گنجور

شمارهٔ ۲۵ - خاکستری

کسی کاو یار خود دارد چرا بر دیگری بندد
حرامش باد عشق آنکس که هم بر دیگری بیند
از این آتش که من دارم ز شوق او عجب نبود
که آن مه چون به بالین آیدم خاکستری بیند
همه عالم ز تاب مهر سوزنده شده عمری
که مهر از رشک این سوزد که از خود بهتری بیند
اگر عاشق ز دل نالد ز گریه نیست پروایش
اگر بر جای هر مو بر تن خود نشتری بیند
نکرد آن نامسلمان هیچ رحمی و می‌دانم
که بر من سوزدش دل گر سوی من کافری بیند
خوش آن ساعت که در کوی بتان محیی رود سرخوش
به دستی شیشه در دستی پر از می ساغری بیند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی کاو یار خود دارد چرا بر دیگری بندد
حرامش باد عشق آنکس که هم بر دیگری بیند
هوش مصنوعی: کسی که همسفر و یار خود را دارد، چطور می‌تواند به دیگری وابسته شود؟ عشق فردی که به غیر از یار خود به دیگری نگاه می‌کند، حرمت ندارد و نادرست است.
از این آتش که من دارم ز شوق او عجب نبود
که آن مه چون به بالین آیدم خاکستری بیند
هوش مصنوعی: از شوق او، من آتش عشقی دارم که طبیعی است وقتی او به نزدیک من بیاید، خاکستر آن را ببیند.
همه عالم ز تاب مهر سوزنده شده عمری
که مهر از رشک این سوزد که از خود بهتری بیند
هوش مصنوعی: تمام جهان از تأثیر عشق و زیبایی دچار عذاب و سوختگی شده‌اند، زیرا این عشق به خاطر حسادت به زیبایی برتر از خود، می‌سوزد.
اگر عاشق ز دل نالد ز گریه نیست پروایش
اگر بر جای هر مو بر تن خود نشتری بیند
هوش مصنوعی: اگر عاشق از دلش ناله کند و بگرید، نباید نگران شود، زیرا اگر بر هر تار موی خود زخم ببیند، نشان از عشق اوست.
نکرد آن نامسلمان هیچ رحمی و می‌دانم
که بر من سوزدش دل گر سوی من کافری بیند
هوش مصنوعی: آن بی‌دینی که هیچ رحمی به من نکرد، می‌دانم اگر من را ببیند، دلش برایم آتش می‌گیرد، حتی اگر کافر باشد.
خوش آن ساعت که در کوی بتان محیی رود سرخوش
به دستی شیشه در دستی پر از می ساغری بیند
هوش مصنوعی: ساعت خوشی است که در خیابان معشوقان، انسانی سرزنده و شاداب با یک بطری شیشه‌ای در دست، در کنار دستی دیگر پر از شراب، مشغول تماشای نوشیدن ساغر باشد.