گنجور

شمارهٔ ۱۶

نیمه از خاک و نیمه از فلکم
نیمه از دیو و نیمه از ملکم
نیمه از روم رفته تا صقلاب
نیمه از چین گرفته تا اتکم
صورتی مختصر نهفته دراو
هر چه هست از سماک تا سمکم
همچو آئینه دو رو دو جهان
در نهادم که حد مشترکم
از کجا آمد این دوئی و توئی
چون من اندر بذات خویش یکم
بی من اندر بکام ذوقی نیست
خوان ایجاد را که من نمکم
چون دهم خنک سیر را جولان
نرسد خنک آسمان بتکم
زر کانم که زیب تاج شهم
گر دهد حق خلاصی از محکم
بیع قطعی بخویشتن دادم
خویشتن را و ضامن در کم
داده ویرانه را بجغد تیول
من که شهباز ساعد ملکم
ملکوت فلک عقار من است
گو برد تیم یا عدی فدکم
ای همایون فر ای همای خرد
ای دلیل معارج فلکم
خوشتری خوشتری تو از دو جهان
لیک من نیز از تو خوشترکم
تو گرفتار قید وهم و شکی
من برون از جهان وهم و شکم
تو اسیر مقام لی و لکی
من برون از مقام لی و لکم
بگذرم از تو من بپران سیر
گرچه تا نیمه ره توئی یزکم
ناتون گر بمانم اندر راه
لطف حق میبرد خوشک خوشکم
چون خلیل اندر آتش از جبریل
نپذیرم اگر دهد کمکم
تا برون آرد آرد را ز سبوس
میکند زال چرخ دون الکم
دست لطفش ز پا کشد بیرون
گر بود خار یا بود خسکم
دست باف هزار زنار است
بند تسبیح و رشته حنکم
نام حق را هزار و یک گفتند
من یکی نیز از آن هزار و یکم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیمه از خاک و نیمه از فلکم
نیمه از دیو و نیمه از ملکم
هوش مصنوعی: نیمی از وجود من از زمین و نیمی دیگر از آسمان است. نیمی از من به جنبه‌های تاریک و ناپسند تعلق دارد و نیمی دیگر به جنبه‌های روشن و نیکو.
نیمه از روم رفته تا صقلاب
نیمه از چین گرفته تا اتکم
هوش مصنوعی: نیمه‌ای از سرزمین روم به سمت سرزمین اسلاو رفته و نیمه‌ای دیگر از سرزمین چین به سمت اتک آمده است.
صورتی مختصر نهفته دراو
هر چه هست از سماک تا سمکم
هوش مصنوعی: هر آنچه که در او وجود دارد، از بزرگترین تا کوچکترین چیزها، به گونه‌ای فشرده و مختصر در چهره‌اش نمایان است.
همچو آئینه دو رو دو جهان
در نهادم که حد مشترکم
هوش مصنوعی: مانند یک آئینه، دو سوی مختلف را در جهان جای داده‌ام، چرا که حد و مرز مشترکی دارم.
از کجا آمد این دوئی و توئی
چون من اندر بذات خویش یکم
هوش مصنوعی: چرا این فاصله و جدایی بین من و تو وجود دارد؟ در حالی که من در ذات خودم تنها و یگانه هستم.
بی من اندر بکام ذوقی نیست
خوان ایجاد را که من نمکم
هوش مصنوعی: بدون من در این جهان لذت و شوقی وجود ندارد، زیرا من مانند نمکی هستم که طعم را به زندگی می‌دهد.
چون دهم خنک سیر را جولان
نرسد خنک آسمان بتکم
هوش مصنوعی: وقتی که در آسمان آزادی و آرامش باشد، دیگر مشکلات و دردسرها نمی‌توانند مانع حرکت و پیشرفت ما شوند.
زر کانم که زیب تاج شهم
گر دهد حق خلاصی از محکم
هوش مصنوعی: من زمینی هستم که شایسته‌ی زیور تاج شاهی است، اگر خداوند مرا از چالش‌های سخت نجات دهد.
بیع قطعی بخویشتن دادم
خویشتن را و ضامن در کم
هوش مصنوعی: من در معامله‌ای کاملاً مطمئن، وجود خود را به خودم واگذار کردم و در این راه، هیچ گونه ضامنی برای کمبودهایم نداشتم.
داده ویرانه را بجغد تیول
من که شهباز ساعد ملکم
هوش مصنوعی: خرابی‌های من از آن جغدی است که در ملک من سکونت دارد، در حالی که من همچون شاهینی در این سرزمین قدرت دارم.
ملکوت فلک عقار من است
گو برد تیم یا عدی فدکم
هوش مصنوعی: آسمان و جهان ملک من است، پس اگر تیم یا عدی به سوی شما بیایند، شما را در آغوش می‌گیرم.
ای همایون فر ای همای خرد
ای دلیل معارج فلکم
هوش مصنوعی: ای فرشته‌ی بزرگ و بلندمرتبه، ای نماد خرد و دانایی، ای دلیلی بر اوج و بلندی‌های آسمان.
خوشتری خوشتری تو از دو جهان
لیک من نیز از تو خوشترکم
هوش مصنوعی: تو از هر دو جهان دلپذیرتری، ولی من هم از تو بیشتر خوشحالم.
تو گرفتار قید وهم و شکی
من برون از جهان وهم و شکم
هوش مصنوعی: تو در دام خیال و تردید به سر می‌بری، اما من فراتر از این دنیا و این تفکرات قرار دارم.
تو اسیر مقام لی و لکی
من برون از مقام لی و لکم
هوش مصنوعی: تو در بند مقام و مرتبه‌ای، اما من فراتر از این قید و بندها هستم.
بگذرم از تو من بپران سیر
گرچه تا نیمه ره توئی یزکم
هوش مصنوعی: من از تو می‌گذرم و به سفرم ادامه می‌دهم، هرچند که تو هنوز در نیمه راه هستی.
ناتون گر بمانم اندر راه
لطف حق میبرد خوشک خوشکم
هوش مصنوعی: اگر در مسیر رحمت خداوند بمانم، حتی اگر خشک و بی‌جان باشم، مرا به خود می‌کشد و راهنمایی می‌کند.
چون خلیل اندر آتش از جبریل
نپذیرم اگر دهد کمکم
هوش مصنوعی: اگرچه جبرئیل به من کمک کند، من مانند خلیل (ابراهیم) در آتش، دست یاری او را نمی‌پذیرم.
تا برون آرد آرد را ز سبوس
میکند زال چرخ دون الکم
هوش مصنوعی: برای آنکه آرد به دست آید، باید سبوس آن جدا شود؛ همین‌طور در زندگی نیز برای رسیدن به چیزهای با ارزش، باید زحمت کشید و مشکلات را پشت سر گذاشت.
دست لطفش ز پا کشد بیرون
گر بود خار یا بود خسکم
هوش مصنوعی: اگر در زندگی دچار مشکلات و دردسرهایی مانند خار و خاشاک باشی، خداوند دست رحمتش را از تو دور نمی‌کند.
دست باف هزار زنار است
بند تسبیح و رشته حنکم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که دست باف، مانند هزارزناری است که در آن، تسبیح و رشته حنای من به هم گره خورده‌اند. به نوعی می‌توان فهمید که کارهای مختلف و متنوع به هم پیوند خورده و به زیبایی و پیچیدگی خاصی دست یافته است.
نام حق را هزار و یک گفتند
من یکی نیز از آن هزار و یکم
هوش مصنوعی: نام خداوند را هزار و یک بار گفته‌اند و من هم یکی از آن‌ها هستم.