تا عنصر خیال را که رکن شعر است, داشته باشد.
نمی دانم که حافظ این شعر را برای چه کسی سروده است. اما من آن را برای خودم خطاب به استاد شجریان تداعی می کنم.
خطاب به او که بهترین اشعار حافظ را خواند و با موسیقی ایرانی جاودانه کرد.
به نام خدا
سلام
ضمن ارج نهادن به نظرات عزیزان و احنمالاتی که داده شده بنده با توجه به سایر سروده های چناب لسان الغیب معتقدم این غزل زیبا می تواند به نوعی دعا برای سلامتی وجود نازنین حضرت بقیةالله الآعظم مولا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد
سلام،به نظر من حافظ این شعر و واسه امام عصر عجل الله تعالی سروده،ولی هرکسی با نیت خودش میتونه برای شخص مورد نظرش معنی کنه. فقط اینکه چطور میشه از اشعار حافظ به سلامتی رسید برام جای سواله؟دوست دارم بدونم که منظور حافظ دقیقا چی بوده؟
سلام به شما
منم با شما هم نظرم، چون سلامت همهی آفاق فقط در گرو سلامت امام عصر هرزمان هست نه انسانهای عادی! در روایت داریم از لحظهی آفرینش آدم تا قیام قیامت اگر ولیای از جانب خدا بر روی زمین نباشه حیات از زمین برچیده خواهد شد، قیامت هم دقیقا همینطور رخ خواهد داد.
این غزل شدیدا من رو یاد بخش دوم دعای زیبای آل یاسین میاندازه، وقتی که ما برای امام زمان خود دعا میکنیم: اللهم اعذه من شر کل باغ و طاغ و من شر جمیع خلقک و احفظه من بین یدیه... و احرسه...، تا خدا به واسطهی دعای ما ولی عصر رو از بلایا و شر خلق و چنین مسائلی محافظت بکند.
و ظاهر دژم و باطن نژند من رو به یاد ترکیب: المرتقب الخائف در همین دعا میاندازد یعنی امام زمان منتظر اما دچار ترس و خوف هستند. حتما زیارت آل یاسین رو همراه با معنا بخوانید مخصوصا بخش الحاقی یا همان بخش دوم رو.
به نظر من منظور خواجه از اینکه شفا ز گفتهی شکرفشان حافظ جوی یعنی همینکه من برای سلامتی و طول عمر تو ای امام حی و حاضر با زبان خود دعا میکنم امید که از دعای اینجانب شفا و صحت تن و روان داشته باشی.
احمد شاملو در سال 1354 روایتی نو از دیوان حافظ ارائه داده که بر آن مقدمه ای نیز نگاشته است. در ان روایت غزل فوق بدین گونه تصحیح شده:
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد!
وجود نازکت آزرده گزند مباد!
سلامت همه آفاق در سلامت توست؛
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد!
هرآنکه ماه جمالت به چشم بد بیند،
بر آتش تو به جز چشم او سپند مباد!
در آن مقام که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بد بین بد پسند مباد!
کمال صورت و سیرت ز امن صحبت توست؛
که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد!
در این چمن چو در آید خزان یغمایی،
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد!
شفا ز گفته شکرفشان حافظ خواه
که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد!
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
جسم و جان جسمانی و همچنین جان معنی انسان جدای از یکدیگر نیستند و بلکه برای انسان کامل لازم و ملزوم هم میباشند و جناب حافظ بر ضرورت حفظ سلامت تن و همچنین جان معنوی انسان به یک اندازه تاکید میکند . اگر براثر دردی مانند خشم یا حسادت ، جان اصلی انسان آزرده و غمگین شود بدون شک ، جسم و جان جسمانی ما نیز از گزند درامان نخواهد بود و از سوی دیگر اگر بخاطر آسیب هایی مثل عدم تغذیه سالم و رها کردن ورزش یا بوسیله مخدرات و یا مشروب به جسم انسان آسیب وارد شود تا زمان بازسازی و بازگشت سلامت تن مجالی برای پرداخت به تذهیب نفس و تعالی جان نخواهد بود .
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
در اینجا به تاثیر گذاری و تاثیر پذیری انسانها از یکدیگر اشاره شده است که سلامت نفس و جان انسان است که بر روی سایر باشنده های عالم تاثیر مستقیم میگزارد . این بیت از مولاناست که : "غیر نطق و غیر ایما و سجل / صد هزاران ترجمان خیزد ر دل " پس حافظ از انسان میخواهد که از تمام ابعاد هستی خود مراقبت کند تااز دردمندی جان و تن دور بماند
جمال صورت و معنی ز امن صحت توست
که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
حافظ باز هم تاکید میکند که زیبایی و صحت این وجود ظاهر و همچنین رشد و تعالی باطن و جان خدایی انسان هر دو در گرو امنیت سلامتی انسان است و آرزو میکند که جسم و جان ظاهر از غم و اندوه چیزهای این جهان به دور باشد تا باطن و جان اصلی انسان نیز شاداب بماند و از پژمردگی درامان بماند .
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد
میگوید در این آبادانی و سبزی جان اصلی انسان ممکن است هنوز مقداری دلبستگی به چیزهای این جهانی وجود داشته باشد که از آن به خزان یاد کرده است که قصد به یغما بردن آن سبزی و حضور انسان را دارد و امید است که با هشیاری خود اجازه راهیابی به سرو بلند قامت سبزی حضورش را ندهد .
