گنجور

شمارهٔ ۱۰ - درباره بی‌بی عالم، همسر شاعر

شکسته‌زلف بتی مست در سرای من است
که روی دلکش او باغ دل‌گشای من است
فرشته‌خوی و پری‌روی و آدمی‌رفتار
به جای من مگر او رحمت خدای من است
منم غلامش و خود را غلام من خواند
چه نادر است که هم شاه و هم گدای من است
به هرچه خوانمش از جان اسیر حکم من است
به هرچه گویمش از دل مطیع رای من است
میان جان و دل من همیشه جای وی است
کنار زلف و برِ او هماره جای من است
چنان موافق طبع است و دل‌نشین خیال
که آفریده مگر گویی از برای من است
مگر که آب و گلش در هوای من بسرشت
خدای من که هوایش همه هوای من است
چنان رضای من از جان و دل بجوید کش
هوا هوای من است و رضا رضای من است
به هیچ روی نگنجد میان ما سخنی
که اقتضای وجودش به اقتضای من است
عجب موافق طبع است و سازگار مزاج
چه لقمه‌ای است که در خورد اشتهای من است
همیشه ورد زبانم همه دعای وی است
هماره ورد زبانش همه دعای من است
به هرچه امر کند من به مدعای ویم
به هرچه حکم کند او به مدعای من است
به هر دو عالم من درخور و سزای ویم
به هر دو گیتی او درخور و سزای من است
چو گویدم که فدای توام فدای ویم
چو گویمش که فدای توام فدای من است
حقیقت دو جهان در جمال او نگرم
که در مشاهده جام جهان‌نمای من است
ببین به لطف و تواضع که گرچه تاج سر است
هم از فروتنی و عجز خاک پای من است
سزد که دیده نبیند به ماسوای ویم
که چشم دوخته از هر که ماسوای من است
سزد که قبلهٔ خود خوانمش به گاه نماز
که زمزم و حجر و مشعر و منای من است
اگر دو لعل لبش حکم خون من دادند
هم از تبسم جان‌بخش خون‌بهای من است
حریف حجره و گرمابه و ندیم حضور
جلیس بزمگه و خادم سرای من است
به چین و کاشغر و تبت و ختا نروم
که چین و کاشغر و تبت و ختای من است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شکسته‌زلف بتی مست در سرای من است
که روی دلکش او باغ دل‌گشای من است
هوش مصنوعی: در خانه من، زلف‌های پریشان یک معشوق زیبا وجود دارد که چهره دل‌نشین او، مانند باغی، دل مرا سرشار از شادی و سرزندگی می‌کند.
فرشته‌خوی و پری‌روی و آدمی‌رفتار
به جای من مگر او رحمت خدای من است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که کسی با ویژگی‌های عالی چون زیبایی، صفا و نیکوکاری دارد و این صفات او را شبیه به فرشتگان کرده است. به همین دلیل، احساس می‌کنم که او نماینده رحمت و مهربانی خداوند برای من است.
منم غلامش و خود را غلام من خواند
چه نادر است که هم شاه و هم گدای من است
هوش مصنوعی: من خدمتگزار او هستم و او خودش را خدمتگزار من می‌داند. چه چیز عجیبی است که هم او پادشاه من است و هم بی‌خانمان من.
به هرچه خوانمش از جان اسیر حکم من است
به هرچه گویمش از دل مطیع رای من است
هوش مصنوعی: هر چیزی را که صدا بزنم، جانم به آن تسلیم است و هر چیزی را که بگویم، دلش از من پیروی می‌کند.
میان جان و دل من همیشه جای وی است
کنار زلف و برِ او هماره جای من است
هوش مصنوعی: در قلب و جان من همیشه جایی برای او وجود دارد و در کنار زلف و چهره‌اش نیز همیشه جایی برای من است.
چنان موافق طبع است و دل‌نشین خیال
که آفریده مگر گویی از برای من است
هوش مصنوعی: آنچه در ذهنم می‌گذرد، به قدری باطراوت و دلپذیر است که انگار فقط برای من ساخته شده است.
