شمارهٔ ۱۳۶
ساقی سخن ز مشعله طور می کند
مطرب حکایت از لب منصور می کند
دیوانه خراب بویرانه سراب
یاد از بنای خانه معمور می کند
اندیشه را زدل نبرد جز شراب عشق
آتش علاج خانه زنبور می کند
کردند گوهر دل ما را زکان چرخ
فیروزه یاد خاک نشابور می کند
زاهد که کافر است بعین الحیوه عشق
هر دم حدیث چشمه کافور می کند
خمخانه دل از می گلگون لبالب است
تا یاد از آن دو نرگس مخمور می کند
زین وعظ بی اثر که ندارد از او خبر
جان و دلش، چه فائده منظور می کند
چندین ز نخ بطعنه رندان چرا زند
گر اجتناب از سخن زور می کند
چندانکه گوش هوش نهادم بوعظ شیخ
دیدم که خلق را ز خدا دور می کند
چندین نماز و روزه نه زاهد برای حق
کز شوق خلد و عشق لب حور می کند
روز قیامت است و سرافیل عشق و جان
در تن روان بنفخه این صور می کند
بشنو که سنگ و کوه و در و دشت همدمی
داود را بنغمه مزمور می کند
گر وعظ شیخ در دل عاقل اثر نکرد
بانک نی و طرانه تنبور می کند
در حیرتم که هر که نداند حدیث عشق
دل را در این جهان بچه مسرور می کند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقی سخن ز مشعله طور می کند
مطرب حکایت از لب منصور می کند
هوش مصنوعی: ساقی از شعله آتش کوه طور صحبت میکند و مطرب داستانهایی را از لب منصور روایت میکند.
دیوانه خراب بویرانه سراب
یاد از بنای خانه معمور می کند
هوش مصنوعی: دیوانه به یاد خاطرات شیرین و زندگیهایی که داشته، به ویرانهها و سرابها نگاه میکند و احساس میکند که هنوز هم آنجا میتواند یادگارهایی از خانه و زندگی آبادش را بیابد.
اندیشه را زدل نبرد جز شراب عشق
آتش علاج خانه زنبور می کند
هوش مصنوعی: اندیشه و افکار سنگین و ناراحت کننده، تنها با عشق و احساسات عمیق میتواند از دل انسان بیرون برود. عشق مانند شرابیست که میتواند آتش و شور درونی فرد را تسکین دهد و او را شاداب کند. عشق به نوعی صفا و طراوت به دل میبخشد و میتواند زندگی را سرشار از خوشی و زیبایی کند.
کردند گوهر دل ما را زکان چرخ
فیروزه یاد خاک نشابور می کند
هوش مصنوعی: دل ما را که گوهری گرانبهاست، به یاد خاک نشابور میافکنند و این به خاطر چرخ فیروزهای بوده که در آسمان است.
زاهد که کافر است بعین الحیوه عشق
هر دم حدیث چشمه کافور می کند
هوش مصنوعی: زاهدی که در واقع کافر است، هر لحظه داستانی از شیرینی و زیبایی عشق و چشمه کافور میگوید.
خمخانه دل از می گلگون لبالب است
تا یاد از آن دو نرگس مخمور می کند
هوش مصنوعی: دل من از شراب قرمز پر شده است، تا زمانی که یاد آن دو نرگس معطر در خاطر من زنده میشود.
زین وعظ بی اثر که ندارد از او خبر
جان و دلش، چه فائده منظور می کند
هوش مصنوعی: این نصیحت بیفایده که هیچ تأثیری بر جان و دل او ندارد، چه سودی دارد؟
چندین ز نخ بطعنه رندان چرا زند
گر اجتناب از سخن زور می کند
هوش مصنوعی: چرا رندان با نیشخند به موضوعاتی از زندگی میپردازند، در حالی که اگر از گفتگو فراری بودند، به راحتی میتوانستند خود را کنار بکشند؟
چندانکه گوش هوش نهادم بوعظ شیخ
دیدم که خلق را ز خدا دور می کند
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر به صحبتهای شیخ گوش دادم، متوجه شدم که او مردم را از خداوند فاصله میاندازد.
چندین نماز و روزه نه زاهد برای حق
کز شوق خلد و عشق لب حور می کند
هوش مصنوعی: زاهد بسیاری از نمازها و روزهها را به خاطر خدا انجام میدهد، اما آنچه او را به این کار وادار میکند، بیشتر شوق و علاقه به بهشت و زیباییهای آن است.
روز قیامت است و سرافیل عشق و جان
در تن روان بنفخه این صور می کند
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هنگامی که شیپور عشق دمیده میشود، جان در بدن مثل یک نسیم روحافزا حرکت میکند.
بشنو که سنگ و کوه و در و دشت همدمی
داود را بنغمه مزمور می کند
هوش مصنوعی: بشنو که سنگها، کوهها و دشتها نیز به همراه داود با نغمههایش آواز میخوانند.
گر وعظ شیخ در دل عاقل اثر نکرد
بانک نی و طرانه تنبور می کند
هوش مصنوعی: اگر سخنان پندآموز استاد بر دل فرد خردمند تأثیر نگذارد، نواهای نی و آهنگ تنبور او را تحت تأثیر قرار میدهد.
در حیرتم که هر که نداند حدیث عشق
دل را در این جهان بچه مسرور می کند
هوش مصنوعی: من در شگفتم که چطور افرادی که از ماجرای عشق و دل خبر ندارند، میتوانند در این دنیا خوشحال باشند.

میرزا حبیب خراسانی