گنجور

شمارهٔ ۱۳۹

مهرش از دل مگو بدر نرود
که خیالش هم از نظر نرود
آب چشم آتش دل است که دیک
تا نجوشد بسی، بسر نرود
هر که از سیم کیسه اش خالیست
از پی یار سیمبر نرود
ماهرو گرچه مهربان باشد
بی زر از خانه می بدر نرود
بند پای حبیب را بگسل
کز درت زی در دگر نرود
مرغ بسمل همی زند پر و بال
لیک یک گام بیشتر نرود
ماهی از شست چون بخاک افتاد
بار دیگر بآب در نرود
سر ما رفته گیر در پایش
لیک سودای او ز سر نرود
مهر او سکه ایست در دل ما
سکه دیگر ز روی زر نرود
هر که می خواهد او سلامت خویش
گو بدین راه پر خطر نرود
بیخبر مانده ایم در غربت
که بسوی وطن خبر نرود

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهرش از دل مگو بدر نرود
که خیالش هم از نظر نرود
هوش مصنوعی: محبت او را از دل نران، چرا که اندیشه‌اش هم از دید من نمی‌رود.
آب چشم آتش دل است که دیک
تا نجوشد بسی، بسر نرود
هوش مصنوعی: آب چشم نشان‌دهنده‌ی درد و سوزش قلبی است که تنها با به جوش آمدن، می‌تواند تسکین یابد و تا زمانی که این احساسات به اوج نرسند، نمی‌توانند به پایان برسند.
هر که از سیم کیسه اش خالیست
از پی یار سیمبر نرود
هوش مصنوعی: هر کسی که کیسه‌اش خالی از پول است، به دنبال یار ثروتمند نمی‌رود.
ماهرو گرچه مهربان باشد
بی زر از خانه می بدر نرود
هوش مصنوعی: زیبایان هرچند مهربان و دوست‌داشتنی باشند، بدون ثروت و دارایی نمی‌توانند از خانه خارج شوند.
بند پای حبیب را بگسل
کز درت زی در دگر نرود
هوش مصنوعی: پاهای دوستت را رها کن تا دیگر نتواند از در تو به سوی دیگری برود.
مرغ بسمل همی زند پر و بال
لیک یک گام بیشتر نرود
هوش مصنوعی: پرنده‌ی آسیب‌دیده تلاش می‌کند پر و بال بزند، اما نمی‌تواند بیشتر از یک قدم جلو برود.
ماهی از شست چون بخاک افتاد
بار دیگر بآب در نرود
هوش مصنوعی: وقتی ماهی از دست رفته و به زمین افتد، دیگر نمی‌تواند به آب برگردد.
سر ما رفته گیر در پایش
لیک سودای او ز سر نرود
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق او تمام وجودمان را در چنگال او قرار داده‌ایم، اما خیال او از ذهن و قلب ما بیرون نمی‌رود.
مهر او سکه ایست در دل ما
سکه دیگر ز روی زر نرود
هوش مصنوعی: محبت او همچون سکه‌ای در قلب ماست و سکه دیگری از روی طلا نمی‌تواند به اندازه آن ارزش داشته باشد.
هر که می خواهد او سلامت خویش
گو بدین راه پر خطر نرود
هوش مصنوعی: هر کسی که می‌خواهد خود را در امان نگه‌دارد، نباید به این مسیر پرخطر پا بگذارد.
بیخبر مانده ایم در غربت
که بسوی وطن خبر نرود
هوش مصنوعی: ما در غربت به سر می‌بریم و بی‌خبر مانده‌ایم، در حالی که از وطن هیچ خبری به ما نمی‌رسد.