شمارهٔ ۱۱
باغ چون مسند سلیمان شد
سبزه چون خط سبز جانان شد
برد اطراف بود درد شجر
از نسیم بهار درمان شد
نفحه باد روح حیوانی
چشمه آب آب حیوان شد
جسم گلشن یحشر کافر بود
روز بعث آمد و مسلمان شد
کار مستان که در زمستان سخت
مشکل افتاده بود آسان شد
دشت از سبزه باز نو پوشید
کوه از برف باز عریان شد
قامت سرو چون قد طوبی
صحن گلشن چو باغ رضوان شد
گلشن از سبزه و صبا چون خلد
با طراوت ز روح و ریحان شد
چشم بگشود نرگس شهلا
صنع یزدان بدید و حیران شد
دفتر زاهدان پریشان گشت
کار ساغرکشان بسامان شد
فصل گل باز با مه روزه
روز و شب دست در گریبان شد
هم بمیخانه جام باده ناب
هم بمسجد ریا فراوان شد
سخن زاهد از عذاب و عقاب
بحث رند از رحیم و رحمن شد
در میان صد هزار بحث و جدال
از مقامات کفر و ایمان شد
گفتگوهای مبهم مشکل
از مقام صراط و میزان شد
نیز از واردات خوف و رجا
بحث بی منتها و پایان شد
حرف تکفیر در میان آمد
داوریها بشرع و دیوان شد
کار از گفتگو بحرب کشید
وز نزاع و جدال طوفان شد
نهی منکر کشید تا همه جا
شیخ مانند شیر غژمان شد
شیخ با زاهدان بمیخانه
حمله ور همچو پور دستان شد
شیخ از پیش و زاهدان از پی
جمله را سنگها بدامان شد
کار مستان و تار طره چنگ
همچو زلف بتان پریشان شد
مشت زهاد همچو پتک گران
سر رندان چو سطح سندان شد
جنگ بگذشت هم ز سیلی و مشت
گه بناخن گهی بدندان شد
خم می در درون میخانه
ناگهان سخت سنگ باران شد
پیر میخانه نیز بهر دفاع
با حریفان بجنگ ایشان شد
چوب انگور کوب در دستش
چون عصا بود همچو ثعبان شد
خشتهای سر خم باده
بر سر شیخ شهر پاشان شد
از دو سو ریختند بر سر هم
خم می در میانه قربان شد
از شکسته خم شراب آلود
صحن میخانه نقش ایوان شد
بسکه گل گل شراب گلگون ریخت
غیرت ساحت گلستان شد
شد در میفروش کان یمن
بس عقیق اندر او درخشان شد
خم جزع کرد و حمل شش ماهه
خون دگر باره اش بزهدان شد
شیخ با پیر و دیگران هر یک
با هماورد خود بمیدان شد
هر قرین با قرین خود در رزم
چون اجل دست در گریبان شد
ازدحام از دو سو پی یاری
شد فزون نیز تا دو چندان شد
زین جزع پس صراحی مینا
باخت دل تا فتاد و بیجان شد
فتنه بالا گرفت تا گردون
هر طرف شعله ای فروزان شد
آخر از مصلحان خیر اندیش
اتفاقا بصلح فرمان شد
قسمتی در میان پدید آمد
کار مشکل بقرعه آسان شد
شب نصیب قدح کشان افتاد
روز در قسم روزه داران شد
فرقه ای روبراه مسجد کرد
فرقه ای سوی باغ و بستان شد
آن بدنبال نسیه زاهد
در کمال یقین شتابان شد
واندگر گفت نقد را عشق است
که بدنبال نسیه نتوان شد
نیز دیگر گروه ذات البین
گه پی این و گه پی آن شد
هر کسی برد سودی از سودا
قسم من در میانه حرمان شد
من فرومانده از دوره خوشاک
که بیک ره از این دو پویان شد
شمارهٔ ۱۰ - درباره بیبی عالم، همسر شاعر: شکستهزلف بتی مست در سرای من استشمارهٔ ۱۲ - خطاب به ملایوسف متخلص به محوی: در این تن هردم آید جان دیگر
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باغ چون مسند سلیمان شد
سبزه چون خط سبز جانان شد
هوش مصنوعی: باغ مانند تخت سلیمان زیبا و باشکوه شده است و سبزه مانند خط سبز محبوبانه و دلنشین گشته است.
