غزل شمارهٔ ۱۰۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش فریدون فرحاندوز
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش فریبا علومی یزدی
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش احسان حلاج
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۰۰ به خوانش افسر آریا
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
حکیم عمر خیام
'گوشم از لطافت انگشت نصایحت پر ز لذت است
ای پیر می فروش
درود بر پیر می فروش که ذکرش به خیر باد.او مومنیست با خوانش دیگری از یزدان چنانچه سهروردی وحلاج و عین القضات بودند
اینجا با تخت سلیمان به باد رفتن بازی شدهاست چون مثل هر چیزی ممکنست ان به باد رود و اما نیک میدانیم که ان تختی بوده که ب باد میرفته و پرواز مرده
پرواز میکرده است
پند به پهلوی یعنی راه و روش و همان path است
در بیت نخست ، یادش به خیر باد نیز دیده شده است که به زبان امروز نزدیک تر است.
و اما پند هم چنین نصیحت است و اندرز چنان که حکیم توس می فرماید:
بکوشیم ما نیکی آریم و داد
خنک آنکه پند پدر کرد یاد
و فند که تلفظ دیگری از پند است به معنای فریب و در ترکیبهای فندک! و پر فند و ( پر پند) ...با پوزش از گستاخی
شراب چو لعل روان بخش یار
شراب مصفا چو روی نگار
بیا آن شرابی چو آب حیات
که یابد ز بویش دل از غم نجات
فالی درباره این غزل:
ای صاحب فال،به واسطهء مشکلاتی که
برایتان پیش آمده است،چه درباطن چه،
درظاهرغمگین هستید،اینگونه نباشیدو،،،
به خودغم راندهیدچراکه چراکه زندگی،
زودگذروفانی ودرحال گذراست،قدر،،،،،،
فرصت هارابدانیدوروزهایی که در،،،،،،،،،
پیش روداریدبه اندوه سپری نکنید،،،،،،،،،
خوشابه حال آنانکه پیوسته شراب ،،،،،،،،
شادی سرمیکشند.
خوشابه حال آنانکه پیوسته شراب شادی
سرمی کشند
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
***************************************
***************************************
گفتم به باد میدهدم باده .............
گفتا قبول کن سخن و هرچه باد باد!
ننگ و نام: 17 نسخه (801، 813، 818، 819، 821، 823، 843 و 10 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال
نام و ننگ: 14 نسخه (803، 827، 836 و 11 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ) قزوینی- غنی، سایه، خرمشاهی- جاوید
دین و دل: 1 نسخه (862)
32 نسخه غزل 96 و بیت فوق را دارند. از نسخ کامل کهن مورّخ, نسخ مورخ 822، 824 و 825 خود غزل را فاقدند.
***************************************
***************************************
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
..................... معامله غمگین مباش و شاد
از بهر این: 23 نسخه (801، 827، 836، 843 و 19 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ) قزوینی- غنی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه، خرمشاهی- جاوید
گو بهر این: 4 نسخه (803، 813، 818، 894) خانلری، عیوضی
رو بهر این: 4 نسخه (821، 823، 866، 894)
روید از این: 1 نسخه (819)
32 نسخه غزل 96 و بیت فوق را دارند. از نسخ کامل کهن مورّخ, نسخ مورخ 822، 824 و 825 خود غزل را فاقدند.
***************************************
***************************************
دی، پیر ِ می فروش -که ذکرش به خیر باد-
گفتا: «شراب نوش و غم ِ دل ببر ز ِ یاد»
گفتم: به باد می دهد م باده نام و ننگ»
گفتا: «قبول کن سخن و هرچه باد باد!
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز ِ دست،
از بهر ِ این معامله غمگین مباش و شاد.
پُر کن ز ِ باده جام و دمادم به گوش ِ هوش
بشنو از او حکایت ِ جمشید و کی قباد:
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت ِ سلیمان رود به باد
بی خار، گل نباشد و بی نیش، نوش هم
تدبیر چیست؟ کار ِ جهان این چنین فُتاد
در آرزو ی آن که رسد دل به راحتی
جان در درون ِ سینه غم ِ عشق ِ او نهاد.
