گنجور

شمارهٔ ۲۲

یارب بدست ما که داد امشب گریبان ترا
ندهیم تا دامان حشر از دست دامان ترا
نیکت چو جان آرم ببریکدست آرم بر کمر
گیرم بآن دست دگر زلف پریشان ترا
طفل یتیم و سلب سرخ هر چند میدانند حیف
یارب منم کاینسان برم سلب زنخدان ترا
برخیز و پا نه در چمن دوری بزن با نسترن
تا بو که بیند سر و بن قد خرامان ترا

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارب بدست ما که داد امشب گریبان ترا
ندهیم تا دامان حشر از دست دامان ترا
هوش مصنوعی: ای خدا، کاری کن که امشب ما به گریبان تو دست نزنیم، تا روز قیامت نیز از دامن تو دور نمانیم.
نیکت چو جان آرم ببریکدست آرم بر کمر
گیرم بآن دست دگر زلف پریشان ترا
هوش مصنوعی: دست راست خود را به تو می‌سپارم و با دست چپم زلف‌های پریشان تو را می‌گیرم.
طفل یتیم و سلب سرخ هر چند میدانند حیف
یارب منم کاینسان برم سلب زنخدان ترا
هوش مصنوعی: این بیت به حالتی اشاره دارد که کودک یتیمی، در غم و اندوهی عمیق به سر می‌برد و از خداوند درخواست می‌کند که چرا برخی افراد به او ظلم می‌کنند. او در دلگری می‌گوید که حیف است که انسان‌ها به جای مهربانی و محبت، به او آسیب می‌زنند و به سلب آرامش او ادامه می‌دهند.
برخیز و پا نه در چمن دوری بزن با نسترن
تا بو که بیند سر و بن قد خرامان ترا
هوش مصنوعی: بپاخیز و با نسترن در دشت بچرخ، تا دیگران قد و قامت خوش‌تراش تو را ببینند و از زیبایی‌ات لذت ببرند.