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
در این جهان هستی پس از آنکه زیبایی خدا جلوه کند یعنی انسانی به حضور زنده و سبز شود طعنه و نیش های اشخاص اطراف وی که از روی بد بینی و کج سلیقگی میباشد شروع خواهد شد و امید این است که بر روی انسان سالک راه اثر نگذارد و او بی توجه به آنها با اطمینان به راه خود ادامه دهد .
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
بر آتش تو به جز جان او سپند مباد
در این سبزی حضور که صورت انسان را همچون ماه زیبا میکند برای هرکسی که این زیبایی را با عینک بدبینی خود ببینند آرزو میکنم این حرارت و گرمی چهره زیبای تو اسپند جان او را بسوزاند و مانند اسفند روی آتش او را دگرگون کرده ، به اندیشه وادارد ، شاید او نیز متحول شود .
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی
که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
ای انسان شفای بیماری خود را از این ابیات زندگی بخش حافظ جستجو کن که اگر آن را دریابی دیگر نیازی به علاج خود بوسیله چیزهای به ظاهر شیرین و خوش بوی این جهانی از قبیل ثروتمندی و مقام و تایید و توجه دیگران نخواهد بود .
سلام به حافظ و همه ی خوبان
بارها کلام حافظ من رو آروم کرده.
و دقیقاً همونطور که در بیت آخر گفته
خیلی وقت ها علاجمون رو فقط در غزل حافظ میابیم.
امشب هم حافظ من رو بی نصیب نذاشت.
دوسِت دارم حافظ
بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
این شعر از حیث علوم بلاغی حصر یا قصر دارد و آن از نوع حصر صفت بر موصوف ادعایی است .
1-آرزو می کنم که جسمت نیازمند ناز طبیبان نشود و جانت هیچ آزردگی خاطری پیدا نکند( در آسودگی خاطر،به طببب نیازی نداری)
2-تو که هستی؟! که آسودگی و سلامت کران تا به کران هستی وابسته توست، کالبدت از هر آسیبی به دور باشد!
-واج آرایی حرف ز
۳- از آسودگی و سلامتت، ظاهر و باطن هستی به کمال می رسد، پس ظاهرت اندوهگین و درونت فسرده مباد.لف و نشر مرتب بین صورت و معنی و ظاهر و باطن(خانلری: کمال صورت و معنی ز امن و صحت تست.لف ونشر مشوش بین صورت و معنی با امن وصحت)
۴- آنگاه که پاییز به تاراج باغ روی آورد، راهش به سرو افراشته ات بسته باد!
۵- آنگاه که زیبایی ات جلوه گری کند فرصت عیبجویی برای بدخواهان نخواهد بود
۶- و اگر کسی روی چو ماهت را با چشم بد ببیند، چشمش بر آتش عشقت سپند باشد!(خانلری:بجز چشم او سپند مباد)
۷- شفا( ایهام به کتاب ابن سینا) از گفتار شیرین حافظ بجوی تا از شربت گلاب و قند بی نیاز شوی.
دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح @
سلام/بیت چهارم (در این چمن چو درآید خزان به یغمایی رهش به سرو سهی قامت بلند مباد) در خوانش قشنگ جناب آقای فریدون فرح اندوز ، فراموش شده
متشکرم
این غزل را "در سکوت" بشنوید
King 👑 Pishro
گمان میکنم حافظ این شعر را برای خود سروده است
هرکسی به قدر فهم خودش برای این غزل یک مخاطب منظور داشته وبیان کرده است وهمه محتمل است اماّ،کلّ متن«خطاب» باید نسبت به «متکلم» و«مخاطب» تناسب داشته باشد.هم بدانیم فضای گتمان سیاسی بوده یانه؟شخصی وخانوادگی بوده یا اجتماعی وعمومی؟آیا فضای طرح این مطلب علمی وفلسفی محض بوده یانه؟پاسخ به هریک این پرسشها تیپ خاصی ازمخاطبان ادعا شده را ازرده خطاب،خارج میکند.بنابراین هریک ازاحتمالات گفته شده خوددرگروی چند وچندین احتمال دیگر است.من هم به نوبه ی خودم احتمال بیشتر میدهم که غزل یادشده خطاب به یک زن برجسته وتاثیر گزار باشد، حال زن خود حافظ یا زن حاکم فارس یا معشوقه او،نمیتوان در این فرض به ضرس قاطع مشخص کرد. آنچه مشخص است بیان ماهیّت شناسانه مخاطب نام نبرده شده است.فرضیّه بسیار پر اهمیّت وقابل توجهّی اینک درعصر ما مطرح شده وآن عنایت خاص به سلامت روان زنان است. زن اگراز سلامت روان بهره مند باشد ومرد آنرا مخدوش نکند،دنیا گلستان میشود.اولین میوه خوش این سلامت را مردان میخورند؛همان مردانی که سلامت زنان رابرهم میزنند.
من حافظ را ازروی دیوانش کسی شناخته ام که شعر شکرینش خیال پردازی وصنایع ادبی را به وفور وتمامیّت دارد وهمینها ظاهر بینان را دراینجا متوقف میکند وسد راه ایشان میشود تا قدم جلوتر نگذارند.حافظ هیچ مبالغه نمیکندوشعراو سراسر حکمت است.خود او میگوید:
زحافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطایف حکمی ونکات قرآنی
حافظ نکته های اساسی کاربردی ومفید برای زندگی را،گردآورده ؛چه نکته هایی که ازقرآن انتخاب کرده وچه نکته هایی که ازقول فلاسفه وحکما روایت میکند.
من سر رشته ای در ادبیات یا خافظ شناسی ندارم
ولی با کمی دقت به بیت دوم متوجه میشیم که این شعر در وصف انسان (یا حد اقل انسان عادی) سروده نشده.