گنجور

شمارهٔ ۱۴۶

هیچ می گوئی مراد دلداده ای دیوانه بود
با خیالم آشنا وز خویشتن بیگانه بود
هیچ می گوئی که نزد شمع رخسارم شبی
نیم جانی سوخته بال و پری پروانه بود
هیچ میآید بخاطر مرا ترا ای آفتاب
کز فروغت پرتوی در روزن اینخانه بود
هیچ میآید بخاطر شاه خوبانرا که شب
با گدا خفته بیک بالین و یک کاشانه بود
دست ما در گردنش افتاده چون طوق گران
چنگ ما در طره اش پیچید همچون شانه بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هیچ می گوئی مراد دلداده ای دیوانه بود
با خیالم آشنا وز خویشتن بیگانه بود
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی کسی که محبوبش را دوست دارد، در حقیقت دیوانه است و از دنیای واقعی فاصله گرفته و تنها با خیال خود زندگی می‌کند؟
هیچ می گوئی که نزد شمع رخسارم شبی
نیم جانی سوخته بال و پری پروانه بود
هوش مصنوعی: تو می‌گویی که هنگام شب، وقتی در کنار شمع نشسته‌ام، چهره‌ام چنان زیبا می‌شود که گویی پروانه‌ای با بال‌های سوخته در کنارم است.
هیچ میآید بخاطر مرا ترا ای آفتاب
کز فروغت پرتوی در روزن اینخانه بود
هوش مصنوعی: آیا تو به خاطر من به اینجا می‌آیی ای خورشید، زیرا روشنایی تو نوری را در این خانه به وجود آورده است؟
هیچ میآید بخاطر شاه خوبانرا که شب
با گدا خفته بیک بالین و یک کاشانه بود
هوش مصنوعی: آیا برای شاهان زیبا، آرزویی وجود دارد که شب را در کنار گدا بگذرانند، در یک بستر و در یک خانه؟
دست ما در گردنش افتاده چون طوق گران
چنگ ما در طره اش پیچید همچون شانه بود
هوش مصنوعی: ما بر گردن او مانند یک طوق سنگین تسلط داریم و دست ما در موهایش به‌طور پیچیده‌ای درهم رفته است، مانند شانه‌ای که در موها فرو می‌رود.