هرگز نمی رسد زِ می اش نشئه ی وصال
آن را که ره به میکده ی عشق خود نداد
حافظ گر ات ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد
حافظ شیراز | احمد شاملو
بادیه به معنای کاسه با باده همریشه باید باشد
لغت می و نبید و باده هر سه برابر wine هستند ولی ریشه می و ریختار دیگر آن مل با لغت های اروپایی ای که معنای عسل میدهند نزدیک است مثلا اسم ملیکا و ملیسا و لغت miel به فرانسه به معنای عسل
نبید هم ریشه در سانسکریت و أوستایی دارد و کمی بیشتر به باده ی خرما اشاره میکند
باده اگر به بادیه به معنای کأسه نزدیک شده احتمالا یک خویشاوندی سنجیده شده است ولی بادی که باده در سر میکند إز شیرین سخنی نویسندگانی مانند حافظ است و نباید إز بابت ریشه شناسیک نزدیکی ای میان باد و باده باشد .
جناب کیخا،
خوش برگشتید، باده میگویند چون باد غرور در سر باده گسار می افکند. و باده گویا جام هم بوده است ازیراخویشاوندی آن با بادیه نیز دور نمی نماید،
ای بسا بادیه همان رطل گران باشد
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
پیرمی فروش:
به استناد اغلبِ غزلیّاتی که ازحافظ به دست مارسیده است، تنهاشخصیّتی که مورد قبول بی چون وچرای وی بوده، پیرمی فروش یا پیرمغان،یاهمان پیرخرابات است. حافظ به این شخصیّت که به درستی روشن نیست چه کسی بوده، احترامی خاص قائل است. به اعتقادِ نگارنده ی این مطلب ازآنجاکه حافظِ بیقرار وجوینده ی حقیقت، درچارچوبِ هیچ مذهب وفرقه ای آرام نگرفته وسعی کرده آزاد اندیشی راپیشه ی خودنماید، درپیروی ازیک پیر وراهنما نیز چنین عمل کرده است. اوهیچ راهنما وپیری برای پیروی واطاعت انتخاب نکرده تا هیچ برچسبی به اوبرنخورد. بنظرچنین می رسد که پیرمی فروش یاپیرمغانی که حافظ به کرّات ازاونقل قول می کنداصلاً وجودِ خارجی نداشته ! احتمالاً حافظِ رند وخوش ذوق، درکارگاهِ خیال خویش، یک اَبرانسانی پاک باطن،وارسته،آگاه، دانا باطبعی لطیف آفریده، تابدینوسیله افکار وباورهای شخصی خودرا که فرامذهبی،فراقومی وجهانشمول هستند اززبان او بازگو کند.
مخاطبِ این غزل پندآمیزدقیقاً روشن نیست که چه کسی هست. بعضی براین باورند که حافظ این غزل راپس ازفراربهترین دوست ودلبرجانانه اش شیخ ابواسحق سروده است. مخاطب هرکسی بوده باشد مهم نیست چراکه این غزل سراسرپند واندرزاست وهرکسی به فراخورحال وهوا واعتقادات 7ویش می تواند ازاین پندها عبرت گرفته وبهره مند گردد.
معنی بیت: دیشب پیرمی فروش که یادش به خیر ونامش گرامی وعزیزباد، توصیه می کرد شراب بنوش وبدینوسیله غم واندوه راازلوح دل وجان پاک کن.
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
گفتا نه گفتنیست سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش
گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد
نام وننگ: ترکیبی ازآبرو وبی اعتباریست. دراینجا فقط به معنای شهرت واعتبار وخوشنامی هست که شرابخوردن آن رابربادمی سپارد.
معنی بیت: به پیرمی فروش گفتم: اگرمطابق توصیه ی شما میگساری کنم اعتبار وشهرت من لطمه می خورد. پیرگفت: توصیه ی مرابپذیر قبول کن وشراب بنوش به تبعاتِ منفی ِ آن توجّه نکن بگوقبول دارم هرچه باداباد.
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
معنی بیت: دراین دنیا هیچ چیز پایدار وماندنی نیست درنهایت هم سود ازدست خواهدرفت هم زیان وهم سرمایه ونیزهمه چیز! بنابراین برای هرمعامله ای که انجام می دهی نه آنچنان شادی کن که ازسایرمسایل واخلاقیّات غافل مانی نه آنچنان غمگین باش که چرا زیان دیدم وچراخسارت نصیبِ من شد. با وقایع روزگار واتّفاقات پیرامونی، که ازاساس ناپایدارند هماهنگ وموافق باش وخودرامرنجان که تنها طریق رستگاری این است.
