گنجور

شمارهٔ ۲

تا با خودی بدان که قوی دوری از خدا
آیی برخدای، چو خود را کنی رها
تا من تو گویم و تو من، ای ما همه منی
انصاف ده که او نبود در میان ما
در دل که منزل ملکوت الهی است
تا چند سازی از جهت خرس و خوک جا؟
تا در دل تو جوروجفا و ستم بود
با جور و با جفا و ستم که بود آشنا؟
مقصود تو بهشت بود، واسطه خدا
گر از پی بهشت، عبادت کنی ورا
معشوق را پرست تو از بهروی، که عشق
نه از برای خوف بود نزپی رجا
صوم آن بود که تا نچشی شربت اجل
باشی زخوان و کاسه ی این دهر، ناشتا
چون قدر دین ندانی پیشت چه دین، چه کفر
اندر کف خطیب چه هندی چه گندنا
راهی است بی نوا که حیات است نام او
قطع وی است موجب پیوستن بقا
از چنگ این زمانه ی بدساز رسته شد
هر کاو شود مخالف این راه بی نوا
تو پایمال شهوت و خشمی و، زین نهاد
بر باد لاجرم چو زمین داری اتکا
در خاک عاقبت به ضرورت فرو شوی
پشت دوتای توست برین قول من گوا
سنگ بلاست سوی تو پسران زدست چرخ
سر پست کرده ای که همی ترسم از بلا
تا پشت پا زنی تو سران فضول را
ایام ازین جهت سرت آورد سوی پا
نی نی، زبس گناه گرانبار گشته ای
بار گران، بلی، کند این هیئت اقتضا
در قبضه ی سپهر، زره وار پشت تو
ماند بدان کمان که زهش باشد از عصا
در جهل غرقه ای، که چو فرعون شوم بخت
موسی گذاشتی، به عصا کردی اقتدا
راه من و تو مختلف و عقل ما یکی است
از نی یکی شکر، دگری کرده بوریا
یک ره تفکری نکنی در نهاد خویش
تا از کجاست آمدن و رفتنت کجا؟
واپس تر از عناصر و افلاک وانجمی
وانگه به عقل مرهمه را گشته پیشوا
گر بایدت خلاص ازین تنگنای عصر
در خز به بیضه ی حرم شرع مصطفا
آن عنصر هدایت و قانون معرفت
فهرست رادمردی و سرمایه ی وفا
تاج عزیز کرده ی سرهای گردنان
شمع سرای پرده ی ارواح انبیا
هم نور روش فیض ده چشمه ی سپهر
هم خاک پاش مایه ده عقل اولیا
هرجا که لطف اوست کند سوسن از سپر
هرجا که عنف اوست کشد خنجر از گیا
قمریت را زطوق شقاوت خلاص کن
ای بندگیت موجب آزادی از شقا
بیچاره بنده یی است به دست جهان اسیر
آزادیش عطا کن ازین دون ناسزا
در گوش اوست نعل سمند تو گوشوار
در چشم اوست خاک جناب تو، توتیا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا با خودی بدان که قوی دوری از خدا
آیی برخدای، چو خود را کنی رها
هوش مصنوعی: اگر به قدرت خود باور داشته باشی و از خدا دور شوی، به زودی دچار مشکلات خواهی شد. اما اگر خود را از وابستگی‌های دنیوی رهایی بخشینی و به خداوند نزدیک شوی، به آرامش و قوام می‌رسی.
تا من تو گویم و تو من، ای ما همه منی
انصاف ده که او نبود در میان ما
هوش مصنوعی: تا زمانی که من تو را می‌گویم و تو من را، ای ما همه یکی هستیم، انصاف بده که هیچ کس دیگری در میان ما نیست.
در دل که منزل ملکوت الهی است
تا چند سازی از جهت خرس و خوک جا؟
هوش مصنوعی: در قلب که جایگاه ملکوت و عالم معنوی است، تا کی و چه مدت می‌خواهی به امور دنیوی و زشت مانند خرس و خوک توجه کنی؟
تا در دل تو جوروجفا و ستم بود
با جور و با جفا و ستم که بود آشنا؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دل تو ظلم و بی‌رحمی وجود دارد، ظلم و بی‌رحمی برای چه کسی غریبه است؟
مقصود تو بهشت بود، واسطه خدا
گر از پی بهشت، عبادت کنی ورا
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که هدف تو رسیدن به بهشت است، اما اگر بخواهی به بهشت برسی، باید برای خدا عبادت کنی. به عبارت دیگر، بهشت تنها نتیجه‌ای است که می‌خواهی به خاطر خدا به آن دست یابی.
