گنجور

شمارهٔ ۶۶ - طلب آمرزش

نه چندانی گنه‌کار‌م که شرح آن توان دادن
خداوندا به‌روی من نیاری وقت جان دادن
خداوندا مرا بستان ز شیطان هوای نفس
چه حاصل نامرادی را به دست دشمنان دادن
دم آخر من ایمان را به‌تو خواهم سپرد از دل
که کار تو‌ست مرا از غارت شیطان امان دادن
خدایا دوستان را چو به فضل خود کنی مهمان
به کلب کوی خود آن‌دم توان یک استخوان دادن
بیامرز آخر عمر‌م که از لطف و کرم باشد
که در آخر دمی آب لبت با تشنگان دادن
سر خاکم گواهی ده به نیکی کز نکویی‌هاست
پس از مردن به نیکویی گواهی بر بدان دادن
نمی‌بینم ترا‌، از تو همی‌بینم من عاصی
خلاصی از عذاب این جهان وآن جهان دادن
از آن برکنده‌ام دل را ز هر چه غیر توست ای دوست
که جان را وقت جان دادن به آسانی توان دادن
منم مفلس‌ترین خلق و تو وعده کرده‌ای یا رب
که خواهم گنج رحمت را به دست مفلسان دادن
به قعر دوزخم جا ده به چندان کز گنه بالله
من بد را دریغ‌ست جای در صدر جنان دادن
غذای محیی در دنیا بجز خون جگر نبود
که دارد ضعف دل او را کباب خون چکان دادن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه چندانی گنه‌کار‌م که شرح آن توان دادن
خداوندا به‌روی من نیاری وقت جان دادن
هوش مصنوعی: من آن‌قدر گنهکار نیستم که خدا بتواند تمام معاصیم را به روی من بیاورد، ای خدا، وقتی که وقت جان دادن من فرا برسد.
خداوندا مرا بستان ز شیطان هوای نفس
چه حاصل نامرادی را به دست دشمنان دادن
هوش مصنوعی: خداوندا، مرا از وسوسه‌های شیطانی و خواسته‌های نفسانی‌ام حفظ کن. چه فایده‌ای دارد که ناامیدی را به دست دشمنان بسپارم؟
دم آخر من ایمان را به‌تو خواهم سپرد از دل
که کار تو‌ست مرا از غارت شیطان امان دادن
هوش مصنوعی: در آخرین لحظه زندگی‌ام، ایمانم را به تو می‌سپارم، زیرا این تو هستی که مرا از دست شیطان محفوظ نگه می‌داری.
خدایا دوستان را چو به فضل خود کنی مهمان
به کلب کوی خود آن‌دم توان یک استخوان دادن
هوش مصنوعی: خدایا، وقتی که به لطف و کرمت دوستان را به خانه‌ام دعوت می‌کنی، در آن لحظه می‌توانم حتی یک استخوان را نیز به آن‌ها هدیه دهم.
بیامرز آخر عمر‌م که از لطف و کرم باشد
که در آخر دمی آب لبت با تشنگان دادن
هوش مصنوعی: برایم بخشش کن در آخرین لحظات زندگی‌ام، که این لطف و کرم توست اگر در آخرین لحظه بتوانی یک جرعه آب به تشنگان عطا کنی.
سر خاکم گواهی ده به نیکی کز نکویی‌هاست
پس از مردن به نیکویی گواهی بر بدان دادن
هوش مصنوعی: بر سر قبرم شاهدی بیاور که بعد از مرگ، همواره نیکوترین اعمالم گواهی بر خوبی‌ها و نیکی‌ها باشد، نه بر بدی‌ها.
نمی‌بینم ترا‌، از تو همی‌بینم من عاصی
خلاصی از عذاب این جهان وآن جهان دادن
هوش مصنوعی: من تو را نمی‌بینم، اما از تو می‌بینم و آرزو می‌کنم که از عذاب‌های این دنیا و آن دنیا رهایی پیدا کنم.
از آن برکنده‌ام دل را ز هر چه غیر توست ای دوست
که جان را وقت جان دادن به آسانی توان دادن
هوش مصنوعی: دل را از هر چیز غیر تو جدا کرده‌ام، ای دوست، زیرا در لحظه‌ی مرگ، آسان‌تر می‌توان جان را به تو تقدیم کرد.
منم مفلس‌ترین خلق و تو وعده کرده‌ای یا رب
که خواهم گنج رحمت را به دست مفلسان دادن
هوش مصنوعی: من بی‌پول‌ترین انسان هستم و تو ای خدا، وعده داده‌ای که گنجینه‌ی رحمتت را به افراد بی‌چیز خواهی بخشید.
به قعر دوزخم جا ده به چندان کز گنه بالله
من بد را دریغ‌ست جای در صدر جنان دادن
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از عذاب و پاداش سخن می‌گوید. او می‌گوید که اگر من به خاطر گناهانم به عذابی عمیق دوزخ بروم، اشکالی ندارد، چون سزاوار آن هستم. اما در عوض، جایگاه در بهشت را به کسی نمی‌دهم که گناهکار باشد. به عبارتی دیگر، او بر این باور است که فقط افراد پاک و بی‌گناه باید در جایگاه‌های عالی بهشت قرار بگیرند.
غذای محیی در دنیا بجز خون جگر نبود
که دارد ضعف دل او را کباب خون چکان دادن
هوش مصنوعی: غذای زندگی در این دنیا چیزی جز رنج و عذاب نیست که باعث می‌شود دل او به شدت در حال سوختن باشد.

حاشیه ها

1399/11/13 19:02
افسانه چراغی

مصرع اول بیت چهارم: چون درست است.
تکلیف شاعر در این شعر با خودش مشخص نیست. در چندین بیت تقاضای رحم و بخشایش و لطف و کرم دارد بعد در بیت یکی مانده به آخر تقاضا می‌کند که خداوند او را در قعر دوزخ جای دهد.

1403/06/14 11:09
ریما

این شعر رو خواننده شهرام منصوری خونده اما نمیتونستم تو لیست خوانندهایی که این شعر رو خواندن لیست کنم