شمارهٔ ۱۳۵
شیخنا خیزو برون آی ز خود گامی چند
جستجوئی کن و ازهم بگسل دامی چند
دفتر معرفت شیخ سراسر خواندم
نامه ای بود سیه روی و پر از نامی چند
چند گوئی سخن از دیر و حرم، شیخ و کشیش
خود پرستی دو سه وابسته او هامی چند
چکنم با که توان گفت که آندولت خاص
رفت از دست من از سرزنش عامی چند
کودکانیم و ببازی زده خود را که بریم
از لب و چشم بتان پسته و بادامی چند
محرمی نیست و گر هست همان باد صبا است
که رساند بسر زلف تو پیغامی چند
بسر سبز تو ای سرو که چون خاک شوم
برسر خاک من از لطف بنه گامی چند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شیخنا خیزو برون آی ز خود گامی چند
جستجوئی کن و ازهم بگسل دامی چند
هوش مصنوعی: ای شیخ، برخیز و از خود بیرون بیا. چند قدم بردار و به جستجو بپرداز، و چند دامن از دنیا بگسل.
دفتر معرفت شیخ سراسر خواندم
نامه ای بود سیه روی و پر از نامی چند
هوش مصنوعی: کتاب شناخت و معرفت پیرمرد را کاملاً مطالعه کردم، که نامهای بود تاریک و پر از اسامی مختلف.
چند گوئی سخن از دیر و حرم، شیخ و کشیش
خود پرستی دو سه وابسته او هامی چند
هوش مصنوعی: چقدر در مورد مکانهای مذهبی و رهبران دینی مانند شیخ و کشیش صحبت میکنی، در حالی که خودپرستی و وابستگیهای آنها بیشتر از هر چیزی خود را نشان میدهد؟
چکنم با که توان گفت که آندولت خاص
رفت از دست من از سرزنش عامی چند
هوش مصنوعی: چه کار کنم و با کدام شخص میتوانم بگویم که آن عشق خاص از دستم رفت و از سرزنشهای مردم عادی رنج میبرم؟
کودکانیم و ببازی زده خود را که بریم
از لب و چشم بتان پسته و بادامی چند
هوش مصنوعی: ما هنوز کودکی بیش نیستیم و به آنچه که خودمان را به آن سرگرم کردهایم، مشغولیم. میخواهیم از نزدیکی و زیبایی معشوقهایمان لذت ببریم و چند دانه پسته و بادام برداشت کنیم.
محرمی نیست و گر هست همان باد صبا است
که رساند بسر زلف تو پیغامی چند
هوش مصنوعی: کسی در اینجا نیست و اگر هم کسی وجود دارد، فقط باد صباست که چند پیام به گیسوی تو میآورد.
بسر سبز تو ای سرو که چون خاک شوم
برسر خاک من از لطف بنه گامی چند
هوش مصنوعی: ای سرو جوان، تو با زیباییات مانند خاک، وقتی که من به خاک خواهم رفت، از محبت خود چند قدمی بر سر خاک من بگذار.

میرزا حبیب خراسانی