گنجور

شمارهٔ ۵۶ - همی خواهم کاو بینم

دوچشم از بهر آن خواهم که در رخسار او بینم
وگر آن دولتم نبود در و دیوار او بینم
کند جان در تنم آمد شد ویابد ضیاء چشمم
چوبالای بلند و شیو ه رفتار او بینم
نخواهم دیده روشن که بر غیری فتد ناگه
همان بهتر که از نور رخش دیدار او بینم
چو مجنون آهوی صحرا ازآن رو دوست میدارم
که با وی حالتی از نرگس بیمار او بینم
ز رَشکِ آنکه خواندی ازسگانِ کوی خود محیی
همه کس سنگ کین بر کف پی آزار او بینم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوچشم از بهر آن خواهم که در رخسار او بینم
وگر آن دولتم نبود در و دیوار او بینم
هوش مصنوعی: می‌خواهم دوچشمی داشته باشم تا بتوانم زیبایی چهره‌اش را ببینم و اگر این خوشبختی نصیبم نشود، حداقل دیوارهای خانه‌اش را نگاه کنم.
کند جان در تنم آمد شد ویابد ضیاء چشمم
چوبالای بلند و شیو ه رفتار او بینم
هوش مصنوعی: جان من در تنم به شدت در حال حرکت است و حالتی شگفت‌انگیز و روشنایی چشمانم را پیدا کرده است. همچنین رفتار و شیوایی او را در جای بلند و باشکوهی مشاهده می‌کنم.
نخواهم دیده روشن که بر غیری فتد ناگه
همان بهتر که از نور رخش دیدار او بینم
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم چشمانم روشن شود تا ناگهان به کسی جز او بیفتد. بهتر است که تنها تصویر او را ببینم و نور چهره‌اش را در دل داشته باشم.
چو مجنون آهوی صحرا ازآن رو دوست میدارم
که با وی حالتی از نرگس بیمار او بینم
هوش مصنوعی: من مانند مجنون، آهو را دوست دارم زیرا در وجود او حالتی را می‌بینم که مرا به یاد نرگس بیمار می‌اندازد.
ز رَشکِ آنکه خواندی ازسگانِ کوی خود محیی
همه کس سنگ کین بر کف پی آزار او بینم
هوش مصنوعی: از حسادت به کسی که او را در کنار سگ‌های محیی خوانده‌ای، همه جا افرادی را می‌بینم که سنگ خشم را در دست دارند و آماده‌اند تا به او آسیب برسانند.