گنجور

شمارهٔ ۱۴۱

می زدن در بزم نادانان ز نادانی بود
با گرانجانان سخن گفتن گرانجانی بود
راح ریحانی بجز با یار روحانی منوش
این سخن بشنو که از اسرار روحانی بود
پاکبازانرا چرا ناید به دشواری بدست
آنچه را قسم هوسناکان بآسانی بود
بارها گفتیم و نشنیدی که ننگ آصف است
در کف اهریمن ار لعل سلیمانی بود
خلق را ورد زبان یار است جانا یا دروغ
روز و شب پیدا و پنهان آنچه میدانی بود
آشکارا بر سر بازارها گفتند و باز
میفریبی خویش را کاین راز پنهانی بود
می برد باد صبا در گوش نا اهلان پیام
در سر زلف تو گر حرف از پریشانی بود
بردم از کوی تو از سنگ ملامت رخت لیک
باز میگویم که عاشق سخت پیشانی بود
نام انسان نیست جز با صاحب ناموس و ننگ
هر که بی ناموس و ننگ آمد نه انسانی بود
این چنین کز هر طرف سنگ ملامت میرسد
خانه ناموس جمعی رو بویرانی بود
هر گدا چشم طمع دارد بدین خوان کرم
بسکه در کوی تو هر شب ساز مهمانی بود
ما و دل رفتیم از کوی تو همراه حبیب
خاتمی کش دیو زد، بر دیو ارزانی بود
پشت پا بر ما زدن با ناکسان صهبا زدن
حرف بی پروا زدن آخر پشیمانی بود
من بهر دین کافرم از گبر و ترسا بدترم
در سر زلف تو گر یک مو ملسمانی بود
زشت تر باشد ز دیدار بدخشانی رقیب
لعل جانبخش تو گو لعل بدخشانی بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می زدن در بزم نادانان ز نادانی بود
با گرانجانان سخن گفتن گرانجانی بود
هوش مصنوعی: در محافل نادان‌ها خوش مشربی و نوشیدن شراب، ناشی از نادانی است؛ اما صحبت کردن با افراد با ارزش و گران‌قدر، نیازمند درک و فهم صحیح است.
راح ریحانی بجز با یار روحانی منوش
این سخن بشنو که از اسرار روحانی بود
هوش مصنوعی: جز با یار روحانی، از بوی گل (ریحان) نرو و این نکته را بشنو که مربوط به رازهای معنوی است.
پاکبازانرا چرا ناید به دشواری بدست
آنچه را قسم هوسناکان بآسانی بود
هوش مصنوعی: چرا پاکبازان با سختی به دست می‌آورند آنچه را که هوسرانان به آسانی به دست می‌آورند؟
بارها گفتیم و نشنیدی که ننگ آصف است
در کف اهریمن ار لعل سلیمانی بود
هوش مصنوعی: ما بارها به تو گفتیم و تو نشنیدی که اگر آن سنگریزه در دست اهریمن باشد، برای آصف هم شرم‌آور است، حتی اگر زیبایی لعل سلیمانی را داشته باشد.
خلق را ورد زبان یار است جانا یا دروغ
روز و شب پیدا و پنهان آنچه میدانی بود
هوش مصنوعی: اهالی شهر درباره دوست تو صحبت می‌کنند، ای جانم، یا اینکه روز و شب حرف‌هایی هستند که راست و دروغ در آن‌ها مخلوط است. آنچه که تو از حقیقت می‌دانی، همواره موجود است.
آشکارا بر سر بازارها گفتند و باز
میفریبی خویش را کاین راز پنهانی بود
هوش مصنوعی: در بازارها به طور علنی صحبت کردند و تو بار دیگر خود را فریب می‌دهی که این موضوع راز مخفی و پنهانی بود.
می برد باد صبا در گوش نا اهلان پیام
در سر زلف تو گر حرف از پریشانی بود
هوش مصنوعی: باد صبا پیامی را به نا آشناها می‌رساند، در مورد زلف‌های تو. اگر صحبت از پریشانی باشد.
بردم از کوی تو از سنگ ملامت رخت لیک
باز میگویم که عاشق سخت پیشانی بود
هوش مصنوعی: از کوی تو به خاطر زخم‌ها و کنایه‌هایی که شنیدم، دور شدم، اما بار دیگر می‌گویم که عاشق کسی بودم که پیشانی‌اش به سختی و استقامت معروف بود.
نام انسان نیست جز با صاحب ناموس و ننگ
هر که بی ناموس و ننگ آمد نه انسانی بود
هوش مصنوعی: انسان فقط با داشتن حرمت و ویژگی‌های اخلاقی شناخته می‌شود. کسی که فاقد این ویژگی‌ها باشد، به عنوان انسان واقعی محسوب نمی‌شود.
این چنین کز هر طرف سنگ ملامت میرسد
خانه ناموس جمعی رو بویرانی بود
هوش مصنوعی: این طور که از هر سو سنگ سختی و سرزنش به سوی ما می‌آید، خانه‌ای که نماد شرافت و عزت گروهی است، در آستانه ویرانی قرار دارد.
هر گدا چشم طمع دارد بدین خوان کرم
بسکه در کوی تو هر شب ساز مهمانی بود
هوش مصنوعی: هر فقیر و نیازی به بود و نبود تو امید دارد و از ثمرات لطف تو بهره‌برداری می‌کند، چرا که هر شب در خیابان تو عده‌ای جشن و سرور برپا می‌کنند و به مهمانی دعوت می‌شوند.
ما و دل رفتیم از کوی تو همراه حبیب
خاتمی کش دیو زد، بر دیو ارزانی بود
هوش مصنوعی: ما و دل از کوی تو خارج شدیم و به همراه حبیب خاتمی در برابر دیو ایستادیم، ولی بر دیو غلبه داشتیم.
پشت پا بر ما زدن با ناکسان صهبا زدن
حرف بی پروا زدن آخر پشیمانی بود
هوش مصنوعی: افرادی که به ما پشت پا می‌زنند، با کسانی که ارزشمند نیستند در رابطه‌اند. گفت‌وگوهایی می‌کنند که جرات صحبت کردن درباره‌ی آن را ندارند و در نهایت این کارشان منجر به پشیمانی می‌شود.
من بهر دین کافرم از گبر و ترسا بدترم
در سر زلف تو گر یک مو ملسمانی بود
هوش مصنوعی: من به خاطر دینم از کافران و اهل کتاب بدترم، چون اگر فقط یک تار از موی تو را لمس کنم، مسلمان می‌شوم.
زشت تر باشد ز دیدار بدخشانی رقیب
لعل جانبخش تو گو لعل بدخشانی بود
هوش مصنوعی: دیدن رقیب تو که از بدخشان است، زشت‌تر است، بگو که آن لعل زیبا و جان‌بخش تو، شبیه لعل‌های بدخشان است.