گنجور

شمارهٔ ۵

گرفته ای زلب لعل، روی من در زر
چو دیده ای که ترا و مراست درخور زر
وصال سیمبر تو که چون زر است عزیزا
میسرم شود، ار گرددم میسر زر
زچشم پرگهر خویش روی تر دارم
که خوشتر آمد نهمار چون شود تر زر
زاشک روی چه خیزد مرا که چون نرگس
به چشم نایدت ارسیم باشدم ار زر
زتاب آذر مهر و هوات پیچانم
از آنکه پیچان گردد زتاب آذر زر
چو نقش آینه روی از تو برنگردانم
که را دریغ بود از تو سیم پیکر زر
به عهد جود خداوند بس عجب نبود
اگر رخم شود از عشق تو سراسر زر
پناه فضل، ابوالفضل فخر دولت ودین
که شد چو خاک به پیش کفش محقر زر
تویی که رسم ترازو به عهد تو برخاست
که نزد جود تو با سنگ شد برابر زر
به عهد حکم تو بر هیچکس نیاید ظلم
زدست سیمکش راد تو، مگر بر زر
تو آن خجسته تنی کز خواص اقبالت
جهان گرفت رخ بدسگال را در زر
به بوی آنکه کند بر کفت مگر گذری
به بوستان کند از چشم خویش عبهر زر
زچهره ی عدوت، گشت عیش من چوشکر
که عیشها را شیرین کند چو شکر زر
زبهر آنکه به روی عدوی تو ماند
هزار زخم زضراب خورد بر سر زر
چو زر کوه زاندازه ی سخات کم است
به دار ضرب فلک می زنند از اختر زر
به نزد همت تو بس محقر آید هم
وگر زند کف گردون زقرصه ی خور زر
ز زر عجب نبود گر گرفت برآرد خاک
که خاک بود هم از ابتدا به گوهر زر
زبیم بخشش تو باشد این که گهگاهی
همی گریزد در زینهار خنجر زر
زغایت طرب آنکه بر کفت گذرد
برآید از کمر کوه سرخ رو هر زر
زبخشش تو چو زر را نماند نام و نشان
روا مدار که گویم به عهد تو زر زر
مقرر است که رویم زبی زری چو زر است
چه باشد ار به من از تو شود مقرر زر؟
همیشه تا که بود بر کنار آینه سیم
مدام تا که بود در میان زیور، زر،
زاشک بادا در دامن عدوی تو، سیم
زکان جود تو در آستین چاکر زر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرفته ای زلب لعل، روی من در زر
چو دیده ای که ترا و مراست درخور زر
هوش مصنوعی: تو با لبان قرمز و زیبا، به من نگاه می‌کنی، گویا که زیبایی من و تو ارزش طلا را دارد.
وصال سیمبر تو که چون زر است عزیزا
میسرم شود، ار گرددم میسر زر
هوش مصنوعی: دوست داشتن تو برایم بسیار ارزشمند و گرانبهاست، چنانکه رسیدن به آن مانند دستیابی به طلاست. اگر بتوانم به این عشق دست یابم، گویی به گنجی دست یافته‌ام.
زچشم پرگهر خویش روی تر دارم
که خوشتر آمد نهمار چون شود تر زر
هوش مصنوعی: از چشمان باارزش خود، صورتی خیس و زیبا دارم که به چشمم دلپذیرتر است، مانند طلا که وقتی خیس شود، زیباتر به نظر می‌رسد.
زاشک روی چه خیزد مرا که چون نرگس
به چشم نایدت ارسیم باشدم ار زر
هوش مصنوعی: از اشک من چه برمی‌خیزد که مانند نرگس در چشمان تو نمی‌آید، هر چند که به اندازه طلا ارزشمند باشد.
زتاب آذر مهر و هوات پیچانم
از آنکه پیچان گردد زتاب آذر زر
هوش مصنوعی: به خاطر تابش درخشان خورشید و هوایت، به شدت دچار دگرگونی و زیبایی هستم؛ چرا که این تابش درخشان می‌تواند حتی طلا را نیز به حالت پیچش درآورد.
چو نقش آینه روی از تو برنگردانم
که را دریغ بود از تو سیم پیکر زر
هوش مصنوعی: اگر مثل آینه به تو بنگرم، هرگز روی خود را از تو برنمی‌گردانم، زیرا که جای دریغ و افسوس نیست که تو را که از طلا و نقره ساخته شده‌ای، ترک کنم.
به عهد جود خداوند بس عجب نبود
اگر رخم شود از عشق تو سراسر زر
هوش مصنوعی: اگر خداوند دارای بخشش و کرامت است، تعجبی ندارد که چهره‌ام از عشق تو به طلا تبدیل شود.
پناه فضل، ابوالفضل فخر دولت ودین
که شد چو خاک به پیش کفش محقر زر
هوش مصنوعی: ابوالفضل، منبع نعمت و سربلندی دین و دولت است. او چنان بزرگ و والا است که حتی در برابر او، خاک نیز احساس کوچکی می‌کند.
