گنجور

شمارهٔ ۱۵

آیا دلم از رنج برآساید گویی؟
بند از گره زلف تو، بگشاید گویی؟
هرگز بود آن روز که چون طوطی، قمری
از پستهٔ لب‌هات، شکر خاید گویی؟
خورشید نشاطم که ز گردونش کسوف است
روزی رخ از آن آینه بنماید گویی؟
گرچه شب زلفین تو آبستن غم‌هاست
زان زنگیم آخر طربی زاید گویی؟
نه در حق من هرچه ترا شاید، می‌گوی
زیرا که ترا هرچه نمی‌شاید گویی
خط بر طرف روی تو یارب چه خوش افتاد
بر ماه کسی غالیه می‌ساید گویی؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آیا دلم از رنج برآساید گویی؟
بند از گره زلف تو، بگشاید گویی؟
هوش مصنوعی: آیا دل من به آرامش می‌رسد؟ انگار که با باز شدن گره‌های موی تو، همه مشکلات و دلتنگی‌هایم هم حل می‌شود.
هرگز بود آن روز که چون طوطی، قمری
از پستهٔ لب‌هات، شکر خاید گویی؟
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌شود که روزی مانند طوطی، قمری از شیرینی لب‌های تو بگوید یا از آن لذت ببرد.
خورشید نشاطم که ز گردونش کسوف است
روزی رخ از آن آینه بنماید گویی؟
هوش مصنوعی: آفتاب انگیزه و شادی من، که به خاطر کسوف از آسمان پنهان شده است، یک روز از آن آینه نمایان می‌شود، انگار که دارد آشکار می‌شود؟
گرچه شب زلفین تو آبستن غم‌هاست
زان زنگیم آخر طربی زاید گویی؟
هوش مصنوعی: اگرچه شب زلف‌های تو پر از غم و اندوه است، اما در نهایت به نظر می‌رسد که شادی و سرور از آن زاده خواهد شد.
نه در حق من هرچه ترا شاید، می‌گوی
زیرا که ترا هرچه نمی‌شاید گویی
هوش مصنوعی: نمی‌توانی هر چیزی درباره من بگویی، زیرا حرف‌هایی که نزد من می‌زنی به خاطر ناتوانی خودت است و چیزهایی که نمی‌توانی بگویی، نشان‌دهنده محدودیت‌هایت است.
خط بر طرف روی تو یارب چه خوش افتاد
بر ماه کسی غالیه می‌ساید گویی؟
هوش مصنوعی: خطی که بر چهره‌ی زیبای تو افتاده، ای پروردگار، چقدر زیباست! انگار کسی در حال ساییدن مشک بر روی ماه است.

حاشیه ها

1403/04/02 15:07
محمد خراسانی

بحر این شعر : هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف اخرم