گنجور

شمارهٔ ۹

ای به دو چشم نرگسین آفت روزگار من
طرهٔ بی‌قرار تو برده ز من قرار من
گرچه خمار وصل تو گشت ملازم سرم
هم به شراب لعل تو، دفع شود خمار من
ای یمنی ستاره بر آرزوی مه رخت
شرط بود که هر شبی دجله کنی کنار من؟
هر سحری زخون دل، مردمک دو چشم من
اطلس سرخ درکشد بر رخ زرنگار من
گر زبخار چشم من نم نشدی بر آسمان
هفت فلک بسوختی از دل پر شرار من

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به دو چشم نرگسین آفت روزگار من
طرهٔ بی‌قرار تو برده ز من قرار من
هوش مصنوعی: ای که زیبایی چشمانت مانند نرگس است، تو باعث آزار و پریشانی من هستی؛ موهای ژولیده و بی‌انضباط تو، آرامش را از من گرفته است.
گرچه خمار وصل تو گشت ملازم سرم
هم به شراب لعل تو، دفع شود خمار من
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر وصالت مست و خواب‌آلود شده‌ام، اما همزمان با نوشیدن شراب سرخ تو، این حال و خمار من هم برطرف خواهد شد.
ای یمنی ستاره بر آرزوی مه رخت
شرط بود که هر شبی دجله کنی کنار من؟
هوش مصنوعی: ای ستاره یمنی، تو می‌درخشی و بر آرزوی چهره‌ی زیبایت شرط شده که آیا می‌توانی هر شب در کنار من باشی و دجله را آرام کنی؟
هر سحری زخون دل، مردمک دو چشم من
اطلس سرخ درکشد بر رخ زرنگار من
هوش مصنوعی: هر بار که صبح می‌شود و دل من از غم پر شده، دو چشم من مانند دو قطره خون روشنایی خاصی به چهره زیبا و رنگین من می‌بخشند.
گر زبخار چشم من نم نشدی بر آسمان
هفت فلک بسوختی از دل پر شرار من
هوش مصنوعی: اگر اشک‌های من از چشمانم به زمین نمی‌ریخت، آسمان‌های هفتگانه بر اثر آتش دل پرشور من می‌سوختند.