گنجور

شمارهٔ ۲۹ - آرزوی یار

عشق و بد‌نامی و درد و غم به ما شد یار غار
تا محمّد وار باشد عاشقان را چار یار
آرزوی یار داری یار می‌گوید بیا
تا کند دلداری تو در دل شب‌های تار
گرم‌تر یک نیمه‌شب گو ای خدا در من نگر
پس شبان‌روزی نظر را شصت و سیصد می‌شمار
یار گفت هرجا که باشی با توام یادت کنم
از چنین یاری فرامش کرده‌ای تو، یاد دار
روح تو مرغی است کز نزد خدا آمد به تن
بی خدا مرغ خدایی را کجا گیرد قرار
ساقیا زان می که گفتی می‌دهم در آخرت
کم نخواهد شد که در دنیا کنی جامی نثار
کاروان‌ها در بیابان‌ها هلاک انداز عطش
ابر رحمت را بیار و قطره چندی ببار
بار دارد شیشه‌های می‌، صراحی‌های شاه
اشتر مستی که نه افسار دارد نه مهار
شاه می‌گویی تو ما را حاضر قندیل باش
عاشق و مجنون و مستم آه دست از من بدار
خاک آدم را خدا تخمیر می کرده هنوز
که فتاده بر سر مستان حضرت این خمار
بر سر هر موی مشتاقان زبان دیگر است
کز خدا دیدار می‌جویند هر لیل و نهار
گر تماشای جمال حق تعالی بایدت
در میان عاشقان انداز خود را روز بار
در دل شب‌ها بگریم گویم آن دلدار را
یا دلی ده یا دل کز بیدلان بر وی بیار
گر رسم روزی به دوزخ قصه خود گویمش
تا بگرید بر من بیچاره آتش زار زار
تا قیامت محیی خواهد خواند این ابیات را
خلق و عالم هم بپای می‌روند هم پایدار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق و بد‌نامی و درد و غم به ما شد یار غار
تا محمّد وار باشد عاشقان را چار یار
هوش مصنوعی: عشق، رسوایی، درد و غم همواره با ما بوده‌اند، مثل دوستانی نزدیک. تا این که عاشقان هم مانند محمد (پیامبر اسلام) چهار دوست و همدم داشته باشند.
آرزوی یار داری یار می‌گوید بیا
تا کند دلداری تو در دل شب‌های تار
هوش مصنوعی: اگر آرزوی محبوب را داری، محبوب می‌گوید که بیایید تا دل‌سوزی کند و آرامش قلب شما را در شب‌های تار به ارمغان آورد.
گرم‌تر یک نیمه‌شب گو ای خدا در من نگر
پس شبان‌روزی نظر را شصت و سیصد می‌شمار
هوش مصنوعی: خدایا، در نیمه‌شب، در دل من بنگر و ببین که چقدر شبی بلند و خواب‌آور گذشته است. پس بگذار که شمار شب و روز به شصت و سیصد برسد.
یار گفت هرجا که باشی با توام یادت کنم
از چنین یاری فرامش کرده‌ای تو، یاد دار
هوش مصنوعی: دوست می‌گوید هر جا که باشی، من همیشه به یاد تو هستم. از اینگونه دوستی که همیشه به یاد توست، هرگز غافل مشو.
روح تو مرغی است کز نزد خدا آمد به تن
بی خدا مرغ خدایی را کجا گیرد قرار
هوش مصنوعی: روح تو مانند پرنده‌ای است که از نزد خداوند آمده است. وقتی که در بدنی که از خدا بی‌بهره است، قرار می‌گیرد، جایی برای آرامش آن پرنده‌ی الهی وجود ندارد.
ساقیا زان می که گفتی می‌دهم در آخرت
کم نخواهد شد که در دنیا کنی جامی نثار
هوش مصنوعی: ای ساقی، آن می که تو گفتی در آخرت می‌دهد، در دنیا کمتر نخواهد شد؛ پس به یاد داشته باش که حالا برای من جامی بریز.
کاروان‌ها در بیابان‌ها هلاک انداز عطش
ابر رحمت را بیار و قطره چندی ببار
هوش مصنوعی: کاروان‌ها در بیابان‌ها به خاطر تشنگی در حال نابودی هستند، بارانی از رحمت را بفرست و چند قطره‌ای ببار.
بار دارد شیشه‌های می‌، صراحی‌های شاه
اشتر مستی که نه افسار دارد نه مهار
هوش مصنوعی: شیشه‌های شراب سنگینی می‌کنند، مانند صراحی‌های شاه اشتر که در حالت مستی هستند و نه افساری دارند و نه کنترلی.
شاه می‌گویی تو ما را حاضر قندیل باش
عاشق و مجنون و مستم آه دست از من بدار
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو به من بگو که آیا می‌توانی همچون یک چراغ راهنمای عشق، عاشق و مجنون مرا در این حالتی که هستم، رها کنی؟ خواهش می‌کنم دستانت را از من بردار.
خاک آدم را خدا تخمیر می کرده هنوز
که فتاده بر سر مستان حضرت این خمار
هوش مصنوعی: خاک آدم همچنان تحت تأثیر خداوند در حال تغییر و تحول است، حتی در حال حاضر که مستی و نشئگی بر سر مستان حاکم است.
بر سر هر موی مشتاقان زبان دیگر است
کز خدا دیدار می‌جویند هر لیل و نهار
هوش مصنوعی: بر روی هر موی عاشقان، داستانی متفاوت وجود دارد، چرا که آنان هر شب و روز در جستجوی دیدار خدا هستند.
گر تماشای جمال حق تعالی بایدت
در میان عاشقان انداز خود را روز بار
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زیبایی خداوند را تماشا کنی، خود را در میان عاشقان قرار ده و روزی را برای این کار انتخاب کن.
در دل شب‌ها بگریم گویم آن دلدار را
یا دلی ده یا دل کز بیدلان بر وی بیار
هوش مصنوعی: در دل شب‌ها گریه می‌کنم و می‌گویم: یا دلی به من بده یا دل خود را از کسانی که بیدار نیستند، بر روی او بیفکن.
گر رسم روزی به دوزخ قصه خود گویمش
تا بگرید بر من بیچاره آتش زار زار
هوش مصنوعی: اگر روزی به دوزخ بروم، داستان خود را برای او می‌گویم تا به حال و روز بیچاره‌ام در آن آتش بیفتد و گریه کند.
تا قیامت محیی خواهد خواند این ابیات را
خلق و عالم هم بپای می‌روند هم پایدار
هوش مصنوعی: این ابیات تا همیشه بر زبان مردم جاری خواهد بود و همه در کنار هم به زندگی و پیشرفت ادامه می‌دهند.