شمارهٔ ۴۰
بندگی بر در مردان خدا دین من است
خاک راه همه عالم شدن آئین من است
توتیائی است عجب خاک ره اهل نظر
که در او روشنی چشم جهان بین من است
گر بسگبانی ایندر بپذیرند مرا
بندگان ره حق، غایت تمکین من است
من همان بنده هر دشمن دیرین خودم
شیخ این شهر اگر دشمن دیرین من است
همه شب خفته ام و چشم عنایت بیدار
پاس لطفش نگران بر سر بالین من است
خنگ تسلیم و رضا گر بودم زیر رکاب
اطلس چرخ نهم غاشیه برزین من است
جام کیخسرو و آئینه اسکندر اگر
دیده باشی، بمثل جام سفالین من است
من بدل کین کسم نیست بگو رو خوشباش
زاهد ار روز و شب اندر بدلش کین من است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بندگی بر در مردان خدا دین من است
خاک راه همه عالم شدن آئین من است
هوش مصنوعی: خدمتگزاری و بندگی در کنار مردان خدا، راه و رسم زندگی من است و مقصد من این است که خود را خاکِ پای همه انسانها قرار دهم.
توتیائی است عجب خاک ره اهل نظر
که در او روشنی چشم جهان بین من است
هوش مصنوعی: غبار پای اهل نظر عجیب است؛ زیرا در همین خاک، روشنی چشم من و بینش جهانیام نهفته است.
گر بسگبانی ایندر بپذیرند مرا
بندگان ره حق، غایت تمکین من است
هوش مصنوعی: اگر به عنوان یک نگهبان بپذیرند، برای من بندگان خداوند در مسیر حقیقت، اوج تسلیم و اطاعت من خواهد بود.
من همان بنده هر دشمن دیرین خودم
شیخ این شهر اگر دشمن دیرین من است
هوش مصنوعی: من همچنان بنده و خادم دشمن قدیمیام هستم، حتی اگر آن دشمن همین شیخ این شهر باشد.
همه شب خفته ام و چشم عنایت بیدار
پاس لطفش نگران بر سر بالین من است
هوش مصنوعی: تمام شب در خواب به سر میبرم و چشمی که به من لطف دارد، بیدار است و با نگرانی بر بالین من نظارت میکند.
خنگ تسلیم و رضا گر بودم زیر رکاب
اطلس چرخ نهم غاشیه برزین من است
هوش مصنوعی: اگر من هم مانند افراد نادان تسلیم و راضی بودم، زیر چرخ افراشته آسمان، دیگران بر من حکومت میکردند و من به خاکی سر فرود میآوردم.
جام کیخسرو و آئینه اسکندر اگر
دیده باشی، بمثل جام سفالین من است
هوش مصنوعی: اگر جام کیخسرو و آینه اسکندر را دیده باشی، باید بگم که برای من مانند یک جام سفالی است.
من بدل کین کسم نیست بگو رو خوشباش
زاهد ار روز و شب اندر بدلش کین من است
هوش مصنوعی: من کسی نیستم که برای کسی کینه به دل بگیرم. به زاهد بگو که با خوشحالی زندگی کند، حتی اگر روز و شب به خاطر کینه من بگذرد.

میرزا حبیب خراسانی