چه جای شُکر وشکایت زنقش نیک وبداست
چوبرصحیفه ی هستی رقم نخواهد ماند.
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
تخت سلیمان: گویند حضرت سلیمان قدرت باد را دراختیار داشته وتختِ اوبربادسوارمی شده است. گرچه دراینجا معنای اوّل بر"باد رفتن ِ تخت سلیمان" نابودی وبه فنارفتنِ حشمت وجاه وجلال سلیمان وناپایداربودن قدرت اوست لیکن درپس زمینه ی معنا این نکته نیزبه ذهن متبادرمی شود که تخت سلیمان برروی باد سوارشده وبه حرکت درمی آمده است.
معنی بیت: اگردل به بادنهی یعنی اگربه جاه وجلال ومقام وثروت دنیایی دلخوش کنی سرانجام همه چیز ازبین خواهدرفت وتودست خالی خواهی ماند. سلیمان رابه یادآور که چقدرثروت وحشمت وقدرت داشت وچگونه حتّی نیروی بادرانیزدر اختیارگرفته بودامّاسرانجام همه چیز راازدست داد!
گِره به بادمزن گرچه برمُراد رود
که این سخن به مثل مورباسلیمان گفت
حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است
کوته کنیم قصّه که عمرت دراز باد
ملالت: ملول بودن، اندوهبار
معنی بیت: ای حافظ اگرپند واندرز حکیمان برای توکسالت باراست واندوه می آورد، پس سخن کوتاه می کنیم وازخداوندمتعال برایت طول عمر طلب می کنیم. پند زمانی اثربخش خواهدبود که شنونده بامیل ورغبت بشنود نه ازروی ملالت واکراه.
پندِ حکیم محض صواب است وعین خیر
فرخنده آن کسی که به سَمع رضاشنید
باسلام وسپاس ازمسئولین عزیز گنجور
درسطر 27 شرح این غزل که تقدیم حضورشد کلمه ی "خویش" به اشتباه " 7ویش " نوشته شده استدعا دارم درصورت امکان قبول زحمت فرموده تصحیح گردد. باعرض پوزش رضا
آقا رضا....حافظ رو با شما شناختم....شاخ نبات حافظ رو کنار گذاشتم کل مطالب شما رو خوندم...بی حاشیه...بی اضافه..خیلی تمیز و حساب شده شرح میدین
باد به دست داشتن کنایه از دست خالی بودن است اما حضرت حافظ آن را به معنای «باد را تحت کنترل داشتن» آورده است. حضرت میفرماید «اگر دل به هیچ بسپاری یعنی هیچ نخواهی و از حدیث سود و زیان بگذری، در آن مقامی که تخت سلیمان نیست و بی ارزش می شود یا در آن مقام که تخت سلیمان بر گرده باد می رود، تو باد را تحت فرمان یا کنترل خواهی داشت.»
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
می گوید ، از آنجا که تخت سلطنت سلیمان به فرمان باد حرکت میکند یا {تخت سلیمان نیز بر باد می رود و هیچ از آن نمی ماند } تو اگر به هیچ راضی باشی ، جز باد در دست، چیزی دیگری نصیب تو نمیشود.
گویا روی سخن حافظ به شیخ ابو اسحق است که اگر خاموش بنشینی و کاری نکنی سلطنت تو ادامه نمی یابد و از دست خواهد رفت
در اینجا شاعر دارد مخاطبش را نصیحت میکند : در دنیایی که حتی سلیمان هم شوی و تخت پادشاهی با ان عظمت هم داشته باشی اخرالامر به باد خواهد رفت و چیزی از ان نخواهد ماند ، تو شراب بنوش و غم سود و زیان بر دل راه مده که تو از سلیمان که بیشتر نیستی . تخت سلیمان هیچ بود و تو اگر دل به هیچ (مال دنیا )دهی عاقبت باد در دست خواهی داشت . یعنی هیچ نخواهی داشت و ضرر کامل کرده ای .
آقای رضا بابت تفاسیر و معانی زیبایتان از غزلیات حضرت حافظ که الحق سبب شناخت و آشنایی بیشتر خواننده با این اعجوبه وصف ناپذیر عالم شعر شده است کمال تشکر را دارم و از خدای حافظ برایتان صحت و یلامتی آرزومندم.
