شمارهٔ ۲۲ - شرح جور یار
نمیدانم که او تا کی پی آزار خواهد شد
نگوید این دلم آخر از او بیزار خواهد شد
بدین خو چند روزی گر بماند از جفای او
تنم بیمار خواهد گشت و جان افگار خواهد شد
به خواب مرگ شد بخت من و گویند یارانم
که تو فریاد و افغان کن که او بیدار خواهد شد
مکن بهر خدا عزم گلستان با چنین رویی
که دانم باغبان شرمنده از گلزار خواهد شد
مَیَفشان دست چندی ای سرو ناز من
که هوش جان ز دست دست تو افگار خواهد شد
چه گویم شرح جور یار و درد خویش با مردم
که بی تسکین مرا گویند با تو یار خواهد شد
ز اندوه دل چاک و جگر تا کی برد محیی
که این عشق است و اینها هر زمان بسیار خواهد شد
شمارهٔ ۲۱ - حضور درد: زسر تا پا ی من گر همه اندوه و غم باشدشمارهٔ ۲۳ - طعنه بدخواه: من نمیگویم که جور روزگارم میکشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نمیدانم که او تا کی پی آزار خواهد شد
نگوید این دلم آخر از او بیزار خواهد شد
هوش مصنوعی: نمیدانم او چه زمانی به آزار دادن ادامه خواهد داد، اما اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، دل من از او خسته و بیزار خواهد شد.
بدین خو چند روزی گر بماند از جفای او
تنم بیمار خواهد گشت و جان افگار خواهد شد
هوش مصنوعی: اگر به همین حالت چند روز دیگر بمانم، به خاطر بیمحلی او بدنم بیمار خواهد شد و روحم تحت فشار قرار خواهد گرفت.
به خواب مرگ شد بخت من و گویند یارانم
که تو فریاد و افغان کن که او بیدار خواهد شد
هوش مصنوعی: بخت من به خواب مرگ رفته و دوستانم میگویند که تو باید فریاد بزنی و ناله کنی تا او بیدار شود.
مکن بهر خدا عزم گلستان با چنین رویی
که دانم باغبان شرمنده از گلزار خواهد شد
هوش مصنوعی: در تصمیم خود برای رفتن به گلستان با چنین ظاهری تجدید نظر کن؛ زیرا میدانم که باغبان از این وضعیت خجالتزده خواهد شد.
مَیَفشان دست چندی ای سرو ناز من
که هوش جان ز دست دست تو افگار خواهد شد
هوش مصنوعی: ای سرو ناز من، دستهای چندی را به من مده؛ زیرا که با وجود تو، جانم در حال از دست رفتن است.
چه گویم شرح جور یار و درد خویش با مردم
که بی تسکین مرا گویند با تو یار خواهد شد
هوش مصنوعی: نمیدانم چطور باید به مردم بگویم که چقدر از ظلم یارم و دردهایی که دارم رنج میبرم، زیرا آنها به من میگویند که تو کسی را خواهی یافت که به تو آرامش بدهد.
ز اندوه دل چاک و جگر تا کی برد محیی
که این عشق است و اینها هر زمان بسیار خواهد شد
هوش مصنوعی: تا کی باید از درد دل و جگر پارهپاره خود رنج ببرم؟ زیرا این عشق است و این وضعیت همیشه ادامه خواهد داشت.