معشوق را پرست تو از بهروی، که عشق
نه از برای خوف بود نزپی رجا
هوش مصنوعی: عشق به محبوب باید از روی محبت و علاقه باشد، نه از روی ترس یا امید به پاداش.
صوم آن بود که تا نچشی شربت اجل
باشی زخوان و کاسه ی این دهر، ناشتا
هوش مصنوعی: اگر در زندگی به معنای واقعی از لذت‌ها و نوشیدنی‌های دنیا فاصله بگیری و خود را از آنها محروم کنی، در حقیقت، خود را از طعمی که از مرگ می‌چشی، دور نگه‌داشته‌ای. به عبارتی، با ترک لذت‌های این دنیا، مانند کسی هستی که در حالت ناشتا و بدون چشیدن، به سراغ زندگی می‌آید.
چون قدر دین ندانی پیشت چه دین، چه کفر
اندر کف خطیب چه هندی چه گندنا
هوش مصنوعی: وقتی که به ارزش دین پی نبری، برای تو دین و کفر چه تفاوتی دارد؟ در دست سخنران، چه هندی باشد و چه چیز دیگر، هیچ اهمیتی ندارد.
راهی است بی نوا که حیات است نام او
قطع وی است موجب پیوستن بقا
هوش مصنوعی: مسیر زندگی، نامش زندگی‌ست و اگر این مسیر را قطع کنیم، باعث ایجاد پیوندی برای ادامه حیات می‌شود.
از چنگ این زمانه ی بدساز رسته شد
هر کاو شود مخالف این راه بی نوا
هوش مصنوعی: هر کسی که در برابر سختی‌ها و ناملایمات این دنیای فاسد و بساز و خراب، بر سر راه مثبت و نیکو بایستد و از آن فاصله بگیرد، نجات پیدا می‌کند.
تو پایمال شهوت و خشمی و، زین نهاد
بر باد لاجرم چو زمین داری اتکا
هوش مصنوعی: تو زیر فشار شهوات و خشم هستی و از این رو به زمین تکیه می‌کنی، اما بی‌تردید تمام این حالت‌ها باعث نابودی تو خواهد شد.
در خاک عاقبت به ضرورت فرو شوی
پشت دوتای توست برین قول من گوا
هوش مصنوعی: در نهایت به خاک بازخواهی گشت، این یک واقعیت است. پس بدان که پشت سر تو دو چیز وجود دارد که گواهی بر این حقیقت می‌دهند.
سنگ بلاست سوی تو پسران زدست چرخ
سر پست کرده ای که همی ترسم از بلا
هوش مصنوعی: سنگ بلا به سوی تو می‌افتد و پسران، تحت تأثیر سرنوشت بد، خالی از امید شده‌اند. من می‌ترسم از مشکلات و مصائب که ممکن است به سراغ من بیاید.
تا پشت پا زنی تو سران فضول را
ایام ازین جهت سرت آورد سوی پا
هوش مصنوعی: برای اینکه یک نکته را به فضول‌ها نشان دهی، گاهی لازم است که به آن‌ها بی‌اعتنا باشی و توجهی به نظرات و حرف‌هایشان نداشته باشی. این کار می‌تواند تو را به سمت اهداف واقعی‌ات هدایت کند.
نی نی، زبس گناه گرانبار گشته ای
بار گران، بلی، کند این هیئت اقتضا
هوش مصنوعی: تویی که به خاطر گناهان زیادی که کرده‌ای، بسیار سنگین و پر از بار گناه شده‌ای. آری، این وضعیت تو را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
در قبضه ی سپهر، زره وار پشت تو
ماند بدان کمان که زهش باشد از عصا
هوش مصنوعی: در چنگال آسمان، مانند زره‌ای بر پشت تو باقی مانده است، به خاطر کمانی که زه آن از چوبی ساخته شده است.
