گنجور

شمارهٔ ۲۰

میکند وقت را پراکنده
خواجه تا گنج گردد آکنده
میبرد خواجه رنج بی پایان
بهر گنجی که نیست پاینده
میکند بخت او بر او گریه
میزند وقت او بر او خنده
تا بود خواجه بنده شهوت
بنده خویشرا بود بنده
میرود روز و شب بخواهش نفس
عقل از این کار گشته شرمنده
خود خر و بندگی کند خر را
خر بدیدی که گشته خر بنده
رفته بی معرفت گذشته عمر
میرود چون گذشته آینده
ما بدانشوری همی نازیم
خواجه از زر و سیم نازنده
گنج او سیم و گنج ما تعلیم
گنج او مرده گنج ما زنده
گنج ما روز و شب بطعنه و طنز
میزند بر بگنج او خنده
ای خوش آن نیکبخت دانشور
که دل از مال و جاه برکنده
نکند بر امید کار جهان
وقت مجموع خود پراکنده
میکند در کمال آسایش
روز را شب ببخت فرخنده
نوشدار صاف باشد و گر درد
پوشد ار نو بود و گر ژنده
نه چو سنبل بود پریشان حال
نه چو نرگس بود سرافکنده
بلکه مانند راد سرو بلند
در همه حال سبز و بالنده
در خموشی بسان بحر عمیق
در سخن همچو ابر بارنده
بندگی کرده خواجه خود را
خواجگان گشته بر درش بنده
رخ فروزنده آفتاب صفت
نیز دل همچو رخ فروزنده
لب فزاینده چشمه دانش
نیز جان همچو لب فزاینده

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میکند وقت را پراکنده
خواجه تا گنج گردد آکنده
هوش مصنوعی: قدرت‌مند، زمان را به طور مؤثر و منظم مصرف می‌کند تا بتواند در آینده از آن بهره‌مند شده و به ثروت و دارایی‌های بیشتری دست یابد.
میبرد خواجه رنج بی پایان
بهر گنجی که نیست پاینده
هوش مصنوعی: آدمی برای به دست آوردن ثروتی که ماندگار نیست، زحمت فراوانی را تحمل می‌کند.
میکند بخت او بر او گریه
میزند وقت او بر او خنده
هوش مصنوعی: سرنوشت او بر او اشک می‌ریزد و زمانش بر او می‌خندد.
تا بود خواجه بنده شهوت
بنده خویشرا بود بنده
هوش مصنوعی: هر زمان که آقا وجود داشته باشد، بندگان هم به خواهش‌ها و تمایلات خود وابسته خواهند بود.
میرود روز و شب بخواهش نفس
عقل از این کار گشته شرمنده
هوش مصنوعی: روز و شب به خاطر خواسته‌های نفس می‌گذرد و عقل از این وضعیت شرمنده و خجالت‌زده شده است.
خود خر و بندگی کند خر را
خر بدیدی که گشته خر بنده
هوش مصنوعی: خر، خودش را به کار می‌گیرد و در حالت بندگی قرار می‌گیرد. آیا تو ندیدی که خر، چگونه به بنده و خدمتکار تبدیل شده است؟
رفته بی معرفت گذشته عمر
میرود چون گذشته آینده
هوش مصنوعی: فرد بی‌وفا و بی‌معرفت می‌رود و در حال گذر است، مانند گذشته‌ای که دیگر برنمی‌گردد و آینده‌ای که هنوز نیامده است.
ما بدانشوری همی نازیم
خواجه از زر و سیم نازنده
هوش مصنوعی: ما به زیبایی و هوش خود افتخار می‌کنیم، حال آنکه دیگران به زر و سیم خود می‌بالند.
گنج او سیم و گنج ما تعلیم
گنج او مرده گنج ما زنده
هوش مصنوعی: ثروت او در سکه و پول است، اما ثروت ما در آموزش و دانش. در حالی که ثروت او از بین رفته و بی ارزش است، ثروت ما زنده و پاینده است.
گنج ما روز و شب بطعنه و طنز
میزند بر بگنج او خنده
هوش مصنوعی: ثروت ما به طور مداوم به وسیله کنایه و شوخی بر ثروت او می‌خندد.
ای خوش آن نیکبخت دانشور
که دل از مال و جاه برکنده
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که باهوش و دانشمند است و دلبسته مال و مقام نیست.
نکند بر امید کار جهان
وقت مجموع خود پراکنده
هوش مصنوعی: در پی امیدهای خود نباش، زیرا که دنیا با مشکلات و ناپایداری‌ها در هم آمیخته است و وقت گرانبهای تو را به بیهودگی می‌سپارد.
میکند در کمال آسایش
روز را شب ببخت فرخنده
هوش مصنوعی: به راحتی و بدون هیچ دغدغه‌ای، روز را به شب تبدیل می‌کند و زندگی خوشبختی را تجربه می‌کند.
نوشدار صاف باشد و گر درد
پوشد ار نو بود و گر ژنده
هوش مصنوعی: نوشدار باید کاملاً خالص و شفاف باشد، حتی اگر بر اثر درد پنهان باشد. چه نو باشد و چه کهنه، تفاوتی ندارد.
نه چو سنبل بود پریشان حال
نه چو نرگس بود سرافکنده
هوش مصنوعی: این دو بیتی بیانگر حالتی از آرامش و وقار است. شخصی که در اینجا توصیف شده، نه در حالتی بی‌قرار و آشفته مانند سنبل است و نه در حالتی غمگین و افسرده چون نرگس. او در یک وضعیت متعادل و با بزرگواری قرار دارد.
بلکه مانند راد سرو بلند
در همه حال سبز و بالنده
هوش مصنوعی: هرگز ناامید نشوید و همیشه مثل یک درخت سرو بلند و سرسبز باقی بمانید و در زندگی به رشد و بالندگی ادامه دهید.
در خموشی بسان بحر عمیق
در سخن همچو ابر بارنده
هوش مصنوعی: در سکوت مانند دریای عمیق و در گفتگو همچون ابر باران‌زا هستی.
بندگی کرده خواجه خود را
خواجگان گشته بر درش بنده
هوش مصنوعی: بنده‌گان درگاه خداوند، به خاطر بندگی و خدمت به او، خود تبدیل به بزرگوارانی می‌شوند که دیگران آنها را می‌شناسند و به احترام می‌نوازند.
رخ فروزنده آفتاب صفت
نیز دل همچو رخ فروزنده
هوش مصنوعی: چهره درخشان و جذاب مانند آفتاب، دل انسان نیز همانند آن چهره روشن و درخشان است.
لب فزاینده چشمه دانش
نیز جان همچو لب فزاینده
هوش مصنوعی: زبان سرشار از دانش مانند چشمه‌ای است که پر از آب و سرزندگی است، و جان انسان نیز همچون آن زبان، می‌تواند سرشار و زنده باشد.