به نظرم مفهوم بیت چهارم این که
در دنیایی که حکومت سلیمان با آن همه شوکت و جلال ازبین رفت پس همه چیز فناپذیر است ، اگر دل بهیچ چیز نبندی و از قید دلبستگی به هر چه در جهان هست آزاد و رها باشی مثل این است که باد را مسخر و رام خودت کرده ای ک به نظرم به مفهوم توانایی درونی واقعی هست
این غزل را "در سکوت" بشنوید
دی پیرِ می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر زِ یاد
دی در لغت مخففِ دیروز است اما در ادبیاتِ عارفانه به معنی هر دّم و لحظه بکار می رود، می فروش پیرِ خرد یا خداوند یا انسانِ کامل است و ذِکر به معنی یادآوری و همچنین پند آمده است، پس حافظ میفرماید یادآوریِ پیرِ خرد که هر لحظه آمادگی عرضه شرابِ خرد و عشق را به همه انسانها دارد موجب خیر و برکت در زندگی ما خواهد شد و نصیحت می کند تا اگر انسان قصدِ آن دارد که غمهای دلِ خود را به فراموشی سپارد جامِ شراب را از وی گرفته و بنوشد، شرابِ انگوری بطور موقت موجب از یاد رفتنِ غمهای انسان می گردد اما شرابِ خردِ ایزدی غمِ انسان را بکلی از یاد می برد و مادامی که انسان در میکده عشق مقیم باشد غم و غصه را به درون وی راهی نخواهد بود .
گفتم به باد می دهد باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هرچه باد ، باد
ترسِ انسان برای پای گذاشتن در میخانه عشق و باده نوشی دلیلِ اصلیِ تردید و انصراف از چنین تصمیمی ست، ترس از دست دادن نام و اعتبارهای تصنعی بدلیلِ تقلیدِ باورهای گذشتگان مانعی بزرگ است برای تبدیل ، که انسان و اطرافیان آنرا ننگ می دانند، پس همین نام و ننگ است که با پذیرشِ پندِ پیرِ خرد بر باد می روند و از آنها اثری برجا نمی ماند، در مصراع دوم میفرماید سخنِ پیر می فروش را قبول کن و اجازه بده این نام و ننگ ها بکلی بر باد روند، هرچه بادا باد یعنی هرچه می خواهد بشود، دل را به دریا بزن ، در غزلی دیگر می فرماید:
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است/ وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
پسحافظ رهایی از نشان جستن ها و همچنین رهایی از ترسِ ننگ و بدنامی در این راه را لازمهٔ شروعِ عاشقی و حضور در میخانه عشق می داند .
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهرِ این معامله غمگین مباش و شاد
خوشنامی و اعتبارهای ساختگی گاهی برای انسان سودآوری دارند، بدنامی و ننگ نیز موجب خُسران و زیان شده و دوستان و اطرافیان از دور و برِ انسان پراکنده می گردند، حافظ میفرماید اصلآ فرض کن همه سرمایه های مادی و اعتبارهای ذهنی از دست بروند، پس بازهم صرفه با چنین معامله ای ست و با از دست دادنِ سود و زیان و اصلِ مایه هرگز غمگین و یا شادمان مباش، یعنی اصلآ اهمیتی برای تبعاتِ چنین تجارتی قایل نباش .مولانا نیز در این رابطه میفرماید؛
هرکه بستاید تو را ، دشنام ده / سود و سرمایه به مفلس وام ده
ایمنی بگذار و جای خوف باش / بگذر از ناموس و رسوا باش و فاش
آزمودم عقل دور اندیش را / بعد از این دیوانه سازم خویش را
عقلِ دوراندیش و محاسبه گر، انسان را از تغییر برحذر داشته و به انسان القا می کند که ضرر خواهد کرد، پس لازمه عاشقی دیوانگی ست .
