شمارهٔ ۱۳۷
خوشا دردی که درمانی ندارد
سری کز عشق سامانی ندارد
ندارد ذوق جان و لذت عمر
اگر دل مهر جانانی ندارد
دل بی مهر جانان هر که راهست
دلی دارد ولی جانی ندارد
چه حاصل دارد از باغ وجود، ار
بکف سیب زنخدانی ندارد
زهی نادان که با صد گونه الوان
بخوان اندر نمکدانی ندارد
بهر کشور قدم زد موکب عشق
امیر عقل فرمانی ندارد
چه ترسانی ز دیوان حسابم
برو دیوانه دیوانی ندارد
چسان مجموع گردد خاطر آنراک
سر زلف پریشانی ندارد
بغیر از آه سرد و چهره زرد
حدیث عشق برهانی ندارد
خوش آن عاشق که با زلف و رخ دوست
حدیث از کفر و ایمانی ندارد
اگر عشقی نباشد، عیب حسن است
خراب آن ده که دهقانی ندارد
بهشت از صحبت خوبان بود دل
خیال حور و غلمانی ندارد
و گر بی صحبت خوبان بهشتی است
بمعنی روح و ریحانی ندارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشا دردی که درمانی ندارد
سری کز عشق سامانی ندارد
هوش مصنوعی: خوشا دردی که راهی برای درمانش نیست و سرنوشتی از عشق برای آن تعیین نشده است.
ندارد ذوق جان و لذت عمر
اگر دل مهر جانانی ندارد
هوش مصنوعی: اگر دل عاشق نباشد و عشق واقعی را تجربه نکند، زندگی چه لذتی خواهد داشت و جان چه ذوقی خواهد داشت؟
دل بی مهر جانان هر که راهست
دلی دارد ولی جانی ندارد
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق است، دل پرمحبت دارد، اما بدون عشق واقعی، زندگی و روحی ندارد.
چه حاصل دارد از باغ وجود، ار
بکف سیب زنخدانی ندارد
هوش مصنوعی: اگر باغی داشته باشی، اما شکوفهای زیبا نداشته باشد، چه فایدهای دارد؟ این به این معناست که زیبایی و جذابیت مهمتر از داشتن چیزهایی است که شاید به تنهایی ارزش خاصی نداشته باشند.
زهی نادان که با صد گونه الوان
بخوان اندر نمکدانی ندارد
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که بدون دانش و خرد در حال صحبت کردن است، ولی خودش نمیداند که در شرایطی قرار دارد که ارزشی ندارد.
بهر کشور قدم زد موکب عشق
امیر عقل فرمانی ندارد
هوش مصنوعی: عشق به عنوان نیرویی قوی، بر هر کشوری سفر میکند و عقل، که معمولاً باید راهنمایی کند، در این مورد تسلطی ندارد.
چه ترسانی ز دیوان حسابم
برو دیوانه دیوانی ندارد
هوش مصنوعی: نگران نباش، تو دیوانهای که حساب و کتاب من تو را نمیتواند بترساند.
چسان مجموع گردد خاطر آنراک
سر زلف پریشانی ندارد
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است ذهن کسی که در هم و برهمی و بینظمی است، جمع و مرتب شود؟
بغیر از آه سرد و چهره زرد
حدیث عشق برهانی ندارد
هوش مصنوعی: جز آهی عمیق و چهرهای رنگپریده، کسی نمیتواند داستان عشق را به خوبی بیان کند.
خوش آن عاشق که با زلف و رخ دوست
حدیث از کفر و ایمانی ندارد
هوش مصنوعی: عاشق واقعی کسی است که با زیبایی و جذابیت محبوبش، نه تنها به مسائل اعتقادی و باورهای متفاوت فکر نمیکند، بلکه در دنیای عشق خود فقط به زیباییها و احساسات میاندیشد.
اگر عشقی نباشد، عیب حسن است
خراب آن ده که دهقانی ندارد
هوش مصنوعی: اگر عشق وجود نداشته باشد، نقص زیبایی است. خراب کردن آن ده، نشانهای از بیکفایتی دهقان است که قادر به مراقبت از زمین خود نیست.
بهشت از صحبت خوبان بود دل
خیال حور و غلمانی ندارد
هوش مصنوعی: بهشت در کنار سخنان نیکان و خوبان وجود دارد و دل کسی که این صحبتها را میشنود، دیگر هوس حور و غلمان نمیکند.
و گر بی صحبت خوبان بهشتی است
بمعنی روح و ریحانی ندارد
هوش مصنوعی: اگر بدون همراهی خوبان زندگی کنی، بهشتی که در نظر داری، هیچ معنای روحانی و خوشبو نخواهد داشت.

میرزا حبیب خراسانی