شمارهٔ ۳
در ازل کاین جلوه در خاک و گل آدم نبود
مهر رخسار علی را از تجلی کم نبود
از لب لعلش دمی در طینت آدم دمید
گر نبود آندم، نشان از هستی آدم نبود
عاشقانرا با رخ و زلفش عجایب عالمی
بود کاندر وی خبر از آدم و عالم نبود
بزم عیشی بود از مهر رخش عشاقرا
کاندرو از چین زلفش حلقه ماتم نبود
جام می بر نام وی میزد دم از دور وصال
بزم عشرت را که در آن بزم نام از جم نبود
بزم خاصان بود و با لعل لب میگون یار
جز لب پیمانه و ساغر لبی همدم نبود
شانه با چندین زبان از راز عشقش دم نزد
گرچه با زلف پریشانش جز او محرم نبود
در ره عشقش نبود این پیچ و تاب ار بر رخش
این همه چین و شکن از زلف خم در خم نبود
دم زدی از راز عشقش حضرت خاتم اگر
مهر خاموشی ازین دم بر لب خاتم نبود
در کتابت نام او را اسم اعظم کرده اند
زانکه حق را نامی از نام علی اعظم نبود
گر نبودی این کرامت فیض آن صاحب کرم
نقش این خط لفظ کرمنا بنی آدم نبود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در ازل کاین جلوه در خاک و گل آدم نبود
مهر رخسار علی را از تجلی کم نبود
هوش مصنوعی: در ابتدا که هنوز آدمی از خاک و گل نیامده بود، زیبایی و نور چشمنواز چهره علی هیچگونه کمبودی نداشت و همچنان درخشان بود.
از لب لعلش دمی در طینت آدم دمید
گر نبود آندم، نشان از هستی آدم نبود
هوش مصنوعی: از لب شیرین او، نفسی در وجود آدم دمیده شد. اگر آن لحظه این دم وجود نمیداشت، شاید هیچ نشانهای از وجود آدم نیز نمیبود.
عاشقانرا با رخ و زلفش عجایب عالمی
بود کاندر وی خبر از آدم و عالم نبود
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر زیبایی و موهای او شگفتیهای زیادی را تجربه میکنند، به طوری که در این زیبایی دیگر خبری از انسان و جهان نمیماند.
بزم عیشی بود از مهر رخش عشاقرا
کاندرو از چین زلفش حلقه ماتم نبود
هوش مصنوعی: مجلس شادی و نشاطی بود که به خاطر زیبایی چهره محبوب، عاشقان را به وجد میآورد. در آنجا از پیچیدگی و زیبایی موهای او نشانی از غم و اندوه وجود نداشت.
جام می بر نام وی میزد دم از دور وصال
بزم عشرت را که در آن بزم نام از جم نبود
هوش مصنوعی: در جشن و میگساری که نامی از جم نبود، جامی بر سر نام او زده میشد و از دور به وصال عشق میپرداختند.
بزم خاصان بود و با لعل لب میگون یار
جز لب پیمانه و ساغر لبی همدم نبود
هوش مصنوعی: در این مهمانی ویژه، تنها لبهای سرخ و شربت میگون معشوق بود که در کنار هم قرار داشتند و جز جام و لیوانی برای همصحبتی وجود نداشت.
شانه با چندین زبان از راز عشقش دم نزد
گرچه با زلف پریشانش جز او محرم نبود
هوش مصنوعی: شانه، با وجودی که زبانهای زیادی را میشناسد، از راز عشق او سخن نمیگوید. با این حال، هیچکس جز او با زلفهای آشفتهاش آشنا نیست.
در ره عشقش نبود این پیچ و تاب ار بر رخش
این همه چین و شکن از زلف خم در خم نبود
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشقش این همه مشکل و پیچیدگی وجود نداشت، زیباییهای چهرهاش که این همه ناز و شکن دارند، ناشی از زلفهایش نبود که در هم تابیدهاند.
دم زدی از راز عشقش حضرت خاتم اگر
مهر خاموشی ازین دم بر لب خاتم نبود
هوش مصنوعی: اگر از عشق حضرت خاتم (پیامبر اسلام) سخن گفتهای، اما اگر عشق او در دل تو خاموش باشد، این سخن بیمعناست.
در کتابت نام او را اسم اعظم کرده اند
زانکه حق را نامی از نام علی اعظم نبود
هوش مصنوعی: در کتابهای شما نام او را بزرگترین نام قرار دادهاند، زیرا هیچ نامی از نام علی بزرگتر نیست.
گر نبودی این کرامت فیض آن صاحب کرم
نقش این خط لفظ کرمنا بنی آدم نبود
هوش مصنوعی: اگر این بخشش و کرامت از جانب آن صاحب کرم نبود، بدون شک نام و نشانی از ما انسانها و این خط زیبا که نشاندهنده پیوند ما با فضل و کرم است، وجود نداشت.