گنجور

شمارهٔ ۱۳

میبرد خیل غم اسیر مرا
ساقی از دست غم بگیر مرا
شرزه شیری است غم که باده کند
بر چنین شرزه شیر چیر مرا
آهوی چشم تو خلاص کند
مگر از چنگ شرزه شیر مرا
گر نگیری بیک قدح دستم
کشد اندیشه خیر خیر مرا
وقت صبح است و باز مرغ سحر
میزند سوی می صفیر مرا
باده صاف و باد صبحدمان
می دهد نکهت عبیر مرا
نوجوانان ساده رخ کردند
از غم عشق خویش پیر مرا
روزگارم بضرب مشت، خمیر
کرد و ماند آرزو فطیر مرا
در همه کار ناتوانم لیک
بینی اندر هنر دلیر مرا
در بیان و اصول و فقه و حدیث
همه دان ناقد و بصیر مرا
نیستم شاعر ار چه شعر بود
خوشتر از عمعق و جریر مرا
شعر من بینات قرآن است
بمخوان شاعر و دبیر مرا
شاعری و دبیری اندر وزن
می نسنجد بیک شعیر مرا
خاک بر سر که با همه دانش
کرده ابلیس دستگیر مرا
روز و شب پالهنگ در گردن
می کشاند سوی سعیر مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میبرد خیل غم اسیر مرا
ساقی از دست غم بگیر مرا
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که بر من حاکم است، مرا به شدت آزار می‌دهد. ای ساقی، لطفاً مرا از چنگال این غم رها کن و کمکم کن.
شرزه شیری است غم که باده کند
بر چنین شرزه شیر چیر مرا
هوش مصنوعی: درد و غم مانند یک شیر وحشی است که می‌تواند به راحتی من را تحت تأثیر قرار دهد و دچار نابودی کند.
آهوی چشم تو خلاص کند
مگر از چنگ شرزه شیر مرا
هوش مصنوعی: چشمان تو همچون آهویی است که می‌تواند مرا از چنگ شیر خشمگین و درنده نجات دهد.
گر نگیری بیک قدح دستم
کشد اندیشه خیر خیر مرا
هوش مصنوعی: اگر به من کمک نکنی و در تصمیم‌گیری‌ام تأثیر نگذاری، افکارم به سمت خوبی‌ها و خیرها پیش خواهد رفت.
وقت صبح است و باز مرغ سحر
میزند سوی می صفیر مرا
هوش مصنوعی: صبح شده و بار دیگر، پرنده سحر نغمه‌ای برای من سر می‌دهد.
باده صاف و باد صبحدمان
می دهد نکهت عبیر مرا
هوش مصنوعی: شراب زلال و هوای صبحگاه بوی خوش عطر مرا به ارمغان می‌آورد.
نوجوانان ساده رخ کردند
از غم عشق خویش پیر مرا
هوش مصنوعی: نوجوانان به خاطر غم عشق خود، چهره‌ای ساده و بی‌تجربه به من نشان دادند و من را کهنسال و پخته کرده‌اند.
روزگارم بضرب مشت، خمیر
کرد و ماند آرزو فطیر مرا
هوش مصنوعی: زندگی با سختی‌ها و ضربه‌هایی که به من زده، مثل خمیر کردن خمیر نان، آرزوهایم را به حالتی ناخوشایند درآورده و آنها را ناتمام گذاشته است.
در همه کار ناتوانم لیک
بینی اندر هنر دلیر مرا
هوش مصنوعی: در تمام کارها ناتوان هستم، اما در هنر، شجاعت و قدرت من را می‌بینی.
در بیان و اصول و فقه و حدیث
همه دان ناقد و بصیر مرا
هوش مصنوعی: من در مباحث بیان، اصول، فقه و حدیث، فردی آگاه و دقیق هستم.
نیستم شاعر ار چه شعر بود
خوشتر از عمعق و جریر مرا
هوش مصنوعی: هرچند شعرهای من از شعرهای عُمَر و جریر زیباتر نیست، اما من شاعر نیستم.
شعر من بینات قرآن است
بمخوان شاعر و دبیر مرا
هوش مصنوعی: شعر من روشنایی‌های قرآن را به نمایش می‌گذارد، پس نیازی به خواندن شعر من توسط شاعر یا نویسنده نیست.
شاعری و دبیری اندر وزن
می نسنجد بیک شعیر مرا
هوش مصنوعی: شعر گفتن و نوشتن در قافیه و وزن برای من هیچ ارزشی ندارد، چون احساس و اندیشه‌ام فراتر از این حرف‌هاست.
خاک بر سر که با همه دانش
کرده ابلیس دستگیر مرا
هوش مصنوعی: آدمی با تمام دانشی که دارد، در برابر فریب‌های ابلیس و وسوسه‌های او ناتوان است.
روز و شب پالهنگ در گردن
می کشاند سوی سعیر مرا
هوش مصنوعی: روز و شب، دلهره و نگرانی را بر دوش می‌کشم و به سمت آتش می‌روم.