گنجور

شمارهٔ ۱۸

از عقل، عشق کرده عجب بی خبر مرا
هر سو کشد چو مردم بی پا و سر مرا
افسانه میکنی سخنان مرا گمان
افسانه ایست نیز از این خوبتر مرا
هر نیمه شب خیال تو تا وقت صبحدم
شیرین چو جان و دل کشد اندر ببر مرا
هر صبحدم رسول تو با صد نوید لطف
چون آفتاب حلقه بکوبد بدر مرا
در مدرس حقایق تحصیل علم عشق
بسیار کرده ام، تو مخوان بی هنر مرا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.