شمارهٔ ۱۷۶
کفر زلف تو دگر باره مسلمانم کرد
کافری راهنمائی سوی ایمانم کرد
گبرکی بودم بهروز لقب، نور رسول
تافت از روزن دل حضرت سلمانم کرد
مکن انکار که از همت مردان چه عجب
مور بودم نفس پیر، سلیمانم کرد
خضر وقت آمد و از لطف بیکباره خلاص
ناگه از پیروی غول بیابانم کرد
مرده ای بودم پوسیده تن اندر بکفن
نفحه عیسوی آمد همه تن جانم کرد
آدمی نیستم ار شاکر نعمت نبوم
دیو بودم، کرم و لطف تو انسانم کرد
زرد بودم ، کرم و جودِ تو بخشید صفا
درد بودم نظر لطف تو درمانم کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کفر زلف تو دگر باره مسلمانم کرد
کافری راهنمائی سوی ایمانم کرد
هوش مصنوعی: زلف تو دوباره موجب شد که به راه ایمان برگردم، چرا که این کافری که در دل داشتم، مرا به سمت ایمان هدایت کرد.
گبرکی بودم بهروز لقب، نور رسول
تافت از روزن دل حضرت سلمانم کرد
هوش مصنوعی: در گذشته مثل فردی از یک قوم نا آشنا بودم، اما نور پیامبر به من تابید و دلم مانند حضرت سلمان روشن شد.
مکن انکار که از همت مردان چه عجب
مور بودم نفس پیر، سلیمانم کرد
هوش مصنوعی: انکار نکن که از تلاش و همت مردان چه شگفتآور است؛ من که مانند یک مور هستم، به برکت روح سلیمان به زندگی ادامه میدهم.
خضر وقت آمد و از لطف بیکباره خلاص
ناگه از پیروی غول بیابانم کرد
هوش مصنوعی: زمانی خضر (شخصیتی افسانهای) آمد و به طور ناگهانی و با لطفش مرا از پیروی یک غول (ناامیدی یا دشواری) در بیابان نجات داد.
مرده ای بودم پوسیده تن اندر بکفن
نفحه عیسوی آمد همه تن جانم کرد
هوش مصنوعی: من در گذشته مردهای بودم که در خویش پوسیده شده بودم، ولی یک نسیم الهی مثل نفخه عیسوی به من وزید و تمام وجودم را جان داد.
آدمی نیستم ار شاکر نعمت نبوم
دیو بودم، کرم و لطف تو انسانم کرد
هوش مصنوعی: من آدمی نیستم که شکر نعمتهایت را به جا بیاورم، در واقع قبل از این لطف و کرم تو، به نوعی دیو بودم. محبت و بزرگواری تو باعث شد به انسان تبدیل شوم.
زرد بودم ، کرم و جودِ تو بخشید صفا
درد بودم نظر لطف تو درمانم کرد
هوش مصنوعی: من در حالتی زرد و پژمرده بودم، ولی کرم و بخشش تو به من آرامش و زیبایی عطا کرد. دردی داشتم که با نگاه محبتآمیز تو بهبود یافتم.
حاشیه ها
1403/02/20 18:05
سیدمحمد جهانشاهی
زَرد بودم ، کرَم و جودِ تو بخشید صفا

میرزا حبیب خراسانی