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تختِ سلیمان رود به باد
"هیچ" واژه مهمی در عرفان است، یعنی از همه چیز گذشتن و فراغت از شش جهتِ مکانی (بالا ، پایین ، چپ ، راست ، پیش رو ، پشت سر ) و در لحظه بودن است، به آن مُقام نیز می گویند که غیر قابل توصیف است پس عرفا آنرا هیچ نامیده اند، انسانِ عاشقی که عقل دور اندیش را رها و دیوانگی پیشه کرده و دل به هیچ نهد بادِ زندگی و کن فکانِ هستی بر وفقِ مراد او خواهد وزید و در جهتِ اراده اوخواهد بود، همانگونه که اگر از این منظر بنگری تختی که حضرت سلیمان بر آن می نشست نیز به وسیله چنین بادی حرکت می کرد و درواقع باد بر فرمانِ سلیمانِ نبی بود و به هر سوی که اراده می نمود حرکت می کرد، حافظ در عین حال که منظور خود را در این بیت می رساند تفسیرِ چگونگی مطیع بودنِ باد در برابر اراده سلیمان را بیان می کند ، واضح است بادِ ذکر شده در قرآن با بادهای زمینی تفاوت اساسی دارد که آنرا بادِ موافق نیز نامیده اند، این باد کن فکان موجبِ کمک و همکاری کائنات شده و امرِ زنده شدنِ عاشق به خداوند را تسریع نموده، حتی امور مادی را بر وفق مرادِ چنین انسانِ عاشقی که دلِ خود را به هیچ یا عّدم سپرده است به پیش می برد و در مجموع بادِ زندگی بر وفق اراده اوست .
حافظ گرت ز پندِ حکیمان ملامت است
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد
حافظ میفرماید اگر چنین پندهایی که از طرف حکیمان و انسانهایی که به هیچ یا عدم رسیده اند بر ما خوانده می شوند ملول می شوی و حوصله شنیدنش را نداری ، قصه را کوتاه میکنم و ادامه نمی دهم ، زیرا مؤثر واقع نخواهد شد، پس عمرت دراز باد و همه چیز باش، شاید پس از غم و دردهای متعددی که متحمل شدی ادامه این قصه را از حافظ جویا شوی، غالبِ ما انسانها هیچ که نیستیم، هیچ، بلکه خود را با داشته های دنیوی خود از قبیل پول ، مقام ، فرزندان و خانواده ، اعتبار و نام و دانش یا اعتقادات و باورهای خود توصیف می کنیم ، غم گذشته ها را می خوریم و خوشبختی را در آینده به انتظار می نشینیم، پس با گذشتِ زمان معنای قصه حافظ را درخواهیم یافت و شاید آن هنگام پند پیرمی فروش را بگوشِ جان پذیرفته و شراب نوش کنیم .
با سلام
آقا رضا/ساقی/... متشکرم. دمت گرمو سرت خوش باد جاوید.
من همیشه به امید خواندن توضیحات شما میام و... شکر که تا حالا ناامید نشدم.
---------
برگ بی برگی هم ممنون...
یه توضیحی نوشتید که کپی میکنم ""شرابِ انگوری بطور موقت موجب از یاد رفتنِ غمهای انسان می گردند ، اما شرابِ خردِ ایزدی غمِ انسان را بکلی از یاد می برد و مادامی که انسان در میکده عشق مقیم باشد غم و غصه را به درون وی راهی نخواهد بود .""
یعنی اثر شراب انگوری موقت/اثر شراب الهی دائمی/....فکر کردم اگر بنا به اقامت باشد تا غمها فراموش شود، در میکده ی عشق یاغیر عشق چه فرقی دارد؟ باید دائم می نوشید تا غمها فراموش شود. پس اثر هر دو نوع می موقتیست. حال... اگر از میخانه ی عشق آدرسی دارید بفرمایید... وگرنه ، من حدم همون میخونه ی سر کوچه مون بیشتر نیست. یعنی که شاید هر دوتاشون یکی هستند.
قران برای هدایت انسانها نازل شده. پس چطور "باد" در قران با باد های زمینی تفاوت اساسی داره؟ و "باد موافق" بنظرم یک اصطلاحه که از کشتیرانی گرفته شده. یعنی همه چیز بر وفق مراده. بعد توضیح شما میگه که باد ی که سلیمان بر آن سوار میشد از نوع باد موافقه؟ کمی گیج شدم. نتونستم توضیحات شما رو هضم کنم.
----------------------------
دکتر صحافیان عزیز...... ممنون
در خصوص نکته پایان متن تون، بیشتر توضیح بدهید لطفا.
با سپاس