شمارهٔ ۱۶۸
خوشا شراب و جوانی و می ببانگ سرود
تنعمی به از این در جهان نخواهد بود
نگار مهوش و ساقی بحالت مستی
شراب بی غش و صافی بناله دف و رود
گر این بپای شود هست گلبنی بی خار
ور آن بدست فتد هست آتشی بی دود
دو دوست دست بهم داده سر خوش از باده
کنار سبزه و آب روان بگفت و شنود
بهم نشسته بیکجا چو لاله و نرگس
یکی قدح بکف و دیگری خمار آلود
اگر میسرت این عیش میشود خوش باش
وگرنه حسرت و افسوس می ندارد سود
حبیب قانع از این باغ شو بنظاره
و گرنه کی دهدت دست عمده مقصود
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشا شراب و جوانی و می ببانگ سرود
تنعمی به از این در جهان نخواهد بود
هوش مصنوعی: آشامیدن شراب و جوانی و آهنگ شادی، یکی از لذتهای زندگی است و در این دنیا چیزی بهتر از آن پیدا نخواهد شد.
نگار مهوش و ساقی بحالت مستی
شراب بی غش و صافی بناله دف و رود
هوش مصنوعی: عشق زیبایی مانند نگار و میگساری همچون ساقی را در حالت مستی توصیف میکند، شرابی ناب و خالص که باعث میشود لذت از نغمههای دف و صدای رودخانه را احساس کنیم.
گر این بپای شود هست گلبنی بی خار
ور آن بدست فتد هست آتشی بی دود
هوش مصنوعی: اگر این پایگاه (وجود) به کمال برسد، وجودی همانند باغی پر از گل بدون خار خواهد بود، و اگر آن در دست گرفته شود، مانند آتش خواهد بود بدون دود.
دو دوست دست بهم داده سر خوش از باده
کنار سبزه و آب روان بگفت و شنود
هوش مصنوعی: دو دوست که خوشحال و سرمست از شراب هستند، دست در دست هم در کنار سبزه و جوی آب نشستهاند و با هم صحبت میکنند و به گفتگو میپردازند.
بهم نشسته بیکجا چو لاله و نرگس
یکی قدح بکف و دیگری خمار آلود
هوش مصنوعی: دو گل لاله و نرگس در یک مکان کنار هم نشستهاند، یکی در دستش جامی دارد و دیگری چهرهاش در حال مستی و خوابآلودگی است.
اگر میسرت این عیش میشود خوش باش
وگرنه حسرت و افسوس می ندارد سود
هوش مصنوعی: اگر این لذت به دست آوردی، خوشحال باش، و اگر نه، دیگر از حسرت و اندوه فایدهای ندارد.
حبیب قانع از این باغ شو بنظاره
و گرنه کی دهدت دست عمده مقصود
هوش مصنوعی: دوست عزیز، از این باغ دور شو و به تماشای آن نپرداز، وگرنه کی میتواند به تو کمک کند تا به اهداف بزرگت دست یابی؟