گنجور

شمارهٔ ۸

نرگس مست تو را باز خماری دگر است
می نماید که در اندیشه کاری دگر است
آهوی چشم تو امروز شکار دگری است
نه چو هر روز بدنبال شکاری دگر است
گه شوی زرد زاندیشه گهی سرخ ز شرم
باغ دلجوی تو را سیب و اناری دگر است
در گلستان تو نارج و ترنج آمده بار
در بهشت رخت امروز بهاری دگر است
هر که را صف شکنی چون تو شود صید کمند
دم ز انصاف توان زد که سواری دگر است
بر نگاهت صف مژگان که آورده شکست
که سراسیمه زهر سو بکناری دگر است
نرگست لاله صفت لاله تو نرگس وار
گشته تا جلوه گه لاله عذاری دگر است
آهوی مست تو را هر که در افکنده بدام
غمزه نرگس او شیر شکاری دگر است
شانه دندان بجگر داشت که جز باد صبا
حلقه زلف تو را حلقه شماری دگر است
جام می نیز از این غصه دلش خون شده بود
که لبت جز لب او بر لب یاری دگر است
از نی و چنگ شنیدم که همه شب در بزم
سر زلفت بکف باده گساری دگر است
باخبر باش از این نکته که جز باد سحر
قصه عشق تو را قصه گذاری دگر است
مینگارند رقیبان همه احوال ترا
نوک مژگان برخت نامه نگاری دگر است
تا ز اکسیر محبت رخ سیمین تو زر
گشته در نقد وجود تو عیاری دگر است
از پریشانی زلف تو عیان است که عشق
زده از هر خم او چنگ بتاری دگر است
تو بدین سنگدلی عاشق زار که شدی
که بهر گوشه تو را عاشق زاری دگر است
نیز در پای دلت ناوک خار که خلید
که بهر دل ز غمت ناوک خاری دگر است
سوختی خرمن یاران بیکی برق و شرار
سوخته خرمنت اکنون بشراری دگر است
بررخ و زلف تو از گرد ره کیست غبار
که مرا بر دل از این غصه غباری دگر است
دوش میگفت حبیبی بتعنت به حبیب
که نگار تو گرفتار نگاری دگر است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نرگس مست تو را باز خماری دگر است
می نماید که در اندیشه کاری دگر است
هوش مصنوعی: نرگس محبوب تو به مستی به نظر می‌رسد، اما در واقع نشان می‌دهد که در فکر کار دیگری است.
آهوی چشم تو امروز شکار دگری است
نه چو هر روز بدنبال شکاری دگر است
هوش مصنوعی: چشمان تو امروز دلربایی متفاوت دارند و دیگر به دنبال شکارهای روزمره نیستند.
گه شوی زرد زاندیشه گهی سرخ ز شرم
باغ دلجوی تو را سیب و اناری دگر است
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر افکار پریشان، رنگت زرد می‌شود و گاهی به خاطر شرم از زیبایی‌های دل‌انگیز تو، رنگت سرخ می‌گردد. باغ دل تو، میوه‌های خوش رنگی همچون سیب و انار دارد که زیبایی و شگفتی خاصی را به نمایش می‌گذارد.
در گلستان تو نارج و ترنج آمده بار
در بهشت رخت امروز بهاری دگر است
هوش مصنوعی: در باغ تو میوه‌های خوشمزه‌ی نورسیده وجود دارد و اینک در بهشت زیبایی‌های تازه‌ای از بهار پدیدار شده است.
هر که را صف شکنی چون تو شود صید کمند
دم ز انصاف توان زد که سواری دگر است
هوش مصنوعی: هر کسی که چون تو زیبایی داشته باشد و صفوف دل را بشکند، به راحتی در دام عشق گرفتار می‌شود. اما اگر به انصاف و عدالت رفتار کنی، وضعیت متفاوت خواهد بود.
بر نگاهت صف مژگان که آورده شکست
که سراسیمه زهر سو بکناری دگر است
هوش مصنوعی: در چشمانت، صفی از مژه‌ها قرار دارد که به خاطر زیبایی‌اش بسیار جذاب است و به نظر می‌رسد که از سمت دیگری، حسی ناگهانی و شگفت‌انگیز به آن منتقل شده است.
نرگست لاله صفت لاله تو نرگس وار
گشته تا جلوه گه لاله عذاری دگر است
هوش مصنوعی: چشم های زیبای تو مانند گل نرگس است که به زیبایی گل لاله می‌نگرد و حالا به خاطر جلوه‌گری دیگری دگرگون شده است.