مگر که آب و گلش در هوای من بسرشت
خدای من که هوایش همه هوای من است
هوش مصنوعی: مگر اینکه مواد اولیه وجودش در فضای من شکل گرفته باشد، خدایی که هوایش همه خودم است.
چنان رضای من از جان و دل بجوید کش
هوا هوای من است و رضا رضای من است
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که من از دل و جان خود خواهان خوشحالی و رضایت هستم، او نیز به شدت به دنبال خواسته‌ها و آرزوهای من است.
به هیچ روی نگنجد میان ما سخنی
که اقتضای وجودش به اقتضای من است
هوش مصنوعی: هیچ وقت گفت‌وگویی که به نیازهای واقعی من مرتبط باشد، نمی‌تواند بین ما جایگاهی داشته باشد.
عجب موافق طبع است و سازگار مزاج
چه لقمه‌ای است که در خورد اشتهای من است
هوش مصنوعی: عجب چقدر این غذا با ذائقه و مزاج من سازگار است! چه لقمه‌ای است که بر appetite من بسیار می‌نشیند.
همیشه ورد زبانم همه دعای وی است
هماره ورد زبانش همه دعای من است
هوش مصنوعی: همواره در دل من دعا برای اوست و همواره در دل او دعا برای من.
به هرچه امر کند من به مدعای ویم
به هرچه حکم کند او به مدعای من است
هوش مصنوعی: هر چیزی که او دستور دهد، من به آن عمل می‌کنم و هر چیزی که او حکم کند، من نیز آن را تأیید می‌کنم.
به هر دو عالم من درخور و سزای ویم
به هر دو گیتی او درخور و سزای من است
هوش مصنوعی: من برای او شایسته و لایق هستم و او نیز برای من در این جهان و جهان دیگر شایسته و لایق است.
چو گویدم که فدای توام فدای ویم
چو گویمش که فدای توام فدای من است
هوش مصنوعی: وقتی می‌گویم که من فدای تو هستم، خودت نیز فدای من می‌شوی.
حقیقت دو جهان در جمال او نگرم
که در مشاهده جام جهان‌نمای من است
هوش مصنوعی: من حقیقت دو جهان را در زیبایی او می‌بینم، زیرا که دیدن او برای من مانند نگریستن به جام جهان‌نما است.
ببین به لطف و تواضع که گرچه تاج سر است
هم از فروتنی و عجز خاک پای من است
هوش مصنوعی: به زیبایی و ادب توجه کن، چرا که اگرچه مقام و اعتبار بالایی دارد، اما از نهایت تواضع و ناتوانی همواره در کنار من است.
سزد که دیده نبیند به ماسوای ویم
که چشم دوخته از هر که ماسوای من است
هوش مصنوعی: شایسته است که چشم به غیر از او نداشته باشد، زیرا چشم پراکنده‌نگری که غیر از من را می‌بیند، سزاوار نیست.
سزد که قبلهٔ خود خوانمش به گاه نماز
که زمزم و حجر و مشعر و منای من است
هوش مصنوعی: شایسته‌است که در هنگام نماز، قبله‌ام را به یاد بیاورم، چرا که مکان‌هایی مانند زمزم، حجر، مشعر و منا برای من ارزشمند و مورد احترام هستند.
اگر دو لعل لبش حکم خون من دادند
هم از تبسم جان‌بخش خون‌بهای من است
هوش مصنوعی: اگر لب‌های زیبا و شیرین او به قیمت جان من خون من را بگیرند، باز هم لبخند دل‌انگیز او ارزش جانم را دارد.
حریف حجره و گرمابه و ندیم حضور
جلیس بزمگه و خادم سرای من است
هوش مصنوعی: دوست من در کنارم در محیطی است که به آن زندگی می‌کنم، همان‌طور که در خانه یا در حمام و دورهمی‌ها احساس راحتی می‌کنم.
به چین و کاشغر و تبت و ختا نروم
که چین و کاشغر و تبت و ختای من است
هوش مصنوعی: من به سرزمین‌های دور مانند چین، کاشغر، تبت و ختا نمی‌روم، زیرا این مکان‌ها برای من همانند وطن و زادگاه خودم هستند.