شمارهٔ ۳۳ - خیمه به محشر
طبل قیامت بکوفت آن ملک نفخ صور
کاتب منشور ماست مالک یوم النّشور
سر ز لحد برزدیم خیمه به محشر زدیم
بی خدا اندر لحد چند نباشم صبور
از سر شوق و نشاط پای نهم بر صراط
تا ز دم ِ گرمِ ما گرم شود آن نشور
ای که ندادی تو مال در طلبِ آن جمال
ما به تو بگذاشتیم دیدن دیدارِ حور
مست خداییم ما، کِی به خود آییم ما
ساقی ما چون خداست باده شراب طهور
نور خدا در نظرگاه تجلّی حق
با تو کند آنچه کرد با حجر کوه طور
وقت تجلّی از او دیدهٔ بینا مجوی
او چو نماید جمال، چشمِ تورا زوست نور
هرکه به نزدیکِ اوست دولتِ جاوید یافت
رویِ سعادت ندید آنکه از او ماند دور
مژدهٔ وصل خدا گر به لحد بشنویم
زنده شود جان و تن پیشتر از نفخِ صور
حور چو آرا کنند رو به سوی ما کنند
چشم نگه دار از آن، دوست بود بس غیور
مست تو قصر بهشت کرده به زیر و زبر
چون نکند زانکه نیست هستیِ او بی قصور
گرچه تو قصر بهشت کردهای عنبر سرشت
از جگر سوخته، میبرم آنجا بخور
میکند او بهرِ دوست هر نفسی ماتمی
محیی ماتمزده کی کند ای دوست شور
شمارهٔ ۳۲ - دل مجروح: ای ذکر تو را در دل، هر دم اثری دیگرشمارهٔ ۳۴ - نورایمان: دوست میگوید که ای عاشق اگر داری صبور
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طبل قیامت بکوفت آن ملک نفخ صور
کاتب منشور ماست مالک یوم النّشور
هوش مصنوعی: در روز قیامت طبل را به صدا درمیآورند و فرشتهای که صدای صور را میزند، نامهی اعمال ما را به دست دارد. او مالک روز حساب و جزا است.
سر ز لحد برزدیم خیمه به محشر زدیم
بی خدا اندر لحد چند نباشم صبور
هوش مصنوعی: از قبر برخاستیم و در روز قیامت چادر برپا کردیم، بیخدا در نزدیکی قبر، صبوری چندان ندارم.
از سر شوق و نشاط پای نهم بر صراط
تا ز دم ِ گرمِ ما گرم شود آن نشور
هوش مصنوعی: با شوق و شادی بر راه مستقیم قدم میگذارم تا از انرژی و حرارت کلام ما آن شور و حال به وجود بیاید.
ای که ندادی تو مال در طلبِ آن جمال
ما به تو بگذاشتیم دیدن دیدارِ حور
هوش مصنوعی: ای کسی که مال و ثروت را در جستجوی زیباییهای ما ندادید، ما به شما از دیدن روی حوریان خبر دادیم.
مست خداییم ما، کِی به خود آییم ما
ساقی ما چون خداست باده شراب طهور
هوش مصنوعی: ما از عشق الهی سرمستیم و هیچگاه به خود نمیآییم. ساقی ما شبیه خداوند است و نوشیدنیاش خالص و پاک است.
نور خدا در نظرگاه تجلّی حق
با تو کند آنچه کرد با حجر کوه طور
هوش مصنوعی: نور خدا در دیدگاه تجلی حق، با تو چنان خواهد کرد که با کوه طور که بر آن نور نازل شد، انجام داد.
وقت تجلّی از او دیدهٔ بینا مجوی
او چو نماید جمال، چشمِ تورا زوست نور
هوش مصنوعی: زمانی که او نمایش خود را میکند، چشم بینا را جستجو کن؛ چون هنگامی که او زیبایی خود را نشان میدهد، نور چشمانت از وجود اوست.
هرکه به نزدیکِ اوست دولتِ جاوید یافت
رویِ سعادت ندید آنکه از او ماند دور
هوش مصنوعی: هر کسی که به او نزدیک باشد، به خوشبختی و سرنوشت پایدار دست پیدا میکند، اما کسی که از او دور بماند، هرگز چهرهی سعادت را نخواهد دید.
مژدهٔ وصل خدا گر به لحد بشنویم
زنده شود جان و تن پیشتر از نفخِ صور
هوش مصنوعی: اگر خبر رسیدن به وصال خدا را در لحظهٔ مرگ بشنویم، جان و بدن ما قبل از دمیدن در صور دوباره زنده میشود.
حور چو آرا کنند رو به سوی ما کنند
چشم نگه دار از آن، دوست بود بس غیور
هوش مصنوعی: اگر حوریها روی خود را به سوی ما بگردانند و به ما نگاه کنند، باید مراقب باشیم زیرا این توجه از سوی آنها به محبت دوست ماست.
مست تو قصر بهشت کرده به زیر و زبر
چون نکند زانکه نیست هستیِ او بی قصور
هوش مصنوعی: شما در حالی که در حال لذت بردن از خوشیهای زندگی هستید، بهشت خود را به هم ریختهاید. چون او، یعنی معشوق شما، هیچ نقصی ندارد و همه چیز را با کمالات خود میسازد.
گرچه تو قصر بهشت کردهای عنبر سرشت
از جگر سوخته، میبرم آنجا بخور
هوش مصنوعی: اگرچه تو در بهشت قصر زیبا و خوشبویی ساختهای، من با دل سوختهام و عطر خوشی را از آنجا میآورم تا آنجا بروم و از آن لذت ببرم.
میکند او بهرِ دوست هر نفسی ماتمی
محیی ماتمزده کی کند ای دوست شور
هوش مصنوعی: او برای دوستش در هر لحظه سوگواری میکند، اما کسی که خود در ماتم است، چطور میتواند به دوستش شادی و سرور بدهد؟
حاشیه ها
1404/01/15 12:04
فرید کیومرثیان زند
اینم تک مصرع :
در دل شب، خداوند نورِ جان است
فریدران