گنجور

شمارهٔ ۱۴

ای طره‌های خوبان، از نافهٔ تو بویی
هجده‌هزار عالم، در عرصهٔ تو گویی
چون شمع، جمله رویی در بزمگاه دل‌ها
وانگه ز تو ندیده، پروانه هیچ رویی
ای دست غیرت تو، در چارسوی عشقت
سرهای گردنان را، آویخته به مویی
من جز ترا نبینم هرسو که چشم دارم
وانگه ترا ندیده، چشمی به هیچ سویی
نقش هزار لیلی، وز گلبن تو رنگی
عقل هزار مجنون، وز جرعه‌ی تو بویی
در موضعی که باشد آنجا هویت تو
ناید ز هر دهانی، بانگی برون ز هویی
قمری چه مرغ شد کاو، در باغ تو بنالد
برِ تو به بانگ زاغی، صد نعرهٔ چنویی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای طره‌های خوبان، از نافهٔ تو بویی
هجده‌هزار عالم، در عرصهٔ تو گویی
هوش مصنوعی: ای موهای خوش‌چهرگان، بوی عطر تو در همهٔ عالم می‌پیچد و گویی همهٔ زیبایی‌ها در وجود تو نهفته است.
چون شمع، جمله رویی در بزمگاه دل‌ها
وانگه ز تو ندیده، پروانه هیچ رویی
هوش مصنوعی: در جمع دل‌ها، مانند شمعی می‌درخشد، اما پروانه‌ای که به او نزدیک می‌شود، هیچ نشانی از او نمی‌بیند.
ای دست غیرت تو، در چارسوی عشقت
سرهای گردنان را، آویخته به مویی
هوش مصنوعی: ای دستان پر از غیرت تو، در گوشه‌های عشق تو، سرهای گردن‌ها را به یک تار مو آویزان کرده‌ای.
من جز ترا نبینم هرسو که چشم دارم
وانگه ترا ندیده، چشمی به هیچ سویی
هوش مصنوعی: من هیچ کس دیگری را نمی‌بینم هر جا که نگاه می‌کنم و وقتی تو را نمی‌بینم، هیچ چشمی به سمت دیگری ندارم.
نقش هزار لیلی، وز گلبن تو رنگی
عقل هزار مجنون، وز جرعه‌ی تو بویی
هوش مصنوعی: هزاران تصویر از لیلی در ذهنم است و از گلزار تو رنگی از عقل مجنون‌ها در من وجود دارد و از نوشیدنی تو بویی به مشام می‌رسد.
در موضعی که باشد آنجا هویت تو
ناید ز هر دهانی، بانگی برون ز هویی
هوش مصنوعی: در جایی که هویت تو وجود دارد، هیچ صدایی از دیگران نمی‌تواند تاثیری بر آن بگذارد.
قمری چه مرغ شد کاو، در باغ تو بنالد
برِ تو به بانگ زاغی، صد نعرهٔ چنویی
هوش مصنوعی: قمری که در باغ تو به خاطر تو ناله می‌زند، چقدر شبیه به زاغی است که با صدای بلند فریاد می‌زند و بیانگر حالتی از شور و شوق است.