در جهل غرقه ای، که چو فرعون شوم بخت
موسی گذاشتی، به عصا کردی اقتدا
هوش مصنوعی: تو در جهالت غوطه‌ور هستی، مانند فرعون که بخت موسی را کنار گذاشتی و به عصا او اعتماد کردی.
راه من و تو مختلف و عقل ما یکی است
از نی یکی شکر، دگری کرده بوریا
هوش مصنوعی: راه من و تو متفاوت است، اما فکر و درک ما یکی است. یکی از نی صدای شیرینی می‌سازد و دیگری پارچه‌ای به هم می‌بافد.
یک ره تفکری نکنی در نهاد خویش
تا از کجاست آمدن و رفتنت کجا؟
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه به فکر نپردازی که از کجا آمده‌ای و به کجا می‌روی، در حقیقت به درون خودت ننگریسته‌ای.
واپس تر از عناصر و افلاک وانجمی
وانگه به عقل مرهمه را گشته پیشوا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان‌ها از عناصر و ستاره‌ها و کهکشان‌ها، در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار دارند و در نهایت، عقل و اندیشه است که راهنمای ما می‌شود. به عبارت دیگر، در حالی که ما ممکن است از لحاظ مادی از چیزهای دیگر پست‌تر باشیم، درک و تفکر ما می‌تواند به ما هدایت بدهد و ما را به سمت روشنایی و فهم بهتر رهنمون سازد.
گر بایدت خلاص ازین تنگنای عصر
در خز به بیضه ی حرم شرع مصطفا
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از این شرایط سخت و محدود خلاص شوی، باید به پناهگاهی در حریم دین پیامبر روی بیاوری.
آن عنصر هدایت و قانون معرفت
فهرست رادمردی و سرمایه ی وفا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اصولی که باعث هدایت و شناخت می‌شود، معمولاً شامل ویژگی‌های نظیر مردانگی و ارزش‌های وفاداری است. به عبارتی دیگر، شناخت و هدایت حقیقی به صفات انسانی و اخلاقی مربوط می‌شود که افراد نیکوکار را شایسته می‌سازد.
تاج عزیز کرده ی سرهای گردنان
شمع سرای پرده ی ارواح انبیا
هوش مصنوعی: تاجی که برای سرهای بزرگ و ارزشمند قرار داده شده، همانند شمعی است که در خانه‌ای که روح انبیا در آن زندگی می‌کند، می‌سوزد و روشنی می‌بخشد.
هم نور روش فیض ده چشمه ی سپهر
هم خاک پاش مایه ده عقل اولیا
هوش مصنوعی: این جمله به بیان نور و درخشندگی در کنار خاک و مایه‌ای که به عقل اولیا کمک می‌کند، می‌پردازد. به عبارت دیگر، آن به روشنی و الهام‌هایی که از آسمان می‌آید، و همچنین به عناصر مادی و طبیعی که می‌توانند در رشد و تعالی اندیشه‌های بلند انسانی موثر باشند، اشاره دارد.
هرجا که لطف اوست کند سوسن از سپر
هرجا که عنف اوست کشد خنجر از گیا
هوش مصنوعی: هر کجا که نعمت و محبت خداوندی باشد، گل سوسن خود را به نمایش می‌گذارد و زیباست. اما هر جا که خشم و قهر او باشد، خطر و آسیب به وجود می‌آید و مانند خنجری از زهر گیاهان رنج آور می‌شود.
قمریت را زطوق شقاوت خلاص کن
ای بندگیت موجب آزادی از شقا
هوش مصنوعی: ای مونس من، تو را از زنجیر رنج و سختی رها کن، زیرا بندگی‌ات سبب می‌شود که از این سختی‌ها آزاد شوی.
بیچاره بنده یی است به دست جهان اسیر
آزادیش عطا کن ازین دون ناسزا
هوش مصنوعی: ناتوانی است که در دستان دنیا گرفتار شده و آرزو دارد که از این بدی‌ها رهایی یابد.
در گوش اوست نعل سمند تو گوشوار
در چشم اوست خاک جناب تو، توتیا
هوش مصنوعی: در گوش او گوشواره‌ای از نعل سمند تو وجود دارد و در چشمان او خاک پای تو به عنوان توتیا شناخته می‌شود.