برد اطراف بود درد شجر
از نسیم بهار درمان شد
هوش مصنوعی: در فصل بهار، با وزش نسیم، درد و رنج درختان کاهش پیدا کرد و درمان شدند.
نفحه باد روح حیوانی
چشمه آب آب حیوان شد
هوش مصنوعی: نسیم باد به روح حیوان زندگی بخشید و چشمه آب به زندگی و حیات حیوانات تبدیل شد.
جسم گلشن یحشر کافر بود
روز بعث آمد و مسلمان شد
هوش مصنوعی: در روز قیامت، بدن کافر به مانند گلی زیبا خواهد بود و در آن روز به حالت مسلمان درخواهد آمد.
کار مستان که در زمستان سخت
مشکل افتاده بود آسان شد
هوش مصنوعی: کار افرادی که در روزهای سرد زمستان با مشکلات زیادی روبرو بودند، اکنون راحتتر شده است.
دشت از سبزه باز نو پوشید
کوه از برف باز عریان شد
هوش مصنوعی: دشت دوباره به رنگ سبز درآمده و کوهها از برف عریان و نمایان شدهاند.
قامت سرو چون قد طوبی
صحن گلشن چو باغ رضوان شد
هوش مصنوعی: قد سرو به زیبایی قد درخت طوبی است و باغ گلشن به وسعت باغ رضوان تبدیل شده است.
گلشن از سبزه و صبا چون خلد
با طراوت ز روح و ریحان شد
هوش مصنوعی: باغی که با سبزه و نسیم پر از زندگی و شادابی شده، همچون بهشت سرشار از طراوت و بوی خوش گلهاست.
چشم بگشود نرگس شهلا
صنع یزدان بدید و حیران شد
هوش مصنوعی: نرگسی زیبا و دلربا چشمش را گشود و وقتی زیبایی آفرینش خدا را دید، حیرتزده شد.
دفتر زاهدان پریشان گشت
کار ساغرکشان بسامان شد
هوش مصنوعی: کار زاهدان به هم ریخت و بینظمی پیدا کرد، اما حال ساغرکشها به راه افتاد و منظم شد.
فصل گل باز با مه روزه
روز و شب دست در گریبان شد
هوش مصنوعی: فصل بهار دوباره فرا رسیده و ماه روزه در روز و شب، به طور مداوم در حال درگیری و چالش است.
هم بمیخانه جام باده ناب
هم بمسجد ریا فراوان شد
هوش مصنوعی: در میخانه، نوشیدنی دلپذیر و خالص وجود دارد و در مسجد نیز نمایش و ریاکاری زیاد شده است.
سخن زاهد از عذاب و عقاب
بحث رند از رحیم و رحمن شد
هوش مصنوعی: زاهد درباره عذاب و مجازات سخن میگوید، در حالی که رند به رحمت و بزرگواری خدا اشاره میکند.
در میان صد هزار بحث و جدال
از مقامات کفر و ایمان شد
هوش مصنوعی: در میان تعداد زیادی از گفتگوها و نزاعها در مورد مسایل اعتقادی و مذهبی، در نهایت به موضوعهای مربوط به کفر و ایمان پرداخته شد.
گفتگوهای مبهم مشکل
از مقام صراط و میزان شد
هوش مصنوعی: گفتوگوهای نامشخص و پیچیده باعث شد که فهم درست از راه راست و تراز و اندازهگیری دشوار شود.
نیز از واردات خوف و رجا
بحث بی منتها و پایان شد
هوش مصنوعی: بحث درباره واردات و جنبههای امیدوارکننده و ترسناک آن به پایان رسید و به نتیجهگیری رسیدیم.
