شمارهٔ ۴۶ - خانه عشق
کی بود آیا که بنمائی جمال با کمال
زنده گردند ماهیان مرده از آب زلال
درقیاما حشر را حاجت به نفخ صور نیست
بگذرد بر کوی خلقی مژده کوی وصال
در جهنم خوش توان بودن اگر یکبار تو
در همه عمر آئی و پرسی و گوئی چیست حال
گر در این زندان تو با مائی ،نگشتم من ملول
گر در آن زندان به ما باشی کجا باشد ملال
خانه عشق ،دلست و آنچنان پر شد ز دوست
کانچه غیر دوست است ، در وی نمی یابد مجال
گر سر موئی شود فردوس اعلی اشک او
گنجد اندر خانه عشق ، بود امری محال
خون خلقی ریخت بیکین هیچ دانی کیست آن
ور تو نام او نگوئی بگذرانش در خیال
کشتگان نعره زنانند هیچ دانی کیست آن
برکشنده هیچ نه ور کشته را باشد وبال
از سر دنیا برای دوست بگذشتن چه سود
سهل باشد در گذشتن از شریک پیر زال
سایه طوبی و حوض کوثر و باغ بهشت
خوش مقامی باشد اما با جمال ذوالجلال
کی شود بی جذب مغناطیس وصلش متصل
ذره ذره خاک آدم بعد چندین ماه و سال
عشق و مستی و جنون در طالع ما دیده اند
چون ز مادر زاده گشتیم و پدر بگشاد فال
اوّل و آخر توئی و ظاهر و باطن توئی
کیست دیگر غیر تو و چیست چندین قیل و قال
تو زما و ما ز بوی تو چنین گشتیم مست
ورنه مستی چنین ، بی می ندارد احتمال
بوی یار آمد به ما آری بیاید بوی دوست
در مشام آن که دارد او به آن یار اتصال
بعد چندین قرن گویند رحمه الله علیه
چون بخوانند خلق شعر محیی صاحب کمال
شمارهٔ ۴۵ - حسن یوسف: مونسم یار است اندر تنگنای گور تنگشمارهٔ ۴۷ - پهلوی دل: تیر او پیوسته میخواهم که آید سوی دل
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی بود آیا که بنمائی جمال با کمال
زنده گردند ماهیان مرده از آب زلال
هوش مصنوعی: کیست که زیبایی و کمالش را به نمایش بگذارد، تا ماهیان مرده از آب زلال زنده شوند؟
درقیاما حشر را حاجت به نفخ صور نیست
بگذرد بر کوی خلقی مژده کوی وصال
هوش مصنوعی: در روز قیامت، نیازی به صدای شیپور نیست، زیرا افراد به سوی خانه معشوق خود میروند و در این مسیر، خبر خوش وصال را میشنوند.
در جهنم خوش توان بودن اگر یکبار تو
در همه عمر آئی و پرسی و گوئی چیست حال
هوش مصنوعی: اگر یک بار در طول عمرت به جهنم بروی و از حال و روز آنجا بپرسی، میتوانی در آنجا راحت و خوشحال باشی.
گر در این زندان تو با مائی ،نگشتم من ملول
گر در آن زندان به ما باشی کجا باشد ملال
هوش مصنوعی: اگر در این زندان همراهم باشی، هرگز احساس خستگی نمیکنم؛ اما اگر در آن زندان تنها باشی، دیگر جای ملال و کسالت است.
خانه عشق ،دلست و آنچنان پر شد ز دوست
کانچه غیر دوست است ، در وی نمی یابد مجال
هوش مصنوعی: خانه عشق در دل انسان قرار دارد و به قدری از محبت دوست پر شده است که هیچ چیز دیگری جز او در آنجا جایی ندارد.
گر سر موئی شود فردوس اعلی اشک او
گنجد اندر خانه عشق ، بود امری محال
هوش مصنوعی: اگر سر مویی بهشت برتر باشد، اشک او در خانه عشق جا نمیشود، این امر محال است.
خون خلقی ریخت بیکین هیچ دانی کیست آن
ور تو نام او نگوئی بگذرانش در خیال
هوش مصنوعی: خون مردم به ناحق ریخته میشود، آیا میدانی کسی که این کار را کرده کیست؟ نام او را نمیگویی، اما میتوانی او را در ذهنت تصور کنی.
کشتگان نعره زنانند هیچ دانی کیست آن
برکشنده هیچ نه ور کشته را باشد وبال
هوش مصنوعی: کشته شدگان در حال ناله و فریاد هستند، آیا میدانی آن کسی که آنها را به قتل رسانده کیست؟ هیچ ضرری به کشتهها در این میان نیست.
از سر دنیا برای دوست بگذشتن چه سود
سهل باشد در گذشتن از شریک پیر زال
هوش مصنوعی: گذشتن از چیزهای بزرگ و مهم دنیا برای دوستی به آسانی ممکن است، اما گذشتن از شریک زندگی که سالها با او بودهایم، کاری دشوارتر و پیچیدهتر است.
سایه طوبی و حوض کوثر و باغ بهشت
خوش مقامی باشد اما با جمال ذوالجلال
هوش مصنوعی: سایه درخت طوبی و آب حوض کوثر و باغ بهشت جایگاه خوبی هستند، اما هیچکدام به زیبایی و جلال خداوند نمیرسند.
کی شود بی جذب مغناطیس وصلش متصل
ذره ذره خاک آدم بعد چندین ماه و سال
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که ذرات خاک آدمی بدون نیروی جاذبهای مانند مغناطیس، به هم بچسبند و متصل شوند؟ این امر بعد از گذشت مدتی طولانی اتفاق میافتد.
عشق و مستی و جنون در طالع ما دیده اند
چون ز مادر زاده گشتیم و پدر بگشاد فال
هوش مصنوعی: در زندگی ما، عشق، شوق و دیوانگی از همان ابتدا مقدر شده بود. از زمانی که به دنیا آمدیم و جهان به ما خوشامد گفت، این سرنوشت برای ما رقم خورده بود.
اوّل و آخر توئی و ظاهر و باطن توئی
کیست دیگر غیر تو و چیست چندین قیل و قال
هوش مصنوعی: تو آغاز و انجام هر چیزی هستی و تنها تویی که درون و بیرون را پر کردهای. هیچکس و هیچچیز دیگری جز تو وجود ندارد و بحثها و اختلافات بیپایان تنها بیهوده است.
تو زما و ما ز بوی تو چنین گشتیم مست
ورنه مستی چنین ، بی می ندارد احتمال
هوش مصنوعی: ما به خاطر عطر و بوی تو به این حال و روز افتادهایم و مست شدهایم؛ اما اگر این بوی تو نبود، هرگز اینقدر مست نمیشدیم.
بوی یار آمد به ما آری بیاید بوی دوست
در مشام آن که دارد او به آن یار اتصال
هوش مصنوعی: بوی محبوب به ما رسید، هرچند او نیامده است. این رایحه تنها به کسانی میرسد که با آن معشوق ارتباط نزدیک دارند.
بعد چندین قرن گویند رحمه الله علیه
چون بخوانند خلق شعر محیی صاحب کمال
هوش مصنوعی: پس از گذشت قرنها، مردم زمانی که نام شاعر برجستهای چون محیی را میبرند، میگویند رحمت خدا بر او باد.

عبدالقادر گیلانی