گنجور

شمارهٔ ۵۳ - مکن از خواب بیدارم

به خواب مرگ خواهم شد مکن ای بخت بیدارم
که من دور از درش امشب ز عمر خویش بیزارم
خلاف‌ست اینکه می‌گویند باشد آرزو در دل
مرا در دل بود بد خوی و چندین آرزو دارم
نه آخر عاشقان باری ز خوبان رحمتی بینند‌؟
تو هم رحمی بکن با من که در عشقت گرفتارم
به روز وعده از هرجا که آوازی ز در آید
ز شادی بر‌جهم از جا که باز آمد ز در یارم
به یاد مجلس عیش تو‌، برگ عشرتم این بس
که افتد لخت‌لختی خونِ دل از چشم خونبارم
چه حال‌ست این که هرگه وعده وصلش رسد محیی
همان‌دم مانعی پیش آید از بخت نگونسار‌م

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به خواب مرگ خواهم شد مکن ای بخت بیدارم
که من دور از درش امشب ز عمر خویش بیزارم
هوش مصنوعی: در فکر خواب مرگ هستم، پس ای بخت، مرا بیدار نکن. زیرا من امشب دور از درش، از زندگی خود خسته‌ام.
خلاف‌ست اینکه می‌گویند باشد آرزو در دل
مرا در دل بود بد خوی و چندین آرزو دارم
هوش مصنوعی: نمی‌توانم بگویم که آرزو در دل من وجود دارد، زیرا در دل من خوی بدی وجود دارد و من آرزوهای زیادی دارم.
نه آخر عاشقان باری ز خوبان رحمتی بینند‌؟
تو هم رحمی بکن با من که در عشقت گرفتارم
هوش مصنوعی: آیا عاشقان در نهایت از طرف محبوبان رحمتی نخواهند دید؟ تو هم لطفی کن و با من مهربان باش چون در عشق تو دچار سختی شده‌ام.
به روز وعده از هرجا که آوازی ز در آید
ز شادی بر‌جهم از جا که باز آمد ز در یارم
هوش مصنوعی: در روز موعود، هر جا که صدایی از در بیاید، از شادی بلند می‌شوم، زمانی که محبوبم از در وارد شود.
به یاد مجلس عیش تو‌، برگ عشرتم این بس
که افتد لخت‌لختی خونِ دل از چشم خونبارم
هوش مصنوعی: به یاد مجالس شادی تو، همین کافی است که گاهی اشک‌های حسرت و درد از چشمانم بریزد.
چه حال‌ست این که هرگه وعده وصلش رسد محیی
همان‌دم مانعی پیش آید از بخت نگونسار‌م
هوش مصنوعی: این حالت چقدر عجیب است که هر بار که وعده دیدار او می‌رسد، ناگهان مانع یا مشکلی پیش می‌آید که مانع از این می‌شود که به آن دیدار برسم و من از شانس بد خود ناراضی‌ام.