گنجور

شمارهٔ ۴۱ - باده جان

داد مرا جان تو باده ای از جان خویش
کفر مرا کرد گوهر ایمان خویش
حضرت او نیم شب گوید کای بوالعجب
هیچ مکن آشکار ،پنهان خویش
گرچه تو آلوده ای ،بنده ما بوده ای
بنده ندارد پناه جز در سلطان خویش
گر تو بگوید کسی ،کرده ای عصیان بسی
رحمت بسیار من ،گوید برهان خویش
ور نهد دست رد، بر رخ تو نیک و بد
رد نکنم من ترا، خوانم خاصّان خویش
درلحد تنگ تو صلح کنم جنگ تو
پیش تو روشن کنم، شعله تابان خویش
خانه زندان گور ،پر بود از مار و مور
من بنمایم در او روضه رضوان خویش
خانه زندان تن روی نهد سوی من
بر سر کیوان زنم خیمه ایوان خویش
کردمت ای بوالفضول نام ظلوم و جهول
تا نفروشم به کس بنده نادان خویش
با امانت گران ، بنده توئی ناتوان
بار ترا می کشم محیی ز گیلان خویش

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داد مرا جان تو باده ای از جان خویش
کفر مرا کرد گوهر ایمان خویش
هوش مصنوعی: جان تو به من باده‌ای داد که از عمق وجودت نشأت می‌گیرد و این به من کفر را بخشید و به من گوهری از ایمان عطا کرد.
حضرت او نیم شب گوید کای بوالعجب
هیچ مکن آشکار ،پنهان خویش
هوش مصنوعی: حضرت در نیمه شب می‌فرماید: ای شگفتی، هیچ چیزی را آشکار نکن و پنهان خود را باقی نگه‌دار.
گرچه تو آلوده ای ،بنده ما بوده ای
بنده ندارد پناه جز در سلطان خویش
هوش مصنوعی: هرچند تو گناهکار و آلوده‌ای، اما در گذشته بنده ما بوده‌ای. بنده هیچ پناهی جز در نزد مقام خود ندارد.
گر تو بگوید کسی ،کرده ای عصیان بسی
رحمت بسیار من ،گوید برهان خویش
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو بگوید که کارهای نافرمانی زیادی انجام داده‌ای، به او بگو که رحمت و بخشش من بسیار زیاد است و این رحمت دلیل و برهان خاص خود را دارد.
ور نهد دست رد، بر رخ تو نیک و بد
رد نکنم من ترا، خوانم خاصّان خویش
هوش مصنوعی: اگر کسی بر صورت تو دست رد بگذارد، چه خوب و چه بد، من هرگز تو را نخواهم راند و همیشه تو را در جمع خاصان خود می‌خوانم.
درلحد تنگ تو صلح کنم جنگ تو
پیش تو روشن کنم، شعله تابان خویش
هوش مصنوعی: در فضای تنگ مرگ، من با تو صلح می‌کنم و در مقابل تو، آتش درون خود را روشن می‌سازم.
خانه زندان گور ،پر بود از مار و مور
من بنمایم در او روضه رضوان خویش
هوش مصنوعی: خانه‌ای که سرد و خشن است و نماد مرگ و گورستان به نظر می‌رسد، پر از موجودات ناگواری مثل مار و مور است. اما با وجود این همه زشتی، می‌خواهم زیبایی‌های بهشت و خودم را در آن نشان دهم.
خانه زندان تن روی نهد سوی من
بر سر کیوان زنم خیمه ایوان خویش
هوش مصنوعی: من در خانه ای که جسمم را زندانی کرده است، به سوی تو می آیم و بر بالای آسمان، چادری از خیمه خود برپا می کنم.
کردمت ای بوالفضول نام ظلوم و جهول
تا نفروشم به کس بنده نادان خویش
هوش مصنوعی: من به تو، ای شخص بی‌خود، نام‌های ظالم و نادان بخشیدم تا این‌که بنده نادان خود را به کسی نفروشم.
با امانت گران ، بنده توئی ناتوان
بار ترا می کشم محیی ز گیلان خویش
هوش مصنوعی: با صدای بلند و بی‌نهایت احترام، می‌گوید که من به عنوان یک بنده ضعیف، بار سنگین امانت تو را بر دوش می‌کشم، همانطور که محیی از گیلان به این امر مفتخر است.

حاشیه ها

1398/11/26 08:01
منصور

مصرع دوم و چهارم یک کلمه جا افتاده. مصرع دوم به جای "گوید" باید "گفت" باشه