تویی که رسم ترازو به عهد تو برخاست
که نزد جود تو با سنگ شد برابر زر
هوش مصنوعی: تو هستی که به خاطر بزرگواری‌ات، معیار سنجش برتری به وجود آمد و در برابر بخشش و کرم تو، سنگ نیز به ارزش طلا برابری کرد.
به عهد حکم تو بر هیچکس نیاید ظلم
زدست سیمکش راد تو، مگر بر زر
هوش مصنوعی: به عهد و پیمان تو، ظلم و ستم بر هیچ‌کس روا نیست، مگر بر کسانی که در پی پول و ثروت هستند.
تو آن خجسته تنی کز خواص اقبالت
جهان گرفت رخ بدسگال را در زر
هوش مصنوعی: تو وجودی خوشبخت هستی که به واسطه نیک بختی‌ات، دنیا را از چهره‌ی زشت بدسگال درخشان کرده‌ای و آن را به طلا مبدل کرده‌ای.
به بوی آنکه کند بر کفت مگر گذری
به بوستان کند از چشم خویش عبهر زر
هوش مصنوعی: این بیت به بیان زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد. شاعر می‌گوید که وقتی زیبایی و عطر معشوق را می‌بیند، هیچ چیز نمی‌تواند او را از یاد او دور کند و حتی عبور از یک بوستان با گل‌های خوشبو نیز نمی‌تواند به یاد آن عشق او را مشغول کند. در واقع، زیبایی معشوق به اندازه‌ای دلنشین است که هیچ چیز دیگر نمی‌تواند جایگزین آن شود.
زچهره ی عدوت، گشت عیش من چوشکر
که عیشها را شیرین کند چو شکر زر
هوش مصنوعی: از چهره دشمنم لذت من مانند شکر است که شادی‌ها را شیرین می‌کند؛ مثل طلا.
زبهر آنکه به روی عدوی تو ماند
هزار زخم زضراب خورد بر سر زر
هوش مصنوعی: برای اینکه کسی به چهره دشمن تو باقی بماند، هزار زخم از ضربات بر سر طلا خورده است.
چو زر کوه زاندازه ی سخات کم است
به دار ضرب فلک می زنند از اختر زر
هوش مصنوعی: طلای زیاد در کوه نشان دهنده نیکوکاری و سخاوت فراوان است، اما به دلیل تأثیرات و پیچیدگی‌های زندگی، چیزهای نادرستی ممکن است پیش بیاید که آدمی را به چالش می‌کشاند.
به نزد همت تو بس محقر آید هم
وگر زند کف گردون زقرصه ی خور زر
هوش مصنوعی: با وجود عظمت و تلاش تو، هر چیزی در کنار تو کوچک و ناچیز به نظر می‌رسد، حتی اگر آسمان با تمام ثروتش به زمین بیفتد.
ز زر عجب نبود گر گرفت برآرد خاک
که خاک بود هم از ابتدا به گوهر زر
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر خاک، طلا را به خود جذب کند، چرا که در اصل، خاک نیز از ابتدا دارای اصل و جوهر طلا بوده است.
زبیم بخشش تو باشد این که گهگاهی
همی گریزد در زینهار خنجر زر
هوش مصنوعی: بخشش تو باعث می‌شود که گاه‌گاهی خنجر طلا در برابر خطرات فرار کند.
زغایت طرب آنکه بر کفت گذرد
برآید از کمر کوه سرخ رو هر زر
هوش مصنوعی: عبارت به این معناست که وقتی شادی و خوشی به اوج برسد، گویی رنگ سرخ بر کوه‌ها می‌نشیند و هر چیز با ارزش و زرین درخشندگی خاصی پیدا می‌کند. این احساس شادمانی و شعف چنان شدید است که به صورت تصویری زیبا و قابل مشاهده در طبیعت نمایان می‌شود.
زبخشش تو چو زر را نماند نام و نشان
روا مدار که گویم به عهد تو زر زر
هوش مصنوعی: اگر بخشش تو مانند طلا باارزش و ماندگار نیست، پس اجازه نده که ذکر و یاد آن بماند؛ چرا که من به تو می‌گویم که در عهد تو، طلا به طلاست.
مقرر است که رویم زبی زری چو زر است
چه باشد ار به من از تو شود مقرر زر؟
هوش مصنوعی: مقرر شده است که اگر روی من از زری که مانند طلاست باشد، چه اشکالی دارد اگر از تو بر من طلا بیفتد؟
همیشه تا که بود بر کنار آینه سیم
مدام تا که بود در میان زیور، زر،
هوش مصنوعی: همیشه وقتی که نقره در کنار آینه بود، در وسط زیورهای دیگر هم طلا وجود داشت.
زاشک بادا در دامن عدوی تو، سیم
زکان جود تو در آستین چاکر زر
هوش مصنوعی: از اشک من در دامن محبت تو، نقره‌ای زیبا از دست generosity تو در آستین خادمان زرین نشانده شده است.