شمارهٔ ۲۸ - عشق حق
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
هیچ دیّار ننالد ز تو در هیچ دیار
هرکه شد عاشق دیدار تو او بشناسد
دوزخ از جنّت و شادی ز غم و مِی ز خمار
دیده بگشای که محبوب کریم افتاده است
مینماید به تو هر دم ز کمین او دیدار
عاشق آنست که سوزند و دهندش بر باد
بس که خاکستر او جوش کند دریا بار
شمّهای گوی تو از لطف خدا بر در دیر
تا که کافر بگشاید ز میانش زنّار
گوش تو کر شده ای خواجه وگرنه به خدای
میکند بت به خداییّ خداوند اقرار
جوش می میزد و میگفت که چون مست شوم
هیچ همصحبت خود را نگذارم هشیار
عشق حق میرود اندر دل هر عاشقِ زار
باده اندر رگ و پِی پیش ندارد رفتار
در همه مذهب و ملت مِیِ عشق است حلال
زانکه بی او نتوان کرد خدا را دیدار
همدم ما مشو ای محیی که در آخر کار
بیگنه کشتن و آویختن است بر سرِ دار
شمارهٔ ۲۷ - دارم امید: تا ابد یا رب ز تو من لطفها دارم امیدشمارهٔ ۲۹ - آرزوی یار: عشق و بدنامی و درد و غم به ما شد یار غار
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
هوش مصنوعی: هر کسی که در برابر تو با خاک در تماس باشد، چهرهاش نشان از تسلطی دارد که بر جهان هستی در طول شب و روز دارد.
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
هوش مصنوعی: اگر دیگران به آرامی و با وقار بر سر کوی تو قدم بزنند، من با عشق و دیوانگی به آنجا خواهم رفت.
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
هیچ دیّار ننالد ز تو در هیچ دیار
هوش مصنوعی: هیچکس شایستگی سلطنت جز تو را ندارد، زیرا هیچ سرزمین و دیاری به خاطر تو گله و شکایتی ندارد.
هرکه شد عاشق دیدار تو او بشناسد
دوزخ از جنّت و شادی ز غم و مِی ز خمار
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق دیدار تو شود، درد و رنج را به خوبی درک میکند و تفاوت میان خوشحالی و اندوه را میفهمد. او همچنین میداند که سرمستی ناشی از نوشیدن مِی با حالت مستی چه تفاوتی دارد.
دیده بگشای که محبوب کریم افتاده است
مینماید به تو هر دم ز کمین او دیدار
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن، زیرا محبوب سخاوتمند نزدیک است و هر لحظه از مخفیگاه او به تو نمایان میشود.
عاشق آنست که سوزند و دهندش بر باد
بس که خاکستر او جوش کند دریا بار
هوش مصنوعی: عاشق واقعی کسی است که در عشق بسوزد و با وجود این سوختن، با کمال میل به باد سپرده شود. عشقش آنقدر عمیق است که حتی خاکسترش نیز میتواند مانند دریا به جوش و خروش بیفتد.
شمّهای گوی تو از لطف خدا بر در دیر
تا که کافر بگشاید ز میانش زنّار
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که شخصی با عنایت و لطف خدا، به سراغ مکانی میرود که در آنجا افرادی با عقاید مختلف وجود دارند. او به این امید به آنجا میرود که فردی غیرمومن یا کافر بتواند تغییراتی در درونش ایجاد کند و از این فضای معنوی بهرهمند شود. به عبارتی، این حضور میتواند فرصتی برای رشد و تحول شخص باشد.
گوش تو کر شده ای خواجه وگرنه به خدای
میکند بت به خداییّ خداوند اقرار
هوش مصنوعی: ای خواجه، گویا گوش تو نمیشنود؛ در غیر این صورت، میدانی که بت هم به خدایی خداوند اعتراف میکند.
جوش می میزد و میگفت که چون مست شوم
هیچ همصحبت خود را نگذارم هشیار
هوش مصنوعی: در حالت مستی، به هیجان آمده بود و میگفت که زمانی که مست شوم، هیچ یک از دوستانم را در کنار خود بیدار نمیگذارم.
عشق حق میرود اندر دل هر عاشقِ زار
باده اندر رگ و پِی پیش ندارد رفتار
هوش مصنوعی: عشق الهی در دل هر عاشق غمگین وجود دارد، همانطور که شراب در رگها و ریشههای وجود او جاری است و این عشق حالت خاصی ندارد.
در همه مذهب و ملت مِیِ عشق است حلال
زانکه بی او نتوان کرد خدا را دیدار
هوش مصنوعی: در هر دین و مذهب و هر قومیتی، عشق به صورت مِی حلال است؛ زیرا بدون عشق، ملاقات با خدا غیرممکن است.
همدم ما مشو ای محیی که در آخر کار
بیگنه کشتن و آویختن است بر سرِ دار
هوش مصنوعی: ای محیی، با ما همنشین نشو، زیرا در نهایت، بیگناهی را میکشند و به دار میآویزند.
حاشیه ها
1400/02/30 13:04
احسان پاپن
بیت چهارم، باید "نشناسد" باشد
1400/02/01 00:05
nabavar
گرامی احسان
هرکه شد عاشق دیدارتو او بشناسد
دوزخ از جنّت و شادی زغم و مِی ز خمار
همان بشناسد درست است
منظورش درد و رنج توأمان عاشق است
یعنی: هرکه عشق دیدار تو را دارد ، گاهی در آتش دوزخ میسوزد و گاهی از خوشی در بهشت است، گاهی شاد است و گاه غمگین، گاه مست است و گاه خمار از دلتنگی