حرف تکفیر در میان آمد
داوریها بشرع و دیوان شد
هوش مصنوعی: موضوع بحث دربارهی تکفیر، یعنی نداشتن ایمان یا کافر دانستن کسی، در میان انسانها به وقوع پیوسته و قضاوتها بر اساس قوانین شرعی و دادگاهها انجام شده است.
کار از گفتگو بحرب کشید
وز نزاع و جدال طوفان شد
هوش مصنوعی: کار به جایی رسید که بحث و گفتگو فایدهای نداشت و بر اثر مشاجره و درگیری، اوضاع به طوفانی تبدیل شد.
نهی منکر کشید تا همه جا
شیخ مانند شیر غژمان شد
هوش مصنوعی: نهی از منکر به راه افتاد و به همین دلیل، همه جا روحانیون مانند شیر در عرصه قدرت و نفوذ ظاهر شدند.
شیخ با زاهدان بمیخانه
حمله ور همچو پور دستان شد
هوش مصنوعی: شیخ با زاهدان به میخانه حملهور شد و همچون پسر دستان، چالاک و با شور و حال وارد شد.
شیخ از پیش و زاهدان از پی
جمله را سنگها بدامان شد
هوش مصنوعی: شیخ و زاهدان به دنبال هم به راه میافتند و در مسیرشان سنگهای زیادی بر دامنشان میافتد.
کار مستان و تار طره چنگ
همچو زلف بتان پریشان شد
هوش مصنوعی: کار نوازندگان و نواختن چنگ به قدری زیبا و دلنشین شده که مانند زلفهای پریشان و گیسوان معشوقان به نظر میرسد.
مشت زهاد همچو پتک گران
سر رندان چو سطح سندان شد
هوش مصنوعی: دست زاهدان مانند پتکی سنگین است و باعث شده که سر رندان به سطح سندان چسبیده شود. در واقع، فشار و سختگیری زاهدان بر رندان باعث تحت فشار قرار گرفتن آنها شده است.
جنگ بگذشت هم ز سیلی و مشت
گه بناخن گهی بدندان شد
هوش مصنوعی: جنگ به پایان رسید و در خلال آن، آسیبها و ضربات متعددی از سیلی، مشت، ناخن و دندان به یکدیگر وارد شد.
خم می در درون میخانه
ناگهان سخت سنگ باران شد
هوش مصنوعی: در میخانه، ناگهان باران سنگینی شروع به باریدن کرد.
پیر میخانه نیز بهر دفاع
با حریفان بجنگ ایشان شد
هوش مصنوعی: پیر میخانه به خاطر دفاع از خود، به جنگ با رقیبانش پرداخت.
چوب انگور کوب در دستش
چون عصا بود همچو ثعبان شد
هوش مصنوعی: چوب انگور که در دستش بود مانند عصا به نظر میرسید و به شکل ماری در آمده بود.
خشتهای سر خم باده
بر سر شیخ شهر پاشان شد
هوش مصنوعی: همه با هم به شیخ شهر نوشیدنی میپاشند و او را در این حال غافلگیر میکنند.
از دو سو ریختند بر سر هم
خم می در میانه قربان شد
هوش مصنوعی: از دو طرف، به سمت هم، خم می، در میانه، آسیب دید و قربانی شد.
از شکسته خم شراب آلود
صحن میخانه نقش ایوان شد
هوش مصنوعی: از ظرف شکستهای که پر از شراب است، نقشی در ایوان میخانه به وجود آمده است.
بسکه گل گل شراب گلگون ریخت
غیرت ساحت گلستان شد
هوش مصنوعی: به خاطر زیادی گل و شراب قرمز که در باغ ریخته میشود، حس غیرت و حساسیت به زیباییهای گلستان بیشتر شده است.