آهوی مست تو را هر که در افکنده بدام
غمزه نرگس او شیر شکاری دگر است
هوش مصنوعی: هر کسی که با زیبایی و غمزه چشمان تو، قلبش اسیر شده و به دام عشق تو افتاده، در واقع به شکار شیر دیگری گرفتار شده است.
شانه دندان بجگر داشت که جز باد صبا
حلقه زلف تو را حلقه شماری دگر است
هوش مصنوعی: شانه‌ای که دندانه‌هایش به جگر می‌نشسته، تنها باد صباست که می‌تواند زلف تو را به حلقه‌ای دیگر تبدیل کند.
جام می نیز از این غصه دلش خون شده بود
که لبت جز لب او بر لب یاری دگر است
هوش مصنوعی: جام می به خاطر غم و اندوهش به شدت ناراحت و حزین بود، زیرا می‌دید که لب‌های تو تنها به لب دیگری جز او نزدیک است.
از نی و چنگ شنیدم که همه شب در بزم
سر زلفت بکف باده گساری دگر است
هوش مصنوعی: شنیدم که در هر شب، در میکده، از نی و چنگ نواهایی به گوش می‌رسد و همه‌ی این نغمه‌ها به گساری و شادی در سایه‌ی زیبایی و زلفت مربوط می‌شود.
باخبر باش از این نکته که جز باد سحر
قصه عشق تو را قصه گذاری دگر است
هوش مصنوعی: بدان که فقط باد صبحگاهی، داستان عشق تو را روایت می‌کند و هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند این قصه را بیان کند.
مینگارند رقیبان همه احوال ترا
نوک مژگان برخت نامه نگاری دگر است
هوش مصنوعی: رقیب‌ها همه اخبار و وضعیت تو را زیر نظر دارند و از احساسات و عواطف تو با دقت باخبرند، چرا که چشم‌های زیبا و نافذ تو برای آن‌ها نشانه‌ای از لبخند و توجه است.
تا ز اکسیر محبت رخ سیمین تو زر
گشته در نقد وجود تو عیاری دگر است
هوش مصنوعی: دوست داشتن تو مانند یک معجون است که چهره زیبا و نقره‌ای‌ات را به طلا تبدیل کرده و در حقیقت عشق به تو ارزش و اهمیت خاصی دارد که نمی‌توان آن را با چیز دیگری مقایسه کرد.
از پریشانی زلف تو عیان است که عشق
زده از هر خم او چنگ بتاری دگر است
هوش مصنوعی: از به هم ریختگی زلف تو مشخص است که عاشق، تحت تأثیر زیبایی هر کجای آن، به نحوی متفاوت از گذشته به چنگ می‌آید.
تو بدین سنگدلی عاشق زار که شدی
که بهر گوشه تو را عاشق زاری دگر است
هوش مصنوعی: تو با این بی‌رحمی، عاشق درمانده‌ای شده‌ای که به خاطر تو، هر کجای عالم یک عاشق دیگر هم زار و ناله‌کنان است.
نیز در پای دلت ناوک خار که خلید
که بهر دل ز غمت ناوک خاری دگر است
هوش مصنوعی: در زیر پای دلت، سلاحی از خار وجود دارد که این نشانه‌ای از غم و اندوه توست. این تیر خاردار به خاطر دل تو به وجود آمده است و نشان می‌دهد که درد و رنج‌های دیگری نیز در انتظار هستند.
سوختی خرمن یاران بیکی برق و شرار
سوخته خرمنت اکنون بشراری دگر است
هوش مصنوعی: دوستانت با یک نور و شعله آتش از بین رفتند، و حالا خرمن تو به یک شعله دیگر دچار شده است.
بررخ و زلف تو از گرد ره کیست غبار
که مرا بر دل از این غصه غباری دگر است
هوش مصنوعی: کیست که بر چهره و زلف تو غباری نشسته باشد؟ اما بر دل من غم و اندوهی دیگر وجود دارد که دعوی غباری متفاوت دارد.
دوش میگفت حبیبی بتعنت به حبیب
که نگار تو گرفتار نگاری دگر است
هوش مصنوعی: دیروز معشوقه‌ام به دوستش می‌گفت که تو دل‌باخته‌ی دیگری شده‌ای و محبوب تو به کسی دیگر دل سپرده است.