شمارهٔ ۱۱۶
شیخنا افتان و خیزان بر در میخانه بود
نیمه ای هشیار و یک نیم دگر مستانه بود
سبحه تزویر شیخ شهر را کردم شمار
باطن او دام بود و ظاهر آن دانه بود
دزدی از دیوار آمد نیمه شب اندر سرای
چون چراغ افروختم دیدم که صاحبخانه بود
راز ما در دل نهان از دیده صورت پرست
شد از آن معنی که گنجی بود و در ویرانه بود
شخص انسان شد در امکان محرم اسرار عشق
کاندر این ویرانه یک گنج و یکی دیوانه بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شیخنا افتان و خیزان بر در میخانه بود
نیمه ای هشیار و یک نیم دگر مستانه بود
هوش مصنوعی: شیخ ما در کنار میخانه به حالت افتان و خیزان حرکت میکرد. یک نیمه از او هشیار بود و نیمه دیگرش در حال مستی و سرخوشی.
سبحه تزویر شیخ شهر را کردم شمار
باطن او دام بود و ظاهر آن دانه بود
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بررسی شخصیت و رفتار یک شخصیتی در شهر میپردازد. او به نوعی تظاهر و ریاکاری اشاره میکند. انگار که او به ظاهر زیبا و دلنشین میزند، اما در باطن خود جز فریب و دام چیزی ندارد. به عبارتی، این فرد با استفاده از ظواهر فریبنده و جذاب، در واقع هدفهایی پنهان و نامناسب را دنبال میکند.
دزدی از دیوار آمد نیمه شب اندر سرای
چون چراغ افروختم دیدم که صاحبخانه بود
هوش مصنوعی: نیمه شب، وقتی که دزدی از دیوار وارد خانهام شد، با روشن کردن چراغ متوجه شدم که او صاحبخانهام است.
راز ما در دل نهان از دیده صورت پرست
شد از آن معنی که گنجی بود و در ویرانه بود
هوش مصنوعی: راز ما در دل پنهان است و از نگاه کسانی که تنها به ظاهر اهمیت میدهند، مخفی مانده است. این راز به قدری ارزشمند است که مانند گنجی در دل یک ویرانه جای دارد.
شخص انسان شد در امکان محرم اسرار عشق
کاندر این ویرانه یک گنج و یکی دیوانه بود
هوش مصنوعی: انسان در دنیای ممکن به رازی از عشق دست پیدا کرد، زیرا در این ویرانه، هم یک گنج وجود دارد و هم یک دیوانه.

میرزا حبیب خراسانی