شد در میفروش کان یمن
بس عقیق اندر او درخشان شد
هوش مصنوعی: در میفروشی که در یمن قرار دارد، به خاطر انبوهی از عقیقها، نور و درخشندگی زیادی به وجود آمده است.
خم جزع کرد و حمل شش ماهه
خون دگر باره اش بزهدان شد
هوش مصنوعی: خم، به حالت ناآرامی و ناراحتی درآمد و دوباره بر اثر فشار و تلاش، شش ماهه را به رحم خود بازگرداند.
شیخ با پیر و دیگران هر یک
با هماورد خود بمیدان شد
هوش مصنوعی: راهدار با همگنان خود در میدان مبارزه حاضر شد و هرکسی با حریف و رقیب خود به میدان رفت.
هر قرین با قرین خود در رزم
چون اجل دست در گریبان شد
هوش مصنوعی: هر همرا های در نبرد مثل سرنوشت، زمانی که دست به گریبان میشود.
ازدحام از دو سو پی یاری
شد فزون نیز تا دو چندان شد
هوش مصنوعی: ازدحام جمعیتی از دو طرف به وجود آمد که به یاری هم شتافتند و این باعث شد که وضعیت حتی از قبل هم بیشتر شود.
زین جزع پس صراحی مینا
باخت دل تا فتاد و بیجان شد
هوش مصنوعی: از این ناکامی، شراب مینا را باخته و دل را به خواب برده تا وقتی که بیجان و بیحالت شد.
فتنه بالا گرفت تا گردون
هر طرف شعله ای فروزان شد
هوش مصنوعی: آشوبی به وجود آمد که در نتیجه آن، آسمان از هر سو در حال شعلهور شدن بود.
آخر از مصلحان خیر اندیش
اتفاقا بصلح فرمان شد
هوش مصنوعی: در نهایت، افرادی که به خیر و اصلاح جامعه فکر میکنند، به طور ناخواسته به صلح و آرامش دست مییابند.
قسمتی در میان پدید آمد
کار مشکل بقرعه آسان شد
هوش مصنوعی: در میانهی کارهای دشوار، گاهی اوقات با کمی شانس و سرنوشت، شرایط به نحو عجیبی آسان میشود.
شب نصیب قدح کشان افتاد
روز در قسم روزه داران شد
هوش مصنوعی: شب به نوشندگان میرسد، ولی روز به روزهداران تعلق دارد.
فرقه ای روبراه مسجد کرد
فرقه ای سوی باغ و بستان شد
هوش مصنوعی: گروهی به راهی میروند که به مسجد میرسد و گروهی دیگر به سمت باغ و فضای سبز حرکت میکنند.
آن بدنبال نسیه زاهد
در کمال یقین شتابان شد
هوش مصنوعی: او با اطمینان کامل و با سرعت، به دنبال چیزی رفت که زاهد به آن بهصورت نسیه و غیرقطعی نگاه کرده بود.
واندگر گفت نقد را عشق است
که بدنبال نسیه نتوان شد
هوش مصنوعی: عشق واقعی را نمیتوان با چیزهای غیرقابل لمس و ناپایدار مقایسه کرد، چرا که عشق، همانند نقد، ارزش و اهمیت خاصی دارد و نمیتوان آن را با امید به آینده و وعدههای نسیه به دست آورد.
نیز دیگر گروه ذات البین
گه پی این و گه پی آن شد
هوش مصنوعی: گروهی دیگر از کسانی که در بین دو طرف در حال رفت و آمد هستند، گاهی به این سمت و گاهی به آن سمت میروند.
هر کسی برد سودی از سودا
قسم من در میانه حرمان شد
هوش مصنوعی: هر کسی از معاملهای بهرهای برد، اما من در میان این معاملات تنها نصیبم ناکامی و حسرت بود.
من فرومانده از دوره خوشاک
که بیک ره از این دو پویان شد
هوش مصنوعی: من از دوران خوشی که گذشت، به شدت ناامید هستم و نمیدانم که چگونه از این دو مسیر که در پیش دارم، حرکت کنم.