گنجور

شمارهٔ ۲۳

ایکه کشتی ز انتظار مرا
آمدی وقت احتضار مرا
توگلی، گل ز خار ناچار است
گرد خود گیرهم چو خار مرا
اختیاری به کار خویشم بود
برد عشقت ز اختیار مرا
تا تو کردی کنار، موج سرشک
شد چو دریاری بی کنار مرا
بوسه ای خون بهام بخش از لب
که دو چشم تو کشت زار مرا
تو چو من صد شکار خواهی کرد
نشود چون توئی شکار مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایکه کشتی ز انتظار مرا
آمدی وقت احتضار مرا
هوش مصنوعی: تو مانند کشتی‌ای هستی که در زمان انتظار من به کمکم آمده‌ای، در زمانی که به شدت در حال حاضر با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنم.
توگلی، گل ز خار ناچار است
گرد خود گیرهم چو خار مرا
هوش مصنوعی: تو، گل هستی و مجبور هستی که از خاری که به دور خود داری، محافظت کنی. من هم مانند آن خار هستم که دور تو را گرفته‌ام.
اختیاری به کار خویشم بود
برد عشقت ز اختیار مرا
هوش مصنوعی: من در کارهای خود مختار هستم، اما محبت تو باعث شده که اختیار از دستم برود.
تا تو کردی کنار، موج سرشک
شد چو دریاری بی کنار مرا
هوش مصنوعی: وقتی تو از من فاصله گرفتی، اشک‌های من به قدری زیاد شدند که مثل دریایی بی‌کران احساس تنهایی می‌کنم.
بوسه ای خون بهام بخش از لب
که دو چشم تو کشت زار مرا
هوش مصنوعی: بوسه‌ای که از لب‌های تو می‌گیرم، مانند خونی است که به من زندگی می‌بخشد، در حالی که نگاه تو مرا به ویرانی می‌کشاند.
تو چو من صد شکار خواهی کرد
نشود چون توئی شکار مرا
هوش مصنوعی: تو نیز مانند من خواهان شکار زیادی هستی، اما هیچ‌کس نمی‌تواند مانند تو